به گزارش خبرنگار سیاست خارجی «خبرگزاری دانشجو»، بعد از گذشت چند روز از بیانیه لوزان، همچنان واکنشها و تحلیلهای متفاوتی اعم از مخالفین و موافقین وجود دارد. شاید بتوان گفت که بیشترین نگاهها در مورد بیانیه لوزان، توازن و عدم توازن تعهدات طرفین، میزان قابل اعتماد بودن طرف غربی، لغو کلیه تحریم ها و همچنین حفظ دستاوردهای هسته ای کشورمان است که این موضوعات بازتاب های گسترده ای را در میان رسانه های داخلی و خارجی به همراه داشت، اما یکی از نکاتی که برای ثبت در تاریخ باید به آن پرداخته شود نقش روشنفکرنمایان در تحلیل مذاکرات هستهای است.
رهبر معظم انقلاب در بیانات خود در دیدار مداحان اهلبیت علیهمالسلام به بیان نکاتی درباره مذاکرات هستهای پرداختند که بازتاب گستردهای را در میان رسانههای خبری و خبرگزاریهای جهان به همراه داشت.
ایشان در قسمتی از فرمایشات خود فرمودند: «من یک خواستههایی از مسئولین داشتهام که این را به آنها عرض کردم، گفتم و روی آنها اصرار دارم. یکی این مسئله است که بدانند دستاورد کنونی هستهای ما چیز باارزشی است؛ این را بدانند؛ به چشم کمارزش و چیز سبک به آن نگاه نکنند؛ چیز با ارزشی است. صنعت هستهای برای یک کشور، یک ضرورت است. اینکه بعضی از روشنفکرنماها قلم بردارند و قلم بزنند که آقا ما صنعت هستهای را میخواهیم چهکار کنیم» این فریب است؛ این شبیه همان حرفی است که زمان قاجارها وقتی نفت کشف شده بود و انگلیسها آمده بودند میخواستند نفت را ببرند، اینجا دولتمرد قاجاری میگفت ما این مادّهی بدبوی عَفِن را میخواهیم چهکار کنیم، بگذارید بردارند ببرند! این شبیه آن است.»
در واقع ما همواره در طول تاریخ ایران، با افرادی روبرو بودیم که به اصطلاح خود را روشنفکر قلمداد میکردند و چیزی که به عنوان جامعه روشنفکری در ایران مود توجه قرار گرفت، ژست ها و فیگورهای یک مرد و یا زن بود که شاید با یک اندیشه ی سکولاریسمی شکل گرفته شد که به بیماری «خود همه چیز دانی» مبتلا هستند، افرادی که در در عرصه سیاست و به خصوص پرونده هسته ای ایران خود را صاحب قلم میدانند و حاضرند برای کسب منافع شخصی خود و برقراری روابط با کشورهای غربی از وطن مایه بگذارند و تمام دستاوردها و منافع جمهوری اسلامی ایران را زیر سوال ببرند! کم نیستند افرادی که با اظهارات بی پایه و اساس خود سعی کردند تا صنعت هسته ای در کشور را امری غیرضروری تلقی کرده و بار دیگر منافع ملی کشور را به تاراج بگذارند.
اقلیتی که همواره خواهان پیشرفت و توسعه ایران نبوده و با برگزاری همایشها در میان دانشجویان، خود را روشنفکر قلمداد کرده و می گویند اصلاٌ انرژی هستهای برای چه می خواهیم؟ می گویند که انرژی هسته ای اساسا چیز به درد بخوری نیست و هزینه هایی که برای آن می پردازیم، بیجا است.
ماجرای این روزهای این افراد ما را یاد این داستان میاندازد که در زمان قاجاریه که حکومت های روسیه تزاری و انگلیس و فرانسه در دربار نفوذ بسیاری داشتند گاهی اوقات می شد که سفیران این کشور ها حتی باهم برسر منابع ایران و منافعی که عاید رقبایشان می شد باهم به مشاجره و جر و بحث های پر سر و صدا می پرداختند و زمانیکه شاه قاجار از سر و صدای این غارتگران حوصله اش به سر آمده بود علت را پرسید.
اطرافیانش گفتند مشاجره اینها بر سر نفت ایران است. می گویند آن شاه قاجار دستور داد برایش کمی نفت بیاورند تا ببیند این نفت چیست که اینها اینقدر با یکدیگر بر سر آن می جنگند. مقداری نفت خام را پس از مدتی برای آن شاه آوردند. شاه قاجار و بادمجان دور قابچینهای اطرافش آن را بو کردند و کمی هم به زبان زدند و گفتند: «به چه درد میخورد این مایع سیاه بدبوی بی خاصیت؟ بدهیمش به اینها برودند پی کارشان تا اینقدر سر و صدا براه نیاندازند … ما این را می خواهیم چه کنیم؟»
همان افرادی که در حال حاضر نیز انرژی هستهای را "عفن" میدانند و با مغزهای استعمارزده خود در پی ایران دوره قاجار هستند!. افرادی که شاید بتوان آنها را مصداق جریان بیمار روشنفکری در ایران دانست که
رهبر انقلاب در تبیین این آن فرمودند:" من بارها گفتهام که روشنفکری در ایران، بیمار متولّد شد. مقوله روشنفکری، با خصوصیّاتی که در عالمِ تحقّق و واقعیّت دارد - که در آن، فکر علمی، نگاه به آینده، فرزانگی، هوشمندی، احساس درد در مسائل اجتماعی و بخصوص آنچه که مربوط به فرهنگ است، مستتر است - در کشور ما بیمار و ناسالم و معیوب متولّد شد. چرا؟ چون کسانی که روشنفکران اوّلِ تاریخ ما هستند، آدمهایی ناسالمند. اکنون من سه نفر از این شخصیتها و پیشروان روشنفکری در ایران را اسم میآورم: میرزا ملکم خان ارمنی، میرزا فتحعلی آخوندزاده، حاج سیّاح محلّاتی. این کسانی که اوّلین نشانهها و پیامهای روشنفکرىِ قرن نوزدهمی اروپا را وارد ایران کردند، بهشدّت نامطمئن بودند. مثلاً میرزا ملکم خان که داعیه روشنفکری داشت و میخواست علیه دستگاه استبداد ناصرالدّینشاهی روشنگری کند، خود دلّال معامله بسیار استعماری و زیانبار «رویتر» بود!" (سخنرانی در جمع دانشجویان دانشگاه تهران در سال 1377 )
اگر بخواهیم نمونهای از خیانت جریان به اصطلاح روشنفکر به کشور را مورد بازخوانی قرار دهیم بد نیست که نیم نگاهی به امتیازنامه رویتر داشته باشیم.
امتیازنامه رویتر قراردادی بود که میان بارون ژولیوس دو رویتر و دولت قاجار در زمان سلطنت ناصرالدین شاه منعقد شد.
به موجب این امتیاز، ساختن هرگونه راه و راه آهن و سدها از دریای مازندران تا خلیج فارس و بهرهبرداری از همه معادن ایران (بجز طلا و نقره)، ایجاد مجاری آبی و قنات و کانالها برای کشتیرانی یا کشاورزی؛ ایجاد بانک و هر گونه کمپانی صنعتی در سراسر ایران؛ حق انحصار کارهای عام المنفعه؛ استفاده و بهرهبرداری از جنگلها برای مدت 70 سال و استفاده از گمرکات ایران به مدت 25 سال در ازای پرداخت 6 میلیون لیره انگلیسی و سود ۵٪ در اختیار رویتر قرار گرفت
این قرارداد به قدری استعماری بود که موجب اعتراض همه دنیا، حتی دیپلماتهای انگلیسی مانند لرد کرزن شد. این امتیاز که آن را بزرگترین خیانت دلاک زاده قزوینی و فراماسون یعنی میرزا حسن خان سپهسالار نخست وزیر ناصرالدین شاه میدانند، همه زندگی اقتصادی و سیاسی ایرانیان را برای مدت 70 سال در اختیار دولت انگیس قرار داد. که بعداً معلوم شد که میرزا حسین خان سپهسالار٥٠ هزار لیره، میرزا ملکم خان٢٠ هزار لیره، به عنوان رشوه برای عقد این قرارداد از انگلیسیها دریافت کردهاند.
حال باید همواره به روشنفکرنمایان که خود را صاحب قلم میدانند، گوشزد کرد که ملت ایران همانهایی که آنها را بعضا بی سواد می خوانند و می گویند اصلاٌ مردم عادی حق ندارند در مورد مباحث فنی صحبت کنند! خواهان دستیابی به انرژی هسته ای بوده و اجازه نمی دهند تا غرب برای آنها تصمیم گیری کند زیرا دستاوردهای هسته ای کشور امری ضروری و مهم قلمداد میشود و بهتر است این روشنفکرنماها به جای "ادعای همه چیز فهمی" به کمک حفظ منافع ملی کشور آمده و اجازه ذره ای سواستفاده را به دشمنان انقلاب ندهند.
انرژی هسته ای ایران مدیون هیچ کسی نیست به جز یه نفر مقام معظم رهبری.........