به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری دانشجو، امیرحسین یزدان پناه در یادداشت روزنامه خراسان نوشت:
کشوری که می تواند موشک نقطه زن بسازد چرا باید پراید تولید کند؟ این سوال تکراری را خیلی ها از هم می پرسند. سوالی در ظاهر ساده اما نشان دهنده ضعف عمیق درصنعت عظیم خودروسازی که علی الظاهر بزرگترین صنعت ایران پس از نفت است. این یادداشت البته نه درباره خودروی ملی است و نه درباره صنعت خودروسازی و حتی شاید درباره موشک های ایران هم نیست.
موشک های بالستیک ایران که با هدف قرار دادن مقر تروریست های تکفیری در سوریه، شعف و خشنودی مردم ایران را در پی داشت فارغ از همه تحلیل های سیاسی و دیپلماتیک پیام دیگری نیز باخود داشت، پیامی از جنس اعتماد به توان و علم دانشمندان ایرانی و البته حسرتی از جنس این که واقعا چرا نمی توان خط تولیدموشک های پیشرفته را در سایر بخش های صنعت ایران برپا کرد؟ برای آن که این خط تولید را در سایر بخش ها پیاده کنیم باید بدانیم روند تولید موشک در ایران چه شاخص هایی را در اولویت قرار داده است.
۱-اراده ملی وتفکر جهادی: عمده تصمیم گیران،متخصصان و نیروهای نظامی ایران کسانی هستند که نه فقط در زندگی کاری خود بلکه در زندگی شخصی شان نیز مجاهدت برای نیل به اهداف اسلامی و انقلابی را کنار نمی گذارند. تجربه شخصی نگارنده از گفت و گو با متخصصان صنایع دریایی و موشکی در هوای شرجی و ۴۸ درجه سواحل خلیج فارس دور از همسر و فرزندحاکی از روحیه بسیار بالا و انقلابی آن ها و اراده جدی متخصصانی است که برای رسیدن به اهداف متعالی کشور، بر هر عافیت طلبی برای خود پشت پا زده و تنها به ارتقای امنیت کشور می اندیشند.
نمونه ای از زندگی جهادی که به نظر می رسد با شرایط اسفبار بهره وری که در بسیاری از بخش های تولیدی و صنعتی داریم، می تواند نجات دهنده تولید کشور باشد. سوال این است که با فرض این که ده ها و صدها محدودیت مقابل ما باشد آیا اگر اراده ای جدی و تفکری جهادی چاشنی کار و تلاش ها شود نمی توان بسیاری از مشکلات را حل کرد؟
۲- دانش محوری: صنایع نظامی از پیچیده ترین صنایع دنیا هستند، این صنعت آنقدر حساس و پیچیده است که حتی یک فن خنک کننده ساده یا یک واشر معمولی یا هزاران قطعه دیگر که کاربردهای غیرنظامی دارند، از ترس آن که ممکن است در حوزه نظامی کاربرد داشته باشند به برخی کشورها فروخته نمی شوند. آلیاژهایی که در صنایع نظامی استفاده می شود هم گاهی با جابه جایی درصدی از میزان یک ماده معدنی آنقدر تغییر می کند که ممکن است مثلا موشک وقتی ارتفاعش زیاد می شود براثر فشار جاذبه تغییر شکل دهد و ... همه این ابعاد و جزئیات پیچیده نشان می دهد که خط تولیدی که می خواهد به موشکی برسد که خطای هدف گیری اش در فاصله هزار کیلومتری، کمتر از ۱۰ متر است باید یک فکر و دانش قوی با خود به همراه داشته باشد.
حتی اگر با مهندسی معکوس لازم باشد سلاحی که ساخته شده بازسازی شود بازهم توان فنی در انجام مهندسی معکوس و سازگار کردن آن با قطعات تولیدی در کشور دیگر خود یک موضوع پیچیده است. موضوعی که نشان می دهد صنعت نظامی ایران که دست کم در دو دهه اخیر توانسته به موفقیت های چشم گیر در ساخت تجهیزات پیشرفته دست یابد، براساس یک منش و منطق علمی و دانش بنیان پیش رفته است و در شرایطی که حتی فروش فن های خنک کننده معمولی به ایران با چالش همراه است، طبعا دانش ساخت آن نیز باید متکی به توان داخلی و فکر دانشمندان و دانشجویان ایرانی باشد.
۳- شایسته سالاری: وقتی هدف در یک پروسه تولیدی مشخص باشد و هرگونه انحراف در مسیر تولید به انحراف در خروجی می رسد که ممکن است تبعات سیاسی و امنیتی در پی داشته باشد، همه اجزای آن خط تولید باید مبتنی بر شایستگی و نیاز پروسه تعریف شده انتخاب شوند.
کوچکترین فساد یا رانت در این مسیر می تواند باعث روی کار آمدن نیرویی شود که نتواند از عهده کار محوله برآید. کمترین اهمال در گزینش عوامل این خط تولید و دوری از شاخص محوری و شایسته سالاری می تواند خروجی را به سمتی بکشاند که نه تنها به اقتدار کشور اضافه نکند بلکه عدم موفقیت آن برای دشمنان که درحال رصد کشور هستند، عیان شده و افتضاح سیاسی و نظامی به بار بیاورد. جالب این جاست که نهادهای نظامی همیشه با این فشارها مواجه هستند که شفافیت ندارند و این عدم شفافیت ممکن است به عدم شایسته سالاری منتهی شود. اما خروجی مقتدرانه آن نشان می دهد که این فشارها وارد نیست. سوال این است که آیا در سایر حوزه هایی که تولید و اقتصاد کشور نیاز به جهش های چشم گیر و قدرت افزا دارد، طی دهه های گذشته همین شایسته سالاری اعمال شده است؟
۴- اتکا به توان داخلی: وقتی کشور با تحریم مواجه می شود از آن جایی که اصلی ترین حوزه تحریم صنایع نظامی و بازداشتن کشورها از کمک نظامی به کشور تحریم شده است، لذا هر چیزی (اعم از دانش یا قطعه) که امکان استفاده در تجهیزات نظامی را داشته باشد نمی توان به راحتی وارد کشور کرد. برای فائق آمدن بر این محدودیت ۲ کار می توان کرد: یا باید آن قطعه را ساخت و آن دانش را به دست آورد و یا باید آن را با روش های پیچیده وارد کشور کرد.بالطبع منطقی ترین راه این است که تلاش کنیم به دانش ساخت آن قطعه تحریم شده دست یابیم.
موضوعی که به نظر می رسد در بسیاری از بخش های صنایع و تولید و اقتصاد با آن دست به گریبان هستیم. مزیت نسبی صنایع نظامی ایران این است که در بن بست های علمی و تجهیزاتی که در نتیجه فشارهای تحریمی ایجاد شده به توان داخلی اتکا واعتماد کرده و خود را در حصار محدودیت ها و تحریم ها گرفتار نکرده است که اگر می کرد حتی یک پیچ معمولی برای بدنه موشک هم نمی توانست تولید کند. آیا این رویکرد در همه بخش های تولیدی و صنعتی ما وجود دارد؟
به این لیست می توان ویژگی های دیگری نیز افزود اما به نظر می رسد اگر خواستار تحول در بخش های تولیدی و صنعتی کشور و حتی سایر بخش ها هستیم و می خواهیم اقتداری راکه در حوزه نظامی و بخصوص موشکی داریم در همه بخش ها شاهد باشیم باید الگوی تولید را با نگاه و راهبردی مشابه آن چه در حوزه نظامی اتفاق افتاده شبیه سازی کنیم.
راهبردی که نتیجه آن پیشرفت و کسب اقتدار در سخت ترین شرایط است تا دیگر شاهد این سوال تکراری نباشیم که چرا می توانیم موشک بسازیم اما خودروی با کیفیت نه؟ چه این که پاسخ روشن است: برای ساخت محصولی کارآمد مشابه موشک باید از خط تولید آن الگو برداشت. الگویی که محورشاخص آن باور به توان داخلی وعدم نگاه به بیرون از مرزهاست.