به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، از طریق تبلیغاتی که در یکی از شبکه های اجتماعی به چشممان می خورد، با تعدادی تور آشنا می شویم. زیر عکس های دسته جمعی که هرکس با ظاهر متفاوتی رو به دوربین لبخند می زند، نوشته است: «تور یک روزه شاد تنگه واشی»، کنار عکس های بعد، از سفرهای یک و نیم یا دو سه روزه به موقعیت های دیگری مثل فیلبند، کاشان، کویر مرنجاب و مصر نوشته اند و رقم های با تخفیف و بی تخفیف در کنار تصاویر تورها خودنمایی می کند. بین صفحه های نیازمندی های روزنامه ها هم آژانس ها و تورهای زیادی ردیف شده اند که هر یک با شعاری خاص خود، توجه خواننده را به خود جلب می کنند؛ مثل تورهای زیارتی و سیاحتی به نقاط داخلی یا خارجی کشور. این تبلیغات لابلای صفحه های اصلی و فرعی روزنامه ها و حتی سایت های خبری هم به چشم می خورند و ما هرروزه با سیل عظیمی از این بازارگرمی ها مواجهیم. اما از بین این همه آژانس، تور و کاروان کدام را انتخاب کنیم تا به راستی آرزوی سفری خوش و به یادماندنی برای ما داشته باشند؟
کمی دیر اقدام کرده ایم و ظرفیت تور تکمیل شده است. برای همین مدیر تور مورد نظرمان، گروه یکی از دوستانش را که از قضا در همان تاریخ به کویر مصر می روند به ما پیشنهاد می کند. مبلغ مورد نظر را واریز می کنیم و قرار می شود برای ساعت 10 شب روبروی یکی از ترمینال های شهر منتظر حرکت بمانیم. چند دقیقه مانده به ساعت حرکت، جمعیت زیادی ایستگاه اتوبوس روبروی ترمینال را پر می کنند که تعدادی از آن ها از شهرهای دور و نزدیک آمده اند و همه پر هیجان و شادمان با ساک، چمدان و کوله پشتی های کوچک و بزرگ کنار هم می ایستند تا مدیر تور سر برسد و مسافران را سوار کند.
یک حضور و غیاب ساده کافی ست. اینجا از شما نه شناسنامه می خواهند، نه کارت ملی و نه سایر کارت های شناسایی. اینجا مهم است که وقتی که اسمت را می خوانند بگویی: «حاضر!» و بنشینی کنار همسفران دیگر تا سفری چند ساعته را آغاز کنی. مهم نیست کسی که کنار تو نشسته از دوستان توست یا از خانواده ات، خانم است یا آقا، غریبه است یا آشنا. مهم این است که همه آمده اند تا سفری شاد را با یکدیگر تجربه کنند؛ و این تازه آغاز ماجراست.
ساعت کمی از سه بعد از نیمه شب گذشته است و چیزی در حدود همین قدر که آمده ایم راه باقی ست. صدای سیستم صوتی اتوبوس آن قدر بلند است که تقریباً چند نفری اعتراض می کنند که «آقای راننده! یا کمش کن یا قطعش کن، می خواهیم بخوابیم». راننده اما نیم ساعت بعد که کلی خودش را توی آینه نگاه کرده و شانه هایش را لرزانده و لبخندهای پهن به مسافران هدیه داده است، ضبط را خاموش می کند. بعضی ها دارند با همدیگر آشنا می شوند و دوست های تازه پیدا می کنند. یکی از خانم ها از مدیر تور می پرسد: «آقا برای نماز که نگه می دارید؟»، مدیر تور جواب می دهد: «معلوم نیست!».
برای نماز نگه می دارند؛ اما قبل از اینکه اتوبوس بایستد مدیر تور همه را بیدار می کند و می گوید: «داریم می رسیم ایست بازرسی؛ خانم ها مانتوهایتان را بپوشید و روسری تان را سر کنید، می آیند داخل و چک می کنند». یکی دو نفر غرولند می کنند و بعضی ها هنوز خوابیده اند. خوشبختانه هیچ کس تذکری نمی گیرد. از ایست بازرسی که رد می شویم، راننده ضبط را روشن می کند و چند خانم و آقا بین صندلی ها حرکات موزون انجام می دهند تا زمان بگذرد و حوصله شان بیاید سر جایش. روستای مصر از پشت شیشه ها پیداست.
مسافرها با بارهایی بر دوش و دست پیاده می شوند؛ مدیر تور تا دم کاروانسرای نسبتاً کوچکی که دو اتاق و یک سالن نسبتاً بزرگ دارد همراهیمان می کند. ما کوچکترین اتاق را انتخاب می کنیم تا غریبه ها با ما نیفتند. تعدادی خانم دیگر هم اتاق دیگر را انتخاب می کنند. بقیه مسافران تور از هر جنس، می روند داخل سالن بزرگ و وسایلشان را می گذارند و همگی استراحت می کنیم تا خواب شب مان جبران شود. از سالن نسبتاً بزرگ کاروانسرا، صدای بازی های دسته جمعی و قهقهه های وقت و بی وقت می آید.
کمی شترسواری می کنیم و بعد از ناهار به روستای گرمه می رویم و تا غروب آن جا هستیم. شام را که می خوریم خبر می دهند که برای شبِ مسافرها برنامه چیده اند؛ قرار می شود کسانی که دوست دارند، مسافتی را با بقیه مسافرها پیاده بروند. کویر، سکوت محض است و صدایی جز صدای شعرهایی که بچه ها زمزمه می کنند به گوش نمی رسد. چند شاخه کوچک و بزرگ را آتش می زنند و چایی صحرایی دم می کنند. همه کنار آتش می نشینند و هرکس که صدای خوبی دارد، یک دهان می خواند و بقیه همراهی می کنند. یکی دو نفر آقا که روی بازوهایشان را خالکوبی کرده اند و دو خانم، چند جرعه ای می نوشند و ادبیات حرف زدنشان تغییر می کند! مدیر تور جوری که بقیه متوجه نشوند به آن ها تذکر می دهد و ابروهایش در هم می رود. اما کاری ست که شده! ساعت یک بعد از نیمه شب است که برمی گردیم به کاروانسرا. برای اتاق ها قفل نگذاشته اند. با احساس ترس و ناامنی می خوابیم.
روز دوم بعد از کمی گشت و گذار روی شن های رملی کویر مصر و موتورسواری، وسایل را جمع می کنیم تا برگردیم. مسافرها، دیگر حالا با هم صمیمی شده اند و هرکس گزینه های بیشتری دارد که با او بخندد، خوش و بش کند، برقصد یا حرف های تازه بزند. مسافرها انگار یک خانواده بزرگ شده اند. بیشتر از قبل توی صورت هم زل می زنند، اشتباهی چشمک می زنند و تصمیم می گیرند دوستی شان را با هم ادامه دهند. پسر جوانی که با مدیر تور همکاری می کند با یکی از پسرهای نوزده بیست ساله ی مسافر که از رشت آمده و شاگرد یک مغازه کفش فروشی ست گفتگو می کند. می شنوم که می گوید: «هفته ای یک و خورده ای می گیرم و جز دو سه روزی که درگیر کارهای تور هستم، بقیه اش را برای خودم هستم و می روم سفر و لذتش را می برم». پسر جوان اما درآمدش زیر صد هزار تومان است. با دوتا از دوستان و خواهران آن ها آمده به سفر و حقوق دو ماهش را گذاشته تا حالش خوب شود. ساعت دوازده شب است که می رسیم روبروی ترمینال و بدین ترتیب تور دو روزه و نیمه کویر مصر به خوبی و خوشی پایان می رسد.
با جستجویی ساده در فضای مجازی به تصاویری از فضای این تورها بر می خوریم که برخی از آن ها نه تنها اسلامی نیستند که تبلیغی بر ضد ارزش های دینی و اجتماعی اند. این رفتارها می تواند تاثیرات روانی – اجتماعی بسیاری در جوانان داشته باشد. دکتر امیرحسین بانکی پور، دکترای فلسفه و روانشناس تربیتی، در خصوص اختلاط در تورها و تاثیرات آن بر جوانان می گوید: «مجموعاً فضاهایی که محیطی دور از شرایط خانوادگی یا محیط های تعریف شده معمول برای زن و مرد به وجود آورد، می تواند زمینه لغزش و مشکلات روحی و روانی بسیاری برای افراد باشد. دختر و پسر جوانی که هیچ گونه شناخت قبلی از یکدیگر ندارند و در چنین فضاهای غریبی قرار می گیرند، با مشکلات گریزناپذیری مواجه خواهند بود. به خصوص در فضای سفرهای دسته جمعی که فضایی مستمر است. ممکن است این سؤال مطرح شود که زن و مرد در محیط های اجتماعی بسیاری با یکدیگر برخورد دارند، منتها چون در یک محیط اجتماعی، برخوردها لحظه ای، مقطعی و موردی هستند و طول زمانی وجود ندارد، مسئله قدری متفاوت است». او ادامه می دهد: «فکر نمی کنم فضایی که در تورها حاکم است، دربرگیرنده افراد پالایش شده، تعریف شده و حساب شده باشد. افراد نابابی هم در این فضا حضور دارند و این محیط می تواند محیطی مناسب برای افراد نامناسب فراهم آورد. افرادی که بخواهند ارتباط ها و مزاحمت هایی ایجاد کنند، این محیط، محیطی مستعد برای آن هاست. طبعا کسانی که می خواهند در اردوهای سالمی شرکت کنند که باعث آرامش روحی و روانی شان باشد، این فضاها، محیط نامناسبی برای آن ها خواهد بود. بخصوص در سنین جوانی که افراد عواطف متفاوتی دارند و بعضی از آن ها بخاطر کنجکاوی وارد چنین محیط هایی می شوند و ممکن است خسارت های بزرگی را متحمل شوند».
پیش از این بحثی مطرح شده بود با این سؤال که «آیا نیروی انتظامی گردشگرپرانی می کند یا تأمین امنیت؟». در حقیقت مسئله اصلی ورود و کنترل نیروی انتظامی با توجه به ماده 4 قانون نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران بود. یعنی استقرار نظم، امنیت و تأمین آسایش عمومی و مقابله و مبارزه با فساد. اما به اعتقاد عده ای، برخورد نیروی انتظامی بیشتر از هرچیز در مسافران ایجاد ترس و ناامنی می کند. بانکی پور در پاسخ به این سؤال که آیا نظارت پلیس های امنیتی و نیروی انتظامی کمکی به بهبود شرایط حاکم بر فضای تورها می کند یا خیر، می گوید: «بهتر است در ابتدا فضای این محیط ها تعریف شود. اینکه مثلاً این تور، خانوادگی ست و افراد باید با خانواده خود حضور داشته باشند. اینکه فضای تورها آزاد باشد و مجردها بتوانند ثبت نام کنند، نظارت پذیر نیست و خود این نظارت می تواند مشکلات دیگری به وجود آورد. زمانی که محیط ناسالمی ایجاد شده است، نظارت بر آن مثل این است که شما آلاینده ای را وارد یک محیط شهری کنید و بعد، آن را نظارت کنید. باید اصل قضیه را مدیریت کرد و این کار به صورت موردی جواب نخواهد داد».
گردشگری به عنوان یک صنعت، حرفه ای تخصصی محسوب می شود که فراهم آوردن شرایطی مطلوب برای مسافران را می طلبد. تورهای گردشگری که هرروزه در حال افزایش اند، موظف به رعایت استانداردهایی برای سفرهای خود هستند و در همین راستا نیز، می بایست به آن ها آموزش های لازم داده شود. این روزها دیگر، برخوردهای دفعی، کارآمدی خود را از دست داده و تاثیری نخواهد داشت. خوب است که سازمان ها و نهادهای مربوطه با وضع قوانین و چارچوب های مشخص، از آسیب های احتمالی در طول سفرهای دسته جمعی بکاهند و محیطی سالم و به دور از هرگونه تشویش و خطر را برای مسافران، بخصوص مسافران جوان، فراهم آورند.
منبع: جوان
آقای مدیر هر روز داری چک میشی و حواست نیست . خدا . اهل بیت ع . شهدا ...
اعمالت رو بپوشون . دارن چک می کنند