گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، نوید نیکزاد، اولین بار سر الکس فرگوسن متوجه این موضوع شد که دیگر این نوع فوتبال نمیتواند با تاکتیکهای پیچیده تیمهای لیگهای دیگر اروپایی مقابله کند و در اقدامی بزرگ کارلوس کیروش را به عنوان دستیارش انتخاب کرد. از آن روز نقش فرگوسن تغییر کرد. او به موتوری برای انگیزش و افزایش تمرکز بازیکنان تبدیل شد و کارلوس کیروش امور فنی تیم منچستر یونایتد را بر عهده گرفت و این اتفاق تا زمانی که کیروش در یونایتد باقی ماند ادامه پیدا کرد...
"تبریک فراوان به باشگاه لسترسیتی که با شایستگی و به شکلی خارقالعاده قهرمان لیگ برتر شد."، " تبریک به باشگاه و هواداران لستر سیتی به خاطر دستاوردی عالی و قابل توجه"، " این بزرگترین دستاورد تاریخ فوتبال انگلستان است و این اتفاق با هدایت یک ایتالیایی انجام پذیرفت، دستاوردی جنونآمیز و باورنکردنی". اینها صحبتهای بازیکنان تیم لستر سیتی و مردم شهر کوچک سیصد و پنجاه هزاری لستر نیستند. این پیامهای تبریک، توئیتهای دیوید کامرون (نخست وزیر انگلستان)، جرمی کوربین (رهبر حزب کارگر انگلستان) و متئو رنتزی (نخست وزیر ایتالیا) هستند که به مناسبت قهرمانی باشگاه لستر سیتی در صفحه شخصیشان نوشته شده.
اتفاقی بزرگ، کمی بیشتر از بزرگ و یا شاید باورنکردنی. برای تیمی که صد و سی و دو سال قدمت دارد و سال قبل به شدت برای بقا در لیگ برتر انگلستان میجنگید و حالا برای اولین بار در تاریخ صد و سی و دو سالهاش قهرمان لیگ برتر انگلستان شده است. هنگامی که در ابتدای فصل شانس بیست تیم حاضر در لیگ برتر برای قهرمانی از دید بنگاههای بزرگ شرطبندی بریتانیا مانند ویلیام هیل و پدی پاور اعلام میشد بخت "روباهها" یک به پنج هزار بود اما ده ماه بعد و در روز دوم می سال 2016 همه احتمالات به گوشهای انداخته شدند و جهان فوتبال با واقعیتی ملموس روبرو شد: قهرمانی لستر سیتی در لیگ برتر انگلستان. برای باشگاهی که بزرگترین موفقیت دوران صد و سی و دو سالهاش کسب مقام نایب قهرمانی لیگ دسته اول انگلستان (سال 1929) بود این دستاورد، موفقیتی خارقالعاده و بینظیر و شاید ماورایی باشد. حتی بزرگان دنیای موسیقی مانند ادل (که طرفدار تاتنهام است) لستر را ستایش میکنند.
حالا اتفاقات فصل گذشته را با نتایج این فصل مقایسه میکنیم. این بار لستر در طول فصل تنها سه بار شکست خورده و عملکردی فوقالعاده داشته. در نمودار زیر میتوانید عملکرد دو فصل اخیر این باشگاه را با هم مقایسه کنید.
لستر سیتی در فصل 2015-2016 سی و شش میلیون پوند صرف خرید بازیکنان جدید کرد و از این نظر هم تنها شش تیم لیگ برتری در بازار نقل و انتقالات کمتر از آنها خرج کردند. مقایسه خریدهای نجومی تیمهایی مثل منچستر سیتی، منچستر یونایتد و چلسی با خریدهای لستر سیتی چیزی شبیه یک جوک بیمزه است اما پس از پایان دیدار پرتنش دوشنبه شب چلسی و تاتنهام که در ورزشگاه استمفورد بریج لندن برگزار شد و با نتیجه مساوی 2-2 پایان یافت باید نگاهی به جدول کرد و خیلی سریع به این نتایج رسید: اینکه تیم چلسی در فصل بعد عملا شانسی برای شرکت در مسابقات اروپایی (حتی لیگ اروپا) ندارد، منچستر یونایتد پرافتخار که حالا باید افتخاراتش را در History Channel به نظاره نشست با وجود ولخرجیهای فراوان به دنبال رسیدن به مکان چهارم و حضور در مسابقه پلی-آف لیگ قهرمانان است و همین مقام هم آنها را قانع میکند، سیتی هم با سیزده امتیاز اختلاف نسبت به لستر در مکان چهارم قرار دارد. در تصاویر پائین میزان خرید تیمهای لیگ برتر انگلستان در فصل گذشته، درآمد به دست آمده از راه فروش بازیکنانشان و هزینه خالص (با کسر درآمد به دست آمده از فروش بازیکنان به تیمهای دیگر از هزینه خرید بازیکنان جدید) و همینطور عملکرد چهار تیم اول لیگ برتر انگلستان (لستر سیتی، تاتنهام، آرسنال و منچستر سیتی) را مشاهده کنید.
به جز پنج هفته ابتدایی که با شروع طوفانی سیتی و پنج برد (بدون خوردن یک گل) همراه بود این تیم لستر سیتی است که در طول فصل روندی نسبتا ثابت داشته و با کمترین نوسان و در فاصله دو هفته مانده به پایان لیگ قهرمان شده.
اما حالا باید به مواردی دیگر هم توجه کنیم: نخستین مسئله تاثیر کلودیو رانیری، مربی شصت و چهار ساله ایتالیایی باشگاه لسترسیتی است که "روباهها" را به بزرگترین افتخار تاریخ باشگاهشان رساند. او تیمی با سازماندهی فوقالعاده ساخت که با حفظ تمرکز و ثبات در لیگی فرسایشی به جایگاه اول رسید. کاری که رانیری برای این باشگاه انجام داد به غایت بزرگ بود و رویایی شیرین را به حقیقتی ملموس تبدیل کرد. برای بحث درباره این موضوع باید به گذشته باز گردیم. جایی که تیمهای انگلیسی با سیستم سنتی فوتبالشان و استفاده از پاسهای بلند، فوتبالی تکبعدی به نمایش میگذاشتند. فوتبالی که مخالفانشان به آن لقب Kick and run و همینطور راگبی داده بودند. فوتبالی که در آن توپ دائما در هوا بود و تنها تاکتیک انگلیسیها برای رسیدن به گل به ارسال از دو جناح و ضربات سر ختم میشد. به همین دلیل موفقیت تیمهای ملی انگلستان در ادوار مختلف ناچیز بودند.
اما اولین بار سر الکس فرگوسن متوجه این موضوع شد که دیگر این نوع فوتبال نمیتواند با تاکتیکهای پیچیده تیمهای لیگهای دیگر اروپایی مقابله کند و در اقدامی بزرگ کارلوس کیروش را به عنوان دستیارش انتخاب کرد. از آن روز نقش فرگوسن تغییر کرد. او به موتوری برای انگیزش و افزایش تمرکز بازیکنان تبدیل شد و کارلوس کیروش امور فنی تیم منچستر یونایتد را بر عهده گرفت و این اتفاق تا زمانی که کیروش در یونایتد باقی ماند ادامه پیدا کرد. فوتبال تکبعدی یونایتد به ترکیبی از ساختار منسجم تیمی (تخصص کیروش) و میل به هجوم و افزایش قدرت ذهنی و انگیزشی (تخصص فرگوسن) تبدیل شد و آنها را به قهرمانیهای فراوان در لیگ برتر انگلستان و همینطور کسب عنوان قهرمانی در فینال سراسر انگلیسی مسکو (منچستر یونایتد-چلسی) رساند.
باشگاههای دیگر انگلیسی هم کم کم از این ایده استقبال کردند و رو به مربیان خارجی آوردند تا سبک بازی یکنواخت و قابل پیشبینیشان را عوض کنند. باشگاه چلسی کمی بعد از این تغییر نگرش با به خدمت گرفتن خوزه مورینیو که تیمهایش بیشتر متکی بر تمرکز دفاعی و ضد حملات خطرناک هستند مدل فوتبال خود را عوض کرد، لیورپول با رافا بنیتز و ... مربیانی که بیشتر از تکیه صرف به سانترهای بیحاصل و "فوتبالی پراشتباه" (نقل قولی از تری ونبلز که علت جذابیت فوتبال انگلستان را اشتباهات زیاد بازیکنان و نبود آرایش منظم دفاعی میدانست) به تقویت ساختار دفاعی تیمهای خود پرداختند و نتیجهاش را میتوان در موفقیتهای منچستر یونایتد، لیورپول و چلسی در لیگ قهرمانان اروپا مشاهده کرد. تنها استثنا در این زمینه آرسن ونگر فرانسوی بود که با فوتبالی مبتنی بر مالکیت توپ به قهرمانی در لیگ برتر انگلستان و یک بار حضور در فینال لیگ قهرمانان رسید اما او به جز آن فینال در تمام مدت حضورش در آرسنال و از جمله شش فصل اخیر یک بازنده مطلق در لیگ قهرمانان بوده است چون در رقابتهایی در این سطح احتیاج به ساختار دفاعی منظم دارید تا به مراحل نهایی برسید و تیمهای ونگر همیشه به خاطر نداشتن این شاکله منظم در اروپا ناموفق هستند.
در اینجا لازم است توجه دوستان عزیز کافه و مربیان پرادعای وطنی را به این مقاله از وبسایت معتبر بلیچر ریپورت جلب کنم که نشان میدهد چگونه با رفتن کارلوس کیروش از منچستر یونایتد موفقیتهای آنها در لیگ قهرمانان هم به پایان رسید و میتوانید تاثیر یک مربی بینالمللی (کیروش) بر فوتبالی سنتی را در این تحلیل به وضوح ببینید:
رانیری هم روش بنیتز، کیروش و مورینیو را ادامه داد و با فوتبالی بهینه (دفاعی منسجم و ضدحملاتی برقآسا) لیگ انگلستان را فتح کرد. البته ذکر این موضوع ضروری است که او در دوران طولانی مربیگریاش به جز کسب جام حذفی و سوپرکاپ ایتالیا (با فیورنتینا)، جام حذفی و سوپر کاپ اروپا (با والنسیا) هیچ موفقیت دیگری نداشته و از اکثر تیمهای که مربیشان بوده (آخریناش در تیم ملی یونان) اخراج شده است و این نکته مهم و مبحث بعدی این مقاله است: خطری که فوتبال انگلستان را تهدید میکند. به این معنا که اکنون لیگ برتر -برخلاف اواسط دهه اول قرن بیست و یکم و زمان سلطه مطلق تیمهای انگلیسی در لیگ قهرمانان اروپا- آنچنان از تیمهای قوی تهی شده است که تیمی در حد و اندازههای لستر و مربی بسیار معمولی در حد رانیری میتواند در این لیگ قهرمان شود. بسیاری از تحلیلگران معتقدند علت نتایج غیرقابل پیشبینی این چند سال اخیر لیگ انگلستان (بعد از رفتن فرگوسن، چون در دوران او منچستر یونایتد حاکم مطلق لیگ برتر بود) افت کیفی شدید تیمهای انگلیسی و تعدد تیمهای متوسط و عدم ثبات تیمهای مطرح است. بدین معنا که هر تیمی میتواند تیم دیگری را شکست دهد چون تیمهایی مثل بارسلونا، بایرن، رئال مادرید، یوونتوس، دورتموند و اتلتیکو مادرید در این لیگ حضور ندارند تا تیمهای لیگ برتر را به چالش بکشند و شاهد این مدعا نتایج فوقالعاده ضعیف تیمهای انگلیسی در چند فصل اخیر لیگ قهرمانان و لیگ اروپا است. تیمهای انگلیسی در دو فصل از سه فصل اخیر (به جز امسال) حتی به جمع هشت تیم برتر لیگ قهرمانان و لیگ اروپا نرسیدهاند و آن یک استثنا هم حضور چلسی در دور نیمه نهایی لیگ قهرمانان و حذف شدنشان به وسیله اتلیتکو مادرید بود. سوال کلیدی که در اینجا مطرح میشود این است: اشکال کار فوتبال انگلستان در کجاست که یک تیم معمولی با مربی نه چندان مطرحی مانند رانیری قهرمان لیگ برترش میشود؟
تیمهای انگلیسی بر خلاف تیمهای اسپانیایی که بازیکنانی تکنیکی و در عین حال تاکتیکپذیر دارند همچنان بر فوتبال Kick and run خود تکیه میکنند و برخلاف فوتبال آلمان آکادمیهای خوبی هم ندارند که نتیجهاش شکستهای تلخ در عرصههای ملی و باشگاهی است. عدم صعود به یورو 2008 و کسب مقام چهارم در مرحله گروهی جام جهانی 2014 (که با یک امتیاز از کاستاریکا به دست آمد) زنگ خطری جدی برای فوتبال انگلستان است. موضوعی که روی هاجسون و اتحادیه فوتبال انگلستان از آن به خوبی آگاه هستند. روی هاجسون قبل از مسابقه دوستانه ماه مارچ با آلمان که با برتری سه بر دو انگلستان به پایان رسید در مصاحبهای گفت که فوتبال ملی انگلستان ده سال از فوتبال آلمان عقبتر است (و بعد از این جمله خیلی از کارشناسان انگلیسی با طعنه او را مورد عتاب قرار دادند که هاجسون باید یک صفر دیگر هم به این عدد اضافه میکرد یعنی صد سال) و او بعد از بردن آن بازی دوستانه در برلین هم دوباره همان حرفها را تکرار کرد و گفت نباید این پیروزی ما را فریب دهد چون میدانیم آلمانها در بازیهای دوستانه همیشه بد بازی میکنند و تنها تورنمنتهای اصلی مثل جام جهانی و جام ملتها را جدی میگیرند و اینکه باید همچنان برای رسیدن به آنها و کاهش این ده سال اختلاف تلاش کنیم چون ما در جایی قرار داریم که آلمانها پیش از جام جهانی 2006 در آن سطح بودند.
دوباره به این سوال بر میگردیم: اشکال کار در کجاست؟
اتحادیه فوتبال انگلستان بعد از حذف فاجعه بار از جام جهانی 2014 رسما اعلام کرد که میخواهد از الگوی فوتبال آلمان پیروی کند. فوتبالی که بعد از جام جهانی 1998 و شکست 0-3 در مقابل کرواسی با انبوهی از بازیکنان مسن و درجه دوم مواجه بود و در رقابتهای جام ملتهای اروپای 2000 و 2004 به شکلی مفتضحانه حذف شد. اما از همان سال 2000 برنامهای طولانی مدت کلید خورد: ساخت و تجهیز آکادمیهای پیشرفته، ارتقای کیفیت فنی مربیان ردههای سنی پائینتر آلمانی و تقویت هر چه بیشتر فوتبال پایه. میزبانی آلمان در جام جهانی 2006 به عنوان کاتالیزور به این روند رو به رشد کمک بیشتری کرد و استادیومهای مجهز و کمپهای فراوان تمرینی، تیمهایی ساختند که با بازیکنان جوانی مانند مانوئل نویر، سامی خدیرا، جولین دراکسلر و ... به مقام قهرمانی مسابقههای زیر 17 و زیر 19 سال اروپا رسیدند. در آن زمان مایکل بالاک مهرهای کلیدی و مرد همهکاره تیم فوتبال بزرگسالان آلمان بود اما در فاصله چند هفته مانده به آغاز جام جهانی 2010 به علت مصدومیت جای خود را به سامی خدیرای جوان داد اما آن تیم بسیار جوان توانست با شکست دادن 1-4 و 0-4 انگلستان و آرژانتین به نیمه نهایی جام جهانی برسد و در نهایت به مقام سومی دست یابد. آن جام نقطه عطف بزرگی برای فوتبال آلمان بود و از آن زمان تا به امروز و هرساله دهها بازیکن فوقالعاده مستعد از ردههای سنی پائینتر وارد بوندسلیگا میشوند و کارخانه بازیکنسازی فوتبال آلمان روی روندی قرار گرفته که تا سالهای سال در همه خطوط بیمه شده است و سطح توقع مردم آلمان و همینطور کارشناسان فوتبال از تیم ملی فوتبال این کشور به قدری بالا میرود که هر نتیجهای جز قهرمانی در جام جهانی (از جمله 2014 که آلمان به آن دست یافت) را شکستی بزرگ تلقی میکنند، حتی حضور در نیمه نهایی یورو 2012 هم مردم و کارشناسان آلمانی و بینالمللی را قانع نمیکند و در آن مقطع شایعاتی جدی مبنی بر اخراج یواخیم لو به گوش میرسید. باز هم به سوال گذشته باز میگردیم: اشکال کار فوتبال انگلستان در کجاست؟
یکی از مهمترین مسائلی که مورد توجه اتحادیه فوتبال انگلستان هم قرار گرفته عدم توجه به آکادمیهای فوتبال در این کشور است. آن ها با فرستادن کارشناسان خود به آلمان سعی در الگوبرداری از این آکادمیها دارند و حالا میتوان گفت باشگاه منچستر سیتی یک آکادمی فوتبال بسیار مدرن دارد و باشگاههای دیگر انگلیسی هم به سرعت در پی ایجاد این آکادمیها هستند. مسئله دیگر که مهمترین موضوع است داشتن مربیانی با دانش برای تربیت فوتبالیستهای نونهال، نوجوان و جوان انگلیسی است که متاسفانه در این زمینه مشکلی بسیار بزرگ و اساسی وجود دارد. مشکل این است که مربیان بومی انگلیسی به دانش روز فوتبال مجهز نیستند و همچنان فوتبال را از دریچه سانتر از دو جناح و ضربات سر و فوتبال فیزیکی میبینند. نمونه آن عدم موفقیت دیوید مویز در رئال سوسیداد و گری نویل در والنسیا است. هر دو مربی خیلی زود از این دو تیم اسپانیایی اخراج شدند چون مربیان انگلیسی در مکتبی رشد کردهاند که در آن به فوتبال به شکلی تکبعدی نگاه میشود و این مکتب قدرت مقابله با استراتژیستهای بزرگ دنیای فوتبال و نگرشی متفاوت به این ورزش را ندارد. به همین دلیل مربیان انگلیسی باید خود را به سطح مربیان ایتالیایی و آلمانی برسانند و در غیر اینصورت باز هم شاهد این خواهیم بود که هر روز یک مربی خارجی دیگر وارد لیگ برتر انگلستان شود. شاید در نگاه اول این موضوع جذاب باشد که گواردیولا، کلوپ، کونته، ونگال، مورینیو و ونگر همگی در یک لیگ دور هم جمع شدهاند اما این مسئله در منظری وسیعتر نشاندهنده فقر فوتبال انگلستان در پرورش مربیان بزرگ است. حالا حتی تیمهایی مانند وستهم و واتفورد هم مربی خارجی دارند اما به طور مثال در فوتبال آلمان توماس توخل بی سرو صدا از ماینز شروع میکند و ظرف مدت یکسال سبک فوتبال دورتموند را متحول میکند. کاری که پیشتر یورگن کلوپ انجام داد و حالا در بندر لیورپول پرستیده میشود. یوپ هاینکس هم با وجود اخراج از رئال مادرید این تیم را به مقام قهرمانی جام باشگاههای اروپا رساند اما آیا مربیان نسل جدید انگلیسی هم میتوانند این کار را در کشور خود (و نه در لیگ های دیگر) انجام دهند؟ جواب مسلما منفی است.
مسئله دیگری که فوتبال انگلستان را با مشکلی اساسی مواجه کرده هجوم سرمایههای خارجی و بیهویت شدن فوتبال این کشور است. کشوری که مهد فوتبال بوده اکنون به کالایی پرسود برای مالکانی از شرق دور تا خاورمیانه و از روسیه تا آمریکا تبدیل شده است. این موضوع باعث میشود که قیمت بازیکنان جوان انگلیسی به شدت بالا برود در حالی که آنها حتی شایستگی یک پنجم مبلغی را که دریافت میکنند ندارند. نمونه این مسئله رحیم استرلینگ یا جک ویلشر هستند. فوتبالیستهایی که از آنها به عنوان پدیدههای فوتبال انگلستان یاد میشود اما همیشه باید آنها را در کلابهای شبانه یافت. تزریق بیش از اندازه پول به فوتبال انگلستان باعث شده تا به تدریج تمامی تیمهای این کشور مملو از بازیکنان خارجی شوند و زمینه ظهور استعدادهای انگلیسی کم و کمتر شود.
مشکل بسیار کلیدی دیگر فوتبال انگلستان رسانههای آن هستند. در اینکه زبان انگلیسی، زبان غالب و اول دنیای مدرن است شکی وجود ندارد اما همیشه در شروع هر برنامه تحلیلی در شبکههای تلویزیونی انگلیسیزبان (چه انگلستان، آمریکا، ایرلند، استرالیا و ...) این جمله را از زبان کارشناسانشان میشنویم که لیگ انگلستان بهترین لیگ دنیاست. سوال این است: بر طبق کدام شواهد؟ اگر صرف رقابتیبودن لیگها مبنای این ادعا باشد پس در زمان کنونی لیگ برتر ایران یا لیگ برزیل و کشورهای آفریقایی که فاصله بین تیمهای اول تا ششم در آنها کم است بهترین لیگهای دنیا هستند. اگر از نظر کیفیت فنی بخواهیم لیگ انگلستان را با این همه پولی که هر سال در آن تزریق میشود با لیگهای دیگر مقایسه کنیم باید بگوئیم حتی در صورت قهرمانی لیورپول در لیگ اروپا هم این کشور از فصل 2019-2018 به شدت خطر کاهش سهمیه لیگ قهرمانان از چهار به سه تیم و دادن سهمیه اضافه به لیگ ایتالیا را حس میکند و شاید اگر امسال لاتزیو و یوونتوس میتوانستند به مراحل بالای لیگ قهرمانان و لیگ اروپا برسند این اتفاق از دو فصل بعد شروع میشد. با این روند نزولی باشگاههای انگلیسی در رقابتهای اروپایی، رسیدن به لیگ اسپانیا غیرممکن و رسیدن به بوندسلیگا هم بسیار سخت به نظر میرسد و بعد سوال دیگری که مطرح میشود این است که چطور لیگی میتواند بهترین در دنیا باشد اما در دو فصل از سه فصل اخیر حتی نمایندهای در بین هشت تیم برتر مسابقات اروپایی نداشته باشد؟ فینال لیگ قهرمانان امسال هم تماما اسپانیایی است، سال گذشته تیمهای اسپانیایی قهرمان لیگ قهرمانان و لیگ اروپا شدند و به فاصله کمی از آنها لیگ آلمان قرار میگیرد. پس کدام قسمت این لیگ برتر "برترین" در جهان است؟ شاید باید این سوال را از گری نویل پرسید که کارشناس شبکه اسکای اسپورتز بود اما حتی چهار ماه هم در لیگ اسپانیا دوام نیاورد. به علت غالب بودن زبان انگلیسی در اکثر نقاط دنیا و مجامع بینالمللی کنترل اکثر رسانههای مهم تصویری دنیا در دست انگلیسیزبانان است و نتیجه این میشود که شامگاه سه شنبه و در برنامه پرطرفدار World Sport شبکه سی.ان.ان بعد از پانزده دقیقه صحبت از قهرمانی لسترسیتی (که روز قبلش هم به آن پرداخته شده بود) تازه نوبت به موضوعی مهم یعنی مسابقه بایرن مونیخ و اتلتیکو مادرید و صعود مادریدیها به فینال میرسد یا اگر مسابقهای بین تیمهایی در سطح کریستال پالاس و بورنموث برگزار شود خبر آن خیلی خیلی بیشتر و سریعتراز خبر مسابقه یوونتوس و میلان یا بایرن و دورتموند پوشش داده میشود. برای نشان دادن پروپاگاندای وحشتناک رسانههای انگلیسی میتوان به قهرمانی لستر سیتی اشاره کرد. تلاش و پشتکار مردان رانیری قابل ستایش است اما همانطوری که در تصاویر زیر میبینید باشگاههای دیگری هم در کشورهای صاحب فوتبال برای اولین بار به عنوان قهرمانی لیگ کشورشان رسیدهاند اما یک هزارم این پروپاگاندا را در مورد آنها ندیدیم.
نمونه واضح این مساله قهرمانی ولفسبورگ در بوندسلیگا بود که برای اولین بار در تاریخ باشگاه و بعد از درهم کوبیدن بایرن با نتیجه 1-5 حاصل شد اما آیا این همه صحبت و بحث در این زمینه در رسانههای آلمان و دنیا مطرح شد و ولفسبورگ با بهترینهای جهان مقایسه شد؟ خیر. کار به جایی رسیده است که لسترسیتی را از نظر ساختار دفاعی با اتلتیکو مادرید مقایسه میکنند اما کافی است تا لیگ قهرمانان سال بعد شروع شود تا مشخص شود لستر سیتی نه تنها در مقابل تیمهای درجه اول اروپایی بلکه در برابر تیمهای ضعیفتر هم خیلی زود تسلیم میشود. متاسفانه رسانههای انگلیسی تکیه کلام بدی به اسم "بهترین لیگ دنیا" پیدا کردهاند و انقدر آن را تکرار میکنند که خودشان هم باورشان شده که واقعا بهترین لیگ دنیا را دارند در حالی که با مراجعه به لینک زیر میتوانید ببینید آنها در خطر جدی از دست دادن سهمیه چهارم خود به ایتالیا هستند:
خطر از دست دادن سهمیه چهارم لیگ انگلستان به ایتالیا
درست است، لیگ برتر انگلستان بهترین لیگ دنیا است اما از نظر "رسانهای" و نه فنی. به عبارت دیگر "برترین لیگ رسانهای دنیا"، لیگ برتر انگلستان است. اینها مشکلات بسیار مهم فوتبال انگلستان هستند که میتوان آنها را با برنامهریزی مناسب، به روز کردن دانش مربیان، از بین بردن پروپاگاندای وحشتناک رسانهای و قبول این واقعیت که لیگ انگلستان بعد از اسپانیا و آلمان سومین لیگ برتر اروپا است و بهترین و جذابترین نیست و همینطور توسعه آکادمیهای فوتبال و استفاده از بازیکنان جوان انگلیسی (کاری که پوچتینو به خوبی در تاتنهام آن را عملیاتی کرد و نتایج درخشانی گرفت) در فاصلهای بین پنج تا ده سال رفع کرد.
اما دوباره به باشگاه لستر سیتی و قهرمانی آنها در لیگ برتر بر میگردیم. در تصاویر زیر میتوانید پارامترهای مهم فوتبال در بین پنج تیم نخست لیگهای برتر اروپا را ببینید و چهار باشگاه دیگر را با لستر مقایسه کنید.
مهمترین کاری که مسئولان باشگاه لستر سیتی باید انجام دهند حفظ بازیکنان کنونی و تقویت کامل تیم برای رقابتهای فصل بعد لیگ قهرمانان اروپا و لیگ برتر انگلستان است. شایعات زیادی مبنی بر فروش بعضی از بازیکنان کلیدی تیم فوتبال لستر سیتی به گوش میرسد اما به نظر میرسد باشگاه لستر سیتی با اجرایی شدن قرارداد جدید تلویزیونی و تزریق 5.1 میلیارد دلار دیگر به لیگ برتر آنقدر مستقل شود که احتیاجی به فروش بازیکنانش نداشته باشد. انتظارها از این تیم برای حضوری آبرومندانه در لیگ قهرمانان اروپا کاملا منطقی است و همه انتظار دارند سیندرلای تازه فوتبال انگلستان را در عرصه بینالمللی محک بزنند. بنابراین خرید سه یا چهار بازیکن درجه یک به موفقیت این تیم کمک میکند و در غیراینصورت شاید باید شاهد حذف قهرمان لیگ برتر انگلستان در مرحله گروهی لیگ قهرمانان اروپای سال 2017-2016 باشیم. ضمن اینکه کسب مقام قهرمانی در لیگ برتر انگلستان هم کمک شایانی به تقویت مالی این تیم کرده است و حالا آنها میتوانند به سمت برنامههایی درازمدت از جمله حضور در مارکت شرق آسیا و آمریکا برای بازیهای دوستانه و تقویت برند خود در سطح جهان بروند.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که کسب مقام اول لیگ برتر انگلستان توسط باشگاهی مانند لستر سیتی اتفاقی مبارک و جذاب است اما مهمتر از آن حفظ بازیکنان کلیدی و تقویت تیم برای حضوری آبرومندانه در فصل بعد لیگ قهرمانان اروپا و لیگ برتر انگلستان (به عنوان مدافع عنوان قهرمانی) است.