به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، روزنامه حامی دولت خراسان نوشته است: گزارش چندی پیش حجت الاسلام اژهای سخنگوی قوه قضائیه به نقل از دولت، حاکی از آن بود که دولت با 15 نفر از دارندگان حقوقهای نجومی برخورد کرده است، اما هم اینک آمارهای دیوان محاسبات میگوید که تنها در سال 94، 397 مدیر ارشد بالای 20 میلیون تومان دریافتی داشتهاند که البته 4 دهم درصد مدیران کشور را شامل میشوند.
لذا این مساله مجدداً بحث بر سر نحوه گزارش دهی و برخورد با حقوقهای نجومی از سوی دولت را پیش رو میگشاید. موضوعی که موجب شد تا سرمایه اجتماعی کشور، از این طریق آسیب ببیند و چشمها را بر چگونگی برخورد دولت با این پدیده شوم بازتر کند.
در این زمینه، اولین مساله قابل توجه، مربوط به تفاوت گزارش دهی دیوان محاسبات با دولت میشود. در گزارش دیوان محاسبات، ملاک مشخصی برای تعریف حقوقهای نجومی معین شده است. ملاکی که اتفاقاً از اظهار نظرهای دولتیها و به خصوص وزیر اقتصاد در ماههای اخیر گرفته شده است. همین موضوع باعث شده است تا آمارهای یادشده منتهی با تفاوت زیاد، با آخرین آمارهای دولت کاملاً متمایز باشد. 397 در مقابل 15!
اما در خصوص نحوه مواجهه دولت با این پدیده، تا کنون دو اقدام و رویکرد صورت گرفته است. اول این که 15 مورد عزل، جابجایی و یا درخواست برای استعفا صورت گرفته است. و ثانیاً دولتیها علیرغم خلاف عرف خواندن این دریافتی ها، تاکید بر غیر قانونی نبودن آنها دارند. آنها میگویند این دریافتیها با استفاده از مصوبات قانونی صورت گرفته است. نمونه اخیر آن هم تاکید دو روز قبل معاون اول رئیس جمهور است. حتی پس از این موضع گیری، دولتیها در مقام نوعی حمایت از برخی از نجومی بگیران برآمده اند. استفاده از عباراتی هم چون ذخیره و سرمایه نظام از سوی نوبخت برای تعدادی از این افراد، از این جمله است. البته در این رابطه، ظاهر موضوع این است که این افراد کار خلاف قانونی انجام نداده اند، از اختیار قانونی خود استفاده کردهاند و یا مستقیماً دریافتی هایشان ذیل موضوع قانون موقت مدیریت خدمات کشوری تعریف نمیشده است. اما دو نکته ظریف و مهم وجود دارد. اول این که آیا اگر آنها در سمتهای مشابهی در بخش خصوصی فعالیت داشتند نیز چنین دریافتیهایی داشتند؟! پاسخ کلی منفی است. اما ممکن است در برخی موارد گفته شود که بله و اتفاقاً یکی از علل پرداخت چنین مبالغی، ایجاد پایبندی برای آنان در مقابل جاذبههای فعالیت در بخشهای خصوصی مشابه بوده است.
با این حال سوال دوم پیش میآید و آن این است که آیا در صورت نبود مانع، میتوان چنین حقوقهایی دریافت کرد؟ در این جا شاید لازم باشد مثالی را بررسی کنیم. فرض کنید شما در حال رانندگی در خیابان هستید، با موقعیتی مواجه میشوید که حق تقدم باشماست و اگر بر این حق اصرار بورزید، درصورت بروز حادثه، قانونگذار حق را به شما داده و طرف مقابل باید به شما خسارت بپردازد. آیا با وجود امکان احتیاط، بازهم به استقبال حادثه میروید؟
با این وصف، میتوان موارد زیادی از عدم صرفه جوییها و مصرف بیرویه تسهیلات در مدیران رده بالا را یافت که تا پیش از ابلاغیههای اخیر دولت، در دولت و بخشهای مرتبط، رایج بوده است. همواره هم این سوال مطرح بوده که این تسهیلات چه تناسب معقولی با تسهیلات سایر کارکنان و زحمتکشان دولت دارد؟
برای همین و با توجه به تفاسیر فوق، آیا نباید انتظار داشت مدیر ارشدی که پسوند دولتی را یدک میکشد یا به نوعی از اعتبارات و بودجه دولتی دریافتی دارد، میبایست نسبت به میزان و کم و کیف تعریف و مصرف آن توجه داشته باشد؟ آیا این موضوع را نمیتوان از جمله حداقلهای ریسک موجود برای یک مدیر ارشد دولتی آن هم در تراز نظام اسلامی برشمرد؟
به نظر میرسد قبح چنین دریافتیهایی آن هم در سطح ارشد، آن قدر هست که جای حتی طرح توسط دولتیها نداشته باشد و دولت میبایست به جای تاکید بر این وجه ماجرا، حساسیت بیشتری نسبت به غیر شرعی بودن این دریافتیها داشته باشد...
به هر حال، علیرغم برخی تمایلات نسبت به تقلیل و تخفیف این ماجرا که شاید از روی مقاصد سیاسی صورت بگیرد، باید گفت مطالبه جدی از دولت برای برخورد مورد انتظار با این پدیده وجود دارد و این آمار 15 نفری در این راستا به هیچ عنوان توجیه کننده نخواهد بود.
در این میان البته نباید یک ملاحظه را نیز از نظر دور داشت و آن هم این که اگر روند مقابله و رسیدگی به حقوقهای نجومی دچار افراط و تفریط شده و از هر طرفی به سیاست و مطامع جناحی آلوده شده و به جای اصلاح سیستم و بازگرداندن دریافتیهای ناحق به ابزاری برای کوبیدن رقیب تبدیل شود پیام بسیار ناخوشایندی به جامعه و به ویژه سیستم مدیریتی کشور خواهد داد و ضمن از بین بردن امنیت اخلاقی و جسارت مدیران در انجام کارهای لازم، قاطبه مدیران توانمند را نیز از ورود به این عرصه بر حذر خواهد کرد.