به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، دانشگاه فرهنگيان همواره در نظام تعليم و تربيت مطلوب گروهي و مغضوب گروه ديگر بوده اما هيچ كدام از اين گروهها با سليقههاي مختلف نتوانستهاند منكر نقش آن در تأمين، تربيت و توانمندسازي معلمان و نيروي انساني وزارت آموزش و پرورش شوند. به بيان ديگر اگرچه در كاركرد و ساختار نظام تربيت معلم، اختلافاتي وجود داشته و در طول فرآيند تأمين نيروي انساني مورد نياز آموزش و پرورش با تغييراتي مواجه بوده، اما هيچ گاه به حذف و تضعيف آن منجر نشده است. اين در حالي است كه ظرف يك سال و نيم گذشته و با لغو تعهد خدمت، كاهش روند جذب دانشجو معلمان و طرح پيشنهاداتي براي جذب فارغالتحصيلان ساير دانشگاهها به عنوان معلم، عملاً اين دانشگاه روند رو به افولي را آغاز كرد كه با ايجاد موج رسانهاي و انتشار اظهار نظرات كارشناسي، اين روند تا حدودي متوقف يا تعديل شد. با اين حال همچنان نگرانيهايي در حوزه تأمين نيروي انساني آموزشي و تربيتي آموزش و پرورش وجود دارد به ويژه آن كه از نيمه دوم سال 92 تاكنون بسياري از مسائل اين وزارتخانه تحت تأثير اولويتي به نام ساماندهي نيروي انساني قرار گرفته است. علاوه بر اين نگاه به آموزش و پرورش به عنوان ظرفيتي كه ميتواند در كاهش موج بيكاري به دولت كمك كرده و فارغالتحصيلان تمام دانشگاهها را فارغ از داشتن صلاحيتهاي علمي، حرفهاي، اخلاقي و تربيتي جذب كند، آفت ديگري بود كه در برههاي برخي سياستگذاريهاي دولت در اين حوزه را مبتلا كرد.
اسدالله اسدي گرمارودي اولين سرپرست دانشگاه فرهنگيان به بخشي از ابهامات مديريتي و ساختاري اين دانشگاه پاسخ داده است كه مشروح اين گفتوگو در ادامه ميآيد.
تربيت معلم در سند تحول بنيادين آموزش و پرورش چه جايگاهي دارد؟
تعليم و تربيت يك تعريف عام دارد. همچنين تعليم و تربيت در جهان اسلام يك معناي خاص و در نظام جمهوري اسلامي يك معناي اخص دارد. علاوه بر اين تعليم و تربيت در نظام آموزش عمومي تحت پوشش آموزش و پرورش تعريف ويژهتري پيدا ميكند. سند تحول آموزش و پرورش بر مبناي سند تعليم و تربيت فراهم شده و مربوط به دوره آموزش عمومي نظام جمهوري اسلامي ايران است. بنابراين سند تحول آموزش و پرورش جمهوري اسلامي ايران قطعاً با چنين سندي در يك كشور ديگر، هر چند اسلامي متفاوت است. از سوي ديگر در اين سند ساحتهاي ششگانه آموزشي و تربيتي تعريف شده و متناسب با آنها براي ايفاي نقش معلم وظايفي ديدهاند. در نتيجه كسي ميتواند مفاد سند تحول را اجرا كند كه بتواند شايستگيهاي لازم و متناسب با باورهاي سند را احراز كند. بنا بر تشخيص و تأكيد سند تحول در آموزش و پرورش، بايد دانشگاه ويژهاي تحت عنوان دانشگاه فرهنگيان داير شود تا از آغاز جذب و تأمين نيرو تا پايان بازنشستگي و در دوره نگهداشت و بهداشت و ارتقاي نيروي انساني دائماً كار تخصصي، تشكيلاتي و روزآمد انجام دهد. اين كار تخصصي شامل تمام مفاد قيد شده در سند تحول و اساسنامه دانشگاه فرهنگيان است. لذا در ششمين راهبرد كلان نقشه جامع علمي كشور كه در مقابل سند تحول آموزش و پرورش، بالادستي و مصوب شوراي عالي انقلاب فرهنگي به شمار ميرود، بحث گزينش و جذب نيروي انساني متعهد و متخصص براي حرفه معلمي و ارتقاي مستمر سطح بينش و مهارت و دانش آنها مطرح ميشود. همچنين در بند چهلوششم آن بر طراحي و استقرار نظام جامع تربيت معلم تأكيد شده است. متناسب با نقشه جامع علمي، در راهكار 11 سند تحول بنيادين آموزش و پرورش نيز استقرار نظام ملي تربيت معلم و راهاندازي دانشگاه ويژه فرهنگيان توسط وزارت آموزش و پرورش با همكاري دستگاههاي ذيربط و با رويكرد آموزشهاي تخصصي و حرفهاي و تربيت محور، آمده است. باز در راهكار 12- 11- 2 تجربه ارتقاي نظام تربيت حرفهاي معلمان در آموزش و پرورش با تأكيد بر حفظ تعامل مستمر دانشجومعلمان با مدارس و نهادهاي علمي – پژوهشي قيد شده است. بر مبناي اين جايگاه، در بند 1- 11 و 2- 11 و چند بند بعدي بخش منابع انساني سند تحول، دانشگاه فرهنگيان تعريف شد. بر همين اساس استقرار نظام 3- 3- 6 زمينههايي را ميطلبيد كه يكي از آنها تربيت چند مهارتي و چند دانشي معلم بود. يك معلم مثلاً در دوره ابتدايي خلاف يك استاد دانشگاه، بايد همزمان چند دانش مختلف مثل رياضي، ديني، علوم و ورزش را تدريس كند. جالب اين است كه 51 هزار كلاس چند پايه فقط در دوره ابتدايي در كشور داريم. مثلاً در يك كلاس روستايي كه مجموع تعداد دانشآموزان پايههاي اول تا پنجم دبستان در آن 12 نفر است، معلم بايد 45 كتاب را تدريس كند. اگر دانشآموزان كلاس، تا شش پايه باشند كه تعداد كتابها به 60 جلد هم ميرسد. اين كار بسيار سختي است كه جداي از فن معلمي كه طرح درس و مهارت دانشي ميخواهد، نياز به دانش و مهارتهاي مختلف نيز دارد. مثلاً دانشكده الهيات، فارغالتحصيل الهيات با توانايي خواندن قرآن تربيت ميكند. ولي الزاماً هر كس كه قران ميخواند به آموزش قرآن تسلط ندارد. هر عالمي الزاما معلم نيست ولي هر معلمي بايد علاوه بر عالم بودن، به مهارتها و ارزشهاي معلمي و تربيتي مجهز باشد. فلذا براي پاسخ به اين نياز در دانشگاه فرهنگيان چارهانديشي شد. در ساير دانشگاههاي كشور، رشتهها تخصصي، تك رشته و تك دانشي است. بنابراين نياز است كه در كف كار دورههاي كارداني تربيت معلم را به كارشناسي ارتقا دهند و سپس اين رشتهها را چند دانشي كنند تا 24 ساعت موظفي يك معلم، در چند مدرسه همجوار پر شود و مدير با مشكل تراكم و نظام آموزش و پرورش با مازاد نيرو مواجه نشود. يكي از مشكلات آموزش و پرورش وجود يك ميليون و 30 هزار نفر پرسنل طبق آمار است. در حالي كه بنده كه برنامهريزي منابع در وزارت آموزش و پرورش را به عهده داشتم، معتقدم 750 هزار نفر كفايت ميكند. يكي از دلايل بسيار جدي و تأثيرگذار وجود اين مازاد نيرو اين است كه معلمان ما چند رشتهاي تربيت نشدهاند. مثلاً فرد ليسانس اقتصاد دارد فقط دو ساعت كلاس اقتصاد را ميرود. بقيه را ميگويد من تخصص ندارم. اما در الگوي بومي شده تربيت معلم، معلمي تربيت ميشود كه ميتواند چهار پنج كتاب را تدريس كند. در اين صورت اين معلم ميتواند ساعات موظفياش را پر كند و جمعيت مازاد در آموزش و پرورش ايجاد نميشد. البته جنسيت و عوامل مخل و تأثيرگذار ديگر هم در وجود نيروي مازاد در آموزش و پرورش وجود دارد. لذا رشتههاي دانشگاه فرهنگيان با رشتههاي موجود در دانشگاههاي ديگر متفاوت و چند رشتهاي و چند دانشي است. در اين دانشگاه كسي فيزيك، رياضي و شيمي را نميخواند مگر اينكه بتواند در دوره ليسانس آنها را حداقل براي 3 پايه از دوره ابتدايي يا متوسطه اول تدريس كند. علاوه بر اينكه تربيت معلم طي 30 سال گذشته طوري برنامهريزي كرده كه رشتههاي تخصصي مورد نياز آموزش و پرورش را براي ارتقاي دانشي و حرفهاي معلمان تا سطح دكتري بالا ببرد. يعني كسي كه ليسانس ابتدايي ميگيرد بتواند فوق ليسانس و دكتراي ابتدايي را هم بگيرد. در حالي كه تجربه نشان ميدهد معلم ابتدايي وقتي ليسانس ميگيرد، تقاضاي تدريس در مقطع راهنمايي يا دبيرستان دارد و وقتي فوق ليسانس يا دكترا ميگيرد ميگويد در ابتدايي كارايي ندارم و به اين سمت ميرود كه نيرويش در اين مملكت هدر ميرود! اما رشتههاي دانشگاه فرهنگيان طوري دانشجو را هدايت ميكنند كه يك معلم ابتدايي بعد از ليسانس ابتدايي، فوق ليسانس و دكتراي همان رشته را بخواند. يعني تمام تجارب و مهارتهاي حاصل سنوات خدمتي را با ارتقاي علمي در همان رشته ادامه ميدهد. در نتيجه ماندگاري نيرو در همان پايه منتها با قابليت توليد علم و كار تخصصيتر محقق ميشود. به همين جهت اساسنامه و نقشه جامع دانشگاه فرهنگيان همزمان با بررسي و تصويب سند تحول بنيادين آموزش و پرورش در شوراي عالي انقلاب فرهنگي تهيه و به تصويب اين شورا رسيد.
پس الان ميتوانيم بگوييم اساسنامهاي كه آن زمان تدوين شده چاقويي است كه دسته خود را ميبرد؟ ماده 28 اساسنامه مادهاي است كه در حال حاضر براي محدود كردن فعاليت دانشگاه فرهنگيان به آن استناد ميشود.
نگاه جامع حاكم بر اساسنامه سعي دارد براي وزارت آموزش و پرورش بستري فراهم كند كه در هر شرايطي مشكل نيروي انساني خود را مرتفع كند. در اساسنامه دانشگاه قيد شده كه ورود نيرو در آموزش و پرورش الزاماً بايد از طريق دانشگاه فرهنگيان و پذيرش دانشجوي كارشناسي شبانهروزي متعهد خدمت باشد. منتها اگر اين دانشگاه برخي از رشتهها را نتوانست داير كند يا در شرايط خاص از دو مجراي ديگر هم ميتواند استفاده كند. اين دو مجرا هم موقت است و حكم ثانويه دارد و ثابت نيست.
اما در اساسنامه قيد موقت بودن نيامده است.
بر اساس ماده 28 اساسنامه دانشگاه فرهنگيان، در جايي كه آموزش و پرورش و دانشگاه فرهنگيان نتوانست بر مبناي نياز خود رشتهاي را داير كند، از طريق برگزاري آزمون نيروي مورد نياز خود را تأمين ميكند. در اين حالت پذيرفتهشدگان بايد دوره يكساله مهارتي را در دانشگاه فرهنگيان بگذرانند و بعد از آن وارد حرفه معلمي شوند. منتها در جذب نيرو اين مورد اولويت ندارد در صورتي كه الان دولت به آن اولويت داده و اين خلاف است. ماده 28 زماني موضوعيت دارد كه دانشگاه در بنبست قرار گرفته باشد. مثل زماني كه هنرآموز رشته برق به يكباره زياد شده باشد و تعداد فارغالتحصيلان مهندسي برق دانشگاه شهيد رجايي كم باشد. اما اينكه دانشجو پذيرش نكنند و تأمين نيرو را به ماده 28 موكول كنند مورد تأييد اساسنامه نيست و دانشگاه فرهنگيان بايد بر اساس برآورد 10 ساله نيروي انساني مورد نياز آموزش و پرورش در رشتههاي مختلف به تفكيك جنسيتي دانشجو بپذيرد.
برآوردهاي زماني 10 سالهاي كه گفتيد در اساسنامه قيد شده است؟
خير. در اساسنامه دانشگاه فرهنگيان نيامده است. ميزان منابع انساني وزارت آموزش و پرورش در برنامه پنج ساله پنجم كشور تصويب شده است.
امروز از جاهاي خالي در قوانين و مقررات در اين حوزه براي محدود كردن فعاليتهاي دانشگاه فرهنگيان استفاده ميشود. قيد قانوني بازههاي زماني 10 ساله كه از آنها ياد كرديد يا توجه به تغييرات در هرم جمعيتي كشور از جمله اين خلاها هستند. شما در موقعيتي مسئوليت اصلاح اين جاهاي خالي را داشتيد، چه دليلي براي وجود آنها داريد؟
نتيجه تحقيقات در مواردي كه اشاره كرديد وجود دارد و در اختيار دوستان وزارتخانه هم هست و اصلاً بر مبناي آن محاسبه به عمل آمد كه طي 10 سال آينده چه تعداد نيرو، در چه رشته اي، چه جنسيتي و كدام شهر از آموزش و پرورش بازنشسته ميشوند تا بر اساس آن دانشگاه فرهنگيان دانشجو بپذيرد يا به تعداد بازنشستگان چهار سال آينده، امسال دانشجو بپذيرد كه چهار سال ديگر جايگزين شوند. اين پيشبينيها شده است. اگر بر مبناي آن حركت كنند و ماده 28 را تنها براي بالانس كار و در موارد حداقلي استفاده كنند مشكلي پيش نميآيد ولي اگر بر اساس آن عمل نكنند، در آيندهاي نزديك سر و صدايش بلند ميشود. مثلاً اگر دانشگاه فرهنگيان پذيرش ميانگين سالانه 25 هزار نفر را مثل پارسال 8 هزار نفر كند، توپش سه سال ديگر ميتركد و صدايش در ميآيد و مجبور ميشوند از الان بگويند ميخواهيم استخدام را شروع كنيم. فكر ميكنم وزارت آموزش و پرورش و دوستان دانشگاه فرهنگيان به ديدگاه دوم بيشتر معتقدند و اعتقادي به تعهد دبيري به اين شكل ندارند و علاقهمندند نيرو استخدام كنند و يك دوره مهارتي بگذارند و تحت عنوان معلم سر كلاس بفرستند.
اين مسئله از تأمين نيروي انساني مورد نياز هنرستانها و مراكز كار و دانش شروع شد و الان به معلمان تمام كلاسها و پايهها رسيده است. آيا در اساسنامه دانشگاه فرهنگيان قيدي هم براي تأمين نيروي انساني اين مراكز هم آمده است؟
تأمين نيرو از طريق دانشگاه فرهنگيان، كل نيروي وزارت آموزش و پرورش حتي نيروهاي اداري و خدماتي آن را در بر ميگيرد. در تقسيم داخلي، دانشگاه شهيد رجايي تربيت دبير فني را بر عهده دارد تا نيروي انساني مورد نياز تمام رشتههاي فني مربوط به هنرستانها و كاردانشها را تأمين كند. تربيت و تأمين نيرو در علوم پايه و علوم انساني هم به دانشگاه فرهنگيان تعلق گرفت. البته ادغام اين دانشگاهها هم در شوراي عالي مطرح بود كه فعلا صلاح ندانستند. علاوه بر اين آموزش و پرورش ميتواند در موارد استثنا و باز به استناد ماده 28 اساسنامه دانشگاه فرهنگيان براي تأمين نيروي مورد نياز خود، با دانشگاههاي ديگر قرارداد ببندد.
الان آموزش و پرورش هم همين كار را ميكند. به دانشگاه فرهنگيان بودجه نميدهد و لغو تعهد خدمت را مطرح ميكند و مدعي ميشود كه امكان سرمايهگذاري در برخي رشتهها را ندارد و بعد از طرق ديگري كه اساسنامه اجازه داده نيرو جذب ميكند. پس چرا برخي انتقاد ميكنند؟
مشكل كنوني اين است كه به اساسنامه عمل نميكنند. از يك منظر افرادي در دولت مانند آقاي نوبخت حضور دارند كه معتقدند با وجود اين همه نيرو آماده استخدام، الان اصلاً پذيرش تعهد دبيري صلاح نيست. در حالي كه دانشكده افسري، دانشكده نفت، دانشكده اقتصاد و دانشكده قضايي اين كار را ميكند. چرا همه جا بورسيه و دانشكده دارند؟ فقط آموزش و پرورش اين مشكل را دارد؟ علت اين است كه سند را نميشناسند و از چرخه جذب و نگهداشت نيروي انساني در آموزش و پرورش اطلاعي ندارند. يك نيرو اگر از بيرون بيايد راحت هم ميرود. علاوه بر اينكه در آموزش و پرورش مباحث تربيتي با نگاه ضدسكولار نيز مورد توجه و اتفاقا محل بحث و اختلاف است. وقتي يك دانشجو بين سن 18 تا 22 سال را بورسيه شبانهروزي ميكنيد و در معرض انواع كارهاي تربيتي و فرهنگي قرار ميدهيد، با فرهنگ ناب ديني رشد ميكند و عين نياز نظام جمهوري اسلامي معلمي ميكند. اما وقتي براي جذب معلم آزمون استخدامي برگزار ميكنيد هر كس پذيرفته شود معلم است. حجاب داشته باشد يا نداشته باشد. مقيد باشد يا نباشد. طبق قانون استخدام ديگر نميتوانيد اخراجش كنيد. آن وقت همان اتفاقاتي ميافتد كه چند سال پيش در استخدام 40 هزار نفر افتاده بود يا قبل از انقلاب در ادغام دارالمعلمات و دارالمعلمين و دانشسراي معلمات و معلمين افتاده بود. نظام شاهنشاهي پي برده بود كه ميتواند فرهنگ بيرون جامعه را از طريق معلم و مدرسه تغيير دهد و سليقه خود را ترويج كند. رضاخان هم اولين بار كشف حجاب را از ادارات اجبار كرد. در غرب، فرهنگ برهنگي جا افتاده است. يعني معلم با هر لباسي هم سر كلاس برود مشكلي به وجود نميآيد. فرهنگ بيرون مدرسه آماده هر خروجي از مدرسه است. ما دوره گذر از نظام طاغوت را طي ميكنيم و ميخواهيم سند تحول را به يك جامعه مهدوي برسانيم و سرباز آقا امام زمان(عج) تربيت كنيم. اين در سند آمده است. معلم ما نبايد نماز و آداب ديني بلد باشد؟ معلم ما نبايد سبك زندگي اسلامي و ايراني را بداند و لمس كرده باشد تا بتواند بياموزاند؟ دانشجوي تربيت معلم چهار سال شبانهروزي در معرض همين آموزههاست. برخي اين را نميخواهند و به بهانههايي مانند اينكه ظرفيت دانشگاه كفايت نميكند به بحث استخدام حمله ميكنند تا مسائل ديگر مطرح نشود.
شما هزينهبري دانشگاه فرهنگيان را ميپذيريد؟
اثبات ميكنم كه در نگاه كلان امروز وجود دانشگاه فرهنگيان صددرصد اقتصادي است و يكي از كارهاي اساسي كه وزير علوم، بلكه شوراي عالي انقلاب فرهنگي و رئيسجمهور بايد انجام دهد، ساماندهي دانشگاههايي است كه بدون هيچگونه تعهدي دانشجو ميپذيرند و در آيندهاي نه چندان دور در شغلهاي غيرتخصصيشان مشغول شدهاند. الان چند پزشك داريم كه ساختمانسازي ميكنند؟ چند مهندس داريم كه كارهاي ديگر انجام ميدهند. قبل از انقلاب هم تمام نيروي مورد نياز آموزش و پرورش فقط از طريق دانشسرا، دارالمعلمين يا دانشگاه تربيت معلم تأمين ميشد. بعد از انقلاب چون جمعيت دانشآموزي زياد شد همه دانشگاهها به كمك آموزش و پرورش آمدند. اما در حال حاضر آيا فارغالتحصيلان ساير دانشگاهها ضمانت كاري دارند؟ آموزش و پرورش آنها را نميپذيرد. در صورتي كه مادر، النگويش را ميفروشد تا فرزندش ليسانس بگيرد. آن وقت فرزندش بعد از ليسانس در خانه مينشيند و هيچ كاري نميتواند بكند. هزينه چهار سال تحصيل يك دانشجو در يك دانشگاه دولتي براي خانواده و دولت چقدر است؟ وقتي اين دانشجو فارغالتحصيل ميشود و بيكار ميماند اين هزينه سوخت ميشود. در صورتي كه دولت ميتواند دانشگاههاي دولتي را به كارخانجات و دستگاههاي دولتي وصل كند. مثلاً از هر 100 نفر فارغالتحصيل رشته مديريت آموزشي دانشگاه علامه دو نفر مدير آموزشي ميشوند، 98 نفر نخواهند شد. بنابراين پول تربيت آن 98 نفر هدر رفته است. در حالي كه در دانشگاه فرهنگيان به يك دانشجو بورسيه ميدهيد و تعهد دو برابر ميگيريد. به طوري كه اگر خواست برود بايد پولش را بپردازد. يا تعهد يكطرفه ميگيريد اگر در طول دوره معدلش از 14 يا 15 كمتر شد بايد دو برابر هزينه بورسيه را بپردازد. همچنين تعهد ميگيريد كه از نظر اخلاق و رفتار، شايستگي معلمياش را اثبات كند. الان من در دانشگاه فرهنگيان دانشجويي دارم كه مطمئنم نميتواند معلم شود. طبق قانون ليسانسش را از من ميگيرد اما نميتواند معلم شود. لغو تعهد ميشود و هزينهاش را هم بايد بپذيرد. در اين دانشگاه دانشجو چهار سال براي معلمي زير نظر است. يك كارشناس مسئول تعهد دبيري در ادارات كل آموزش و پرورش مستقر است و هر ترم نمرات ومعدل دانشجويان آن استان را چك ميكند. اگر مشروط شده باشند تذكر اول، تذكر دوم و تذكر سوم تعهد لغو ميشود. اين قانون شوخي ندارد و تجربه خوبي است كه 30 سال سابقه دارد. از طرفي دانشجويان از همان روز اول ميدانند كه معلمند و حواسشان جمع است. كارورزي ميكنند، بحثهاي تربيتي و اخلاقي دارند. طرح درس مينويسند. گفتمان دارند و كلاس ميگردانند و اداي معلمان را در ميآورند و ورزيده ميشوند، بعد سركلاس ميروند. در عين حال دولت به هر دانشجو 370 تومان ميپردازد كه دانشگاه 150 تومان آن را بابت هزينههاي خود بر ميدارد و مابقي هم پولپليكپي دانشجويان نميشود. واقعاً اين مبلغ در برابر ضرر بيكاري فارغالتحصيلان ساير دانشگاهها هزينه است كه اينقدر روي آن بحث ميكنيم؟ در مقابل فارغالتحصيل دانشگاه فرهنگيان 10 سال از جوانترين عمرش را در روستا و بخش و هر جا كه به حضورش نياز باشد كار ميكند و نميتواند خارج شود. در استخدام 40 هزار نفري كه سال 90 انجام شد، هفت نفر مهندس كامپيوتر براي خوزستان استخدام كرديم. روز دوم، چهار نفر حاضر نشدند در گرماي جنوب براي تدريس از يك شهر به شهر ديگر بروند و ترجيح دادند به تهران مهاجرت كنند و در يك شركت مشغول كار شوند. در حالي كه در ميان فارغالتحصيلان دانشگاه فرهنگيان ريزش به اين شكل نيست. فارغالتحصيلان دانشگاههاي ديگر تنها يك درس را خواندهاند و از مباحث تربيتي سررشته ندارند، در صورتي كه يك معلم موفق بايد بتواند چند كتاب را از دوره ابتدايي تا متوسطه اول تدريس كند. فلذا سرمايهگذاري در تربيت معلم صددرصد اقتصادي است. محاسبه و برآورد مالي آن هم قابل اثبات و در كلان براي دولت بسيار مقرون به صرفه است. اما در صورتهاي ديگر تربيت دانشجو، پولمان را آتش ميزنيم. به همين دليل است كه دانشجويان و خانوادهها نااميدند و رويكرد تربيتي اصلا در دانشگاهها ديده نميشود. منتها ديدگاه برخي از دوستان با اين ديدگاه يكي نيست و صد درصد كپي شده از غرب است. ما معتقديم اگر قرار است سند تحول تحقق پيدا كند راهي غير از اين نداريم كه معلممان را متناسب با سند تربيت كنيم تا بقيه مباحث تعليم وتربيتي هم آرايش لازم خود را پيدا كنند.
در حال حاضر چند درصد ظرفيت دانشگاه فرهنگيان متعلق به دانشجويان جديدالورود و چند درصد مختص آموزشهاي ضمن خدمت است؟
دانشگاه دو گروه دانشجو دارد. يك بخش معلمان در حال ارتقاي تحصيلي و گروه دوم جديد الورودها هستند. بر اين اساس كل يك ميليون پرسنل آموزش و پرورش دانشجوي دانشگاه فرهنگيان هستند و ميتوانند از طريق آموزش مجازي يا بعداز ظهرها و آخر هفتهها براي گرفتن ليسانس، فوق ليسانس و دكترا اهتمام كنند. به عبارتي هر معلمي يك پرونده حرفهاي در پرديسهاي دانشگاه فرهنگيان دارد و معلمان بايد دائما در دورههاي پودماني، مجازي و حضوري تحت آموزش اين دانشگاه قرار بگيرند. بخشي از ظرفيت دانشگاه فرهنگيان هم در اختيار دانشجويان جديدالورود است كه دانشجو را متعهد خدمت ميكند و براي اين بخش نياز است كه دانشگاه به 100 هزار تختخواب شبانهروزي مجهز شود تا بتواند سالانه 25 هزار نفر بپذيرد و آموزش و پرورش از اين طريق تأمين نيرو كند. در غير اين صورت با مشكل مواجه ميشويم.
جايگاه تربيت معلم و دانشگاه فرهنگيان در تحقق عدالت آموزشي كجاست؟
يكي از دلايلي كه شهيد رجايي و شهيد باهنر مراكز تربيت معلم را احيا كردند تحقق عدالت آموزشي بود. اوايل انقلاب يك ديپلمه يا فوق ديپلمه، توانايي تدريس در دبيرستان را هم داشت. ولي تربيت معلمي كه همان زمان داير شد به فوق ديپلمهها دو سال آموزش شبانهروزي ميداد و آنها را براي 10 سال به بخشها و روستاها ميفرستاد. يعني معلمان بخشها بهتر از معلمان داخل تهران بودند. اگر قرار است براي آحاد ملت نظام آموزشي متناسبي فراهم كنيم بايد معلمي را تربيت كنيم كه خانوادهها راضي باشند فرزندشان را به او بسپارند. اين عين عدالت است و از پرداخت يارانه خيلي مهمتر است. اينكه از دورترين نقاط كشور افرادي را انتخاب و براي كار در همان مناطق تربيت كنيم عدالت آموزشي است. بماند كه در اين صورت بخش زيادي از فرآيند ورود به شهر و مهاجرت مديريت شده و كاهش مييابد.
منبع : روزنامه جوان