به گزارش خبرنگار اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»، با علاقهای که نسبت به هنر آرایشگری داشتم و همچنین هزینه زیاد بالاخره موفق به کسب مدرک دیپلم آرایشگری شدم.
با التماس موافقت همسرم را به منظور تبدیل یکی از اتاقهای منزل به محل آرایشگری به آرزویی که داشتم رسیدم.
همیشه دوست داشتم خودم خرجی زندگی را تهیه کنم و به قولی دستم داخل جیب خودم باشه و هر چیزی که آرزوی خریدنش را داشتم خودم بخرم.
در ابتدا مشتری چندانی نداشتم و فقط فامیل شوهرم و همسایههای نزدیک خانه برای آرایشگری به من مراجعه میکردند، برای جذب مشتری بیشتر تمام سعی و هنر خودم را بکار میبردم تا از کارم تعریف بشه و نسبت به دیگر آرایشگران مبلغ کمتری را دریافت میکردم.
بعد از مدتی حسابی کارم گرفت به طوری که برای مشتریهایم وقت و نوبت تعیین میکردم و داخل محله معروف شدم.
همیشه برای نمایش مدلهای موی سر به مشتری با مشکل مواجه میشدم و وقت زیادی را صرف توضیح به مشتری میشدم تا اینکه به فکر این افتادم که بعد از اتمام کارم از مشتریهایم عکس تهیه و برای مشتریهای بعدی نمونه کار نشان بدهم.
داخل خانه کامپیوتر نداشتم برای همین با تعدادی از مشتریانم عکس آنان را داخل گوشی همراهم داخل پوشهای ذخیره میکردم و با قول و دادن وعده به آنان که نسب به بقیه مشتریانم تخفیف بیشتری به آنها میدهم رضایت آنان را کسب میکردم.
تا اینکه در یکی از روزها که خیلی سرم شلوغ بود چند دختر دانشجو با هم به محل کارم مراجعه کردند و برای نشان دادن مدل کارم گوشی همراهم را در اختیار آنان قرار دادم و غافل از این موضوع که یکی از آنان تمام عکسهای داخل گوشی را بر روی گوشی موبایلش بلوتوث کرده بود.
چند روز بعد از این ماجرا یکی از مشتریانم به تلفنم زنگ زد و شروع کرد به بد و بیراه و نفرین کردن و تهدیدم کرد که از من شکایت میکنه.
با زحمت علت عصبانیت و شکایتش رو ازش پرسیدم، به من گفت: عکس مدل عروس او در اینترنت پخش شده و همسرش هم از این موضوع باخبر شده و ضمن دعوا با او درخواست طلاق کرده است.
با شنیدن این خبر شوکه شدم، باورم نمیشد به این راحتی عکسهای داخل گوشیم بین همه مردم پخش شده باشه، ای کاش قبل از این تصمیم بیشتر مواظب بودم و با زندگی و آبروی مردم بازی نمیکردم.