به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، همانطوري كه دوستان، دشمنان، حاميان و منتقدين هستهاي انتظار ميكشيدند، فصلالخطاب به ميدان آمد و از يك سو مدعيان «پيروزي» و از سوي ديگر مدعيان وقوع «فاجعه» را تنظيم نمود. ذوقزدگان و تبريكگويان را به چرايي تبريك و منتقدان را به خودداري از تعجيل در قضاوت متذكر شد. اما آنچه در اين ميان مهم است باز شدن دريچه اطلاعرساني به سوي مردم است. تا ديروز فقط مسئولان و مذاكرهكنندگان دو طرف و صهيونيستها از محتواي مذاكرات مطلع بودند اما مقام معظم رهبري با اعلام اينكه «ما چيز محرمانه نداريم» خواستار باز شدن دريچه اطلاعرساني براي همگان شدند و شخصاً نيز آنچه با شخص رئيسجمهور يا وزير خارجه در ميان گذاشته بودند را در فضاي عمومي بازگو كردند تا همگان نقشه راه آينده را كه در جادهاي دوطرفه و در حال باريك شدن است، بدانند. رهبري جهت ادامه مسير - كه شفافتر هم شده است – اصول و راهبردهايي را اعلام نمودند كه هم ملت آنان را شنيده است و هم دشمنان آنان را در فضاي عمومي شنيده و در فضاي مذاكرات به صورت تبييني خواهند شنيد. برخي از بايدها و نبايدهاي اعلام شده مسلماً مربوط به مذاكرات و تعهدات نميشود بلكه مقدمه و پيشنياز جبهه خودي براي ورود به مذاكره و بخشي مربوط به صحنه مذاكره است. بنابراين بخشي از بايدها و نبايدها «پيشنياز» مذاكره و بخشي به عنوان «راهبردهاي مواجهه» و نحوه تعامل، تصميم و تعهد است.
الف: بايدها و نبايدهاي پيشنياز:
1- اصل عدم اعتماد به طرف مقابل. علت اين مهم به دو مسئله ديگر ارتباط دارد؛ اول اينكه ما با دشمن مذاكره ميكنيم اين پيشفرض به ما متذكر ميشود كه دشمن ميتواند مسير مذاكرات را به خدعه يا خروج از منطق بكشاند. دوم اينكه امريكاييها سابقه طولاني در عهدشكني و عدم اجراي تعهدات دارند كه مصاديق آن در فلسطين، عراق و افغانستان و ايران روشن است. به طور مثال زماني كه آنان شعار دموكراسي درجهان ميدادند مردميترين دولت ايران (در قبل از انقلاب اسلامي) را با كودتا سرنگون كردند و زماني كه شعار حقوق بشر ميدادند رسماً از كشتار 17 شهريور 1357 حمايت كردند.
2- اصل اعتماد به تيم خودي. نميتوان نمايندگاني را به ميدان مبارزه فرستاد و با سوءظن آنان را تعقيب نمود، يا بايد اصل اعتماد را حاكم نمود يا مهرههاي اصلي را تغيير داد. بنابراين هرگونه سوءظن و نگاه سياسي به تيم هستهاي ميتواند منتقدين را از كيد دشمنان غافل و چالش را دروني نمايد. در اين صورت دشمنان ميتوانند از شكافهاي احتمالي موجود براي سوزاندن انرژي متراكم داخلي استفاده نمايند.
3- تاكنون اصل الزامآوري بين دوطرف محقق نشده است. بنابراين مخالفتها و ذوقزدگيها بيمعناست. مسير موجود مسير قضاوت نيست بلكه در جادهاي قرار گرفتهايم كه بايد به موانع، علايم و تابلوهاي هشداردهنده آن توجه ويژه نماييم و نقاط لغزنده آن توسط كساني كه اين راه را قبلاً رفتهاند، بازخواني شود. همين جا بايد منتقدان امروز و مذاكرهكنندگان ديروز را به عنوان يك فرصت به خدمت گرفت و وراي مسائل سياسي و با عينك ملي با آن گفتوگو نمود.
4- عدم توافق بد فرمول مشترك ما و امريكاييهاست. خوشبختانه در اين گزينه اشتراك نظر وجود دارد اما «خوب» آنان «بد» ما است و «بد» ما «خوب» آنهاست و اين فرمول مشترك دقيقاً ميزان شكافها را با معنادهي دوگانه به يك واژه مشترك برجسته ميسازد ما بايد «خوب» خود را دنبال نماييم چرا كه «بد» آنان مسئله ما نيست.
5- اصل تك موضوعي مذاكرات. بدين معني كه مذاكرات صرفاً هستهاي است. در اين مذاكرات نه بود و نبود صهيونيستها و نه موشكهاي بالستيك و نه حقوق بشر با استانداردهاي غربي و نه عراق و سوريه و نه يمن وارد مذاكرات نميشوند. بنابراين راه كارچاقكن ها و دلالان ديگر به اين مذاكرات بسته است و دشمن نميتواند با طرح مسائل حاشيهاي اميدهاي نو وزيده در جهان اسلام را به نااميدي و سازش رهنمون شود.
6- اصل كوچك انگاري شعاع مذاكرهكنندگان. ما با شش كشور مذاكره ميكنيم. اما متأسفانه برخي مسئولان كشور با صراحت همان حرف رئيسجمهور امريكا را كه خود را جامعه جهاني يا جامعه بينالمللي ميخواند، تكرار ميكنند. جامعه جهاني بيشتر از 200 كشور است و ما حداكثر با چهار كشور چالش جدي داريم. اگر آن چهار كشور را جامعه جهاني بناميم ناخودآگاه مرعوب نفود و قدرت آنان شدهايم و ديگر كشورها را به حساب نياوردهايم.
7- اصل ارزشمند بودن دستاوردهاي هستهاي از ديگر بايدهاي ترسيم شده توسط مقام معظم رهبري است. برخي براي رهايي خود از چالشها و مشكلات، اصل مسئله را كماهميت جلوه ميدهند. روشنفكرنماها تاكنون ثابت نمودهاند كه به اندازه رئيسجمهور امريكا و نخستوزير صهيونيستها نسبت به ارزش ايران هستهاي وقوف نيافتهاند و با سود – هزينه كردن دانشي كه در مرحله زيرساختي است، به دنبال بيارزش كردن استقامتها و شهادتها در اين مسير هستند. اگر بگوييم براي امري بيارزش صهيونيستها و غرب جان دانشمندان ما را گرفتهاند يا از ضعف عقلانيت يا علامتي براي تظاهر به روشنفكري در مقابل دشمن است كه آيندگان نسبت به آن قضاوت شفافتري خواهند نمود.
ب) بايدها و نبايدهاي راهبردي در مذاكرات
8- مذاكرهاي موفق و در تراز ملت و نظام جمهوري اسلامي ايران است كه بتواند خواستههاي نظام را به كرسي بنشاند. اصرار لغو همزمان تحريمها در ازاي تعهدات ايران حكايت از اقتدار ايران و عدم بيم از استمرار تحريمهاي موجود است.اوباما با صراحت اعلام نمود تحريمها تأثير آنچناني نداشته است. بنابراين اگر ما در موضعي بوديم كه راه تنفسمان در حال بسته شدن بود، جان خود را برميداشتيم و فرار ميكرديم (مرحلهاي بودن لغو تحريمها را ميپذيرفتيم) اصرار بر لغو يكباره تحريمها نشان از استنباطي است كه از رفتار و نياز طرف مقابل داريم و آن اين است كه امريكاييها محتاج جدي توافقاند و تنها دستاورد هشت ساله سياست خارجي اوباما ميتواند همين مسئله باشد و لاغير.
9- بازديد از مراكز غيراعلام شده يا نظامي ايران ممنوع است. اين ممنوعيت توسط فرمانده كل قوا در فضاي علني و عمومي كشور به فرماندهان نيروهاي مسلح ابلاغ شد. بنابراين دشمنان در ادامه مذاكره بايد از كنار اين گزينه عبور نمايند و تيم ما نيز نبايد به آن نزديك شود.
10- نظارتي كه ايران را در نسبت با كشورهاي عضو NPT استثنا ميكند، ممنوع است و مسير نظارتهاي غيرمتعارف كه منجر به تحقير ملي و خروج اطلاعات از كشور ميشود، مسدود است. سه مسئله اخير اكنون در مقابل تيم ما است و آنها بايد روشهاي مواجهه با آن را طراحي كنند. مقام معظم رهبري از طرف ايران تمديد مذاكرات بعد از تيرماه را به شرط عدم وصول نتيجه خواستار شدند. بنابراين تيم ما در فشار زمان هم نخواهد بود. وحدت و همزباني اعلام شده بين ملت و دولت پس از سخنراني اخير مقام معظم رهبري و تأكيد رئيسجمهور بر لغو همه تحريمها در همان روز توافق، نشانگر انسجام ملي در اين مسير است چون چيز محرمانهاي نداريم، موانعي كه دشمن ميتراشد آنلاين توسط تيم به مردم گفته شود تا حمايت آنان كه قدرت چانهزني را افزايش ميدهد، به ميدان بيايد.
منبع : روزنامه جوان