آموزش و پرورش بعنوان بخشی از نظام تعلیم و تربیت جامعه محسوب میشود و وظیفه دارد نسل آینده کشور را پرورش دهد و افراد را به گونهای بار آورد که بتوانند ضمن گذران زندگی، مسیر رشد و تکامل را طی کنند و به سعادت نایل آیند.
به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو،یادداشت/ دکتر شعبانعلی رمضانیان: همه میدانیم که آموزش و پرورش بعنوان بخشی از نظام تعلیم و تربیت جامعه محسوب میشود و وظیفه دارد نسل آینده کشور را پرورش دهد و افراد را به گونهای بار آورد که بتوانند ضمن گذران زندگی، مسیر رشد و تکامل را طی کنند و به سعادت نایل آیند.
این مسئولیت به خودی خود، ناظر به آینده است و باید نیازهای آینده، مبنای دانش و پرورش آنها باشد و افراد باید برای مواجهه با آنچه که به نظر میرسد در آینده بدان احتیاج پیدا میکنند، مهارت بیاموزند و توانمندی حاصل نمایند.
بسته به اینکه چه درکی از آینده داشته باشیم و چه زمانی را آینده بدانیم و اینکه آیا کار برای آینده بی نیاز از حال حاضر و درک درست زمان و شرایط است و یا اینکه آیا عوامل و عناصر امروز، اعم از عوامل انسانی و غیر انسانی در درون سیستم آموزش و پرورش و محیط اطراف آن، در کار ما در آینده تاثیر دارد یا خیر؟ و یا اینکه آیا آموزش و پرورش مجاز است با در نظر داشتن مسئولیت پرورش نسل آینده اکنون به حوادث و اتفاقات و فعل و انفعالات بی تفاوت باشد یا باید فعال و پاسخگو باشد و ...؟ وضع و عملکرد این دستگاه عظیم فرق خواهد داشت.
درست است که آموزش و پرورش مسئولیتش متوجه آینده است و او آینده ساز این کشور است، اما این آینده از همین فردا و یک ساعت دیگر آغاز میشود و نباید تصور از آینده ذهنها را خیلی به زمانهای دور که حالا حالاها به آن نمیرسیم متوجه کند. از آن گذشته، فردا و ساعتهای آینده حتماً تحت تاثیر امروز و دیروز است. آینده نه آنطور که بعضاً به تصور میآید، چندان دور است و نه بی تاثیر از گذشته و فعل و انفعالات آن. غالب آینده در دیروز و امروز ساخته میشود و بخش ناچیزی از آن به شرایط و اتفاقات پیش آمده در فردا بستگی پیدا میکند. فردا و فرداها هم شباهت زیادی با گذشته دارند و هم تا حد زیادی تحت تاثیر آن هستند. آینده تداوم حال و گذشته است (با اندکی تغییرات) و بسته به اینکه نسل مورد نظر اکنون در چه وضع و حالی باشند، آینده آنها رغم میخورد.
هر قدر تعلیم و تربیت را مدیریت شده و بسته فرض کنیم و هر قدر بتوانیم از دخالت عوامل بیرونی جلوگیری کنیم، باز فراوانند عواملی که در درون آموزش و پروش و محیط آن، بر تربیت اثر میگذارند و بعضی در حکم مانع و بعضی در حکم رافع، آموزش و پرورش را متاثر میکنند.
خیلی از حوادث و اتفاقات و خیلی از فعل و انفعالات (درحکم مانع و رافع) اگر درست شناخته نشوند و اگر برخورد درستی با آن صورت نگیرد، میتوانند اهداف تعلیم و تربیت را دستخوش تغییر و تحول نمایند.
شناخت محیط، شناخت عوامل اثر گذار، شناخت نوع تاثیر هر یک از عوامل و مهتر از آن پیش بینی و برنامه ریزی مناسب و عکس العمل و ارائه واکنش مقتضی، اینها لازمه اثر گذاری بر محیط و پیشبرد اهداف تعلیم و تربیت است و درک درست آن و عمل به موقع و متناسب با آن میتواند آینده را، آینده دلخواه قرار دهد و لذا؛ باید گفت: تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش بعنوان بخش قابل توجه آن، باید نسبت به محیط و آنچه در آن میگذرد حساس باشد، دائم محیط را رصد کند، عوامل و عناصر محیطی وتاثیر و تأثر آنها را بررسی کند و حاصل این بررسیها را به برنامه، محتوی، شیوه و روش کار و ارائه مطلب به نسل آینده تبدیل کند.
متأسفانه بنا به نظرات خیلی از کارشناسان و دغدغهمندان این عرصه و همچنین شواهد و قرائن موجود در نحوه عملکرد و خروجی (برونداد) این دستگاه عظیم (جدای از زحمات فردی خیلی از انسانهای مومن و دلسوز) اکنون نه سازوکاری برای این منظور تعبیه شده است و نه اهتمامی مشاهده میشود.
آموزش پرورش سالهاست با نظامی کهنه و وارداتی عمل میکند. بسیاری از آئین نامهها و ضوابط آن هنوز همان آئین نامهها و ضوابطی است که همراه با اصل نظام تعلیم وتربیت از بیرون دیکته شده و کسی جرأت تغییر و یا تعطیلی آنرا ندارد و در این نظام وارداتی جایی برای نیازهای روز حوادث، اتفاقات و فعل و انفعالات محیط و نحوه بروز شدن سیستم برحسب نیازها دیده نشده، اکثر ضوابط و قواعد از قبل شکل گرفته و تغییرات پیرامون در آن جایی ندارد. آموزش وپرورش هم در مباحث آموزشی و هم در مسائل پرورشی بسیار صلب عمل میکند.
به عبارت دیگر نظام آموزش پرورش زنده عمل نمیکند که بخواهد محیط را در نظر بگیرد و به آن واکنش نشان دهد. چون از قبل برای او پیش فرضهایی تعریف شده، همان پیش فرضها هر ساله مبنای برنامه ها، و اقداماتش قرار میگیرد و کار چندانی با تعییرات محیط و تعییر شرایط ندارد. درصورتیکه محیط سیال است و نیازها بعضأ صد در صد تغییر کرده و سلایق و علائق نیز بسیار با گذشته متفاوت شده است.
شما به مشاغل مورد نیاز جامعه نگاه کنید، نوع و مهارت و دانش لازم برای هرشغل را در نظر بگیرید، خروجیهای آموزش پرورش را با سطح دانش و مهارت شغلها بسنجید.
این ابتداییترین سطح انتظار از آموزش وپرورش رسمی است که باید آنرا تأمین کند والان نمیکند. اما سطوح بالاتر انتظار، توجه داشتن به مسائل انسانی، اخلاقی، دینی و اعتقادی است و وقتی در جامعه، محیط متغیر میشود و نیازها جدید میشود و یا کسانی به عمد شروع به دست کاری و مدیریت نیازها میکنند و آنها را به سمت اهدافی غیر از اهداف تعریف شده جامعه میکشانند (شرایط جنگ نرم و هجمه فرهنگی، اخلاقی)، سطح انتظار از دستگاه تعلیم و تربیت نیز افزایش پیدا میکند. با تأسف آموزش وپرورش فعلی در جاهایی با محیط پیوند برقرار نمیکند و بسیار منتزع از محیط و منتزع از نیازها و انتظار ات عمل میکند و حتی اشراف چندانی بر پیرامون خود ندارد. گاهی تحولات و تغییرات رانمی بینند و گاهی آمادگی و اراده برای نشان دادن واکنش نسبت به آن ندارد. هم در مسائل مهارتی و آموزشی و هم در مسائل پرورش و تربیتی، در حوزههای مختلف وضع آموزش وپرورش این است و این سالها در مسائل اعتقادی و دینی وضع آن بدتر شده است.
مجموعه آموزش وپرورش (نظام مدیریتی. معلمان، محتواها، آئین نامهها، ضوابط، مقررات، برنامهها و فعالیتها و اقدامات) از حساسیت لازم نسبت به محیط پیرامون و تغییرات و تحولات آن برخوردار نیست و واکنش لازم و به موقع نشان نمیدهد.
بخشی از این بی تفاوتی به بروز نبودن نظام آموزش وپرورش و قدیمی و کهنه بودن آن برمی گردد و بخشی دیگر به نگاههای سیاسی و جهت گیریهای گروهها و جریانها مربوط میشودکه متاسفانه دخالت آنها در آموزش وپرورش کم نیست. برای نمونه پذیرش سند آموزش ۲۰۳۰ در این وزارتخانه و اجرایی نمودن آن با کمترین مخالفت و ممانعت تا پائینترین سطح و آموزش ضمن خدمت برای بعضی از مباحث آن است که حکایت از همین بی تفاوتی و نبود عکس العمل لازم در اجزا و سطوح مختلف دارد. در صورتی که مسائل فراون داخلی و خارجی، علمی وغیرعلمی، اقتصادی و اجتماعی، اخلاقی و اعتقادی و... وجود دارد که انتظار واکنش از آموزش و پرورش است مثل؛ سطح علمی و اخلاقی دانش آموزان، نیازهای شغلی و مهارتهای زندگی، طرز مواجهه دانش آموزان با مسائل و مشکلات، ارتباطات و تعاملات، حرمت و احترام، روابط کوچک و بزرگ، مسائل دینی، اعتقادات، ارزشها، توجه و اهتمام به نماز، پوشش و آرایش، ارتباط با جنس مخالف، فضای مجازی، دوست شناسی و دشمن شناسی، کار، تولید، مصرف، سبک زندگی و ...
اگر آموزش و پرورش نخواهد و یا نتواند محیط و تغییرات آن را به موقع و درست ببیند و اگر عکس العمل متناسب به آن نشان ندهد، رفته رفته تربیت نسل از دست او خارج و به فعالین این عرصه سپرده خواهد شد. نه یک نسل منتظر میماند تا نظامات خودشان را با او همراه کنند و نه محیط بی رغیب و بی مخالف است.
دستهای فراوانی در محیط فعالند و میخواهند نسل را مطابق میل خود تربیت کنند. حداقل نظام اسلامی اکنون یک دشمن و رغیب جدی و فعال به نام استکبار دارد که نسبت به تعلیم و تربیت نسل آن، طمع و چشم داشت دارد و خلاء کارکردی در عرصه آموزش و تربیتی هم، از جمله خلاء هایی نیست که جامعه از کنار آن به راحتی بگذرد لذا در صورت بی تفاوتی و تداوم همین وضع، تعلیم و تربیت به دست کسانی خواهد افتادکه یا صلاحیت ندارد یا از آنها و اهداف آنها اطلاعی در درست نیست.
این خطر، خطر بزرگی است. تعلیم و تربیت جامعه اسلامی نمیتواند تا ابد نسبت به نیازها و تغییرات بی تفاوت بماند. در تعلیم و تربیت اسلامی، اساس تربیت، تربیت دینی است و باید نظام آموزش و پرورش آن افراد را با دین آشنا کند و آنها را دین دار و عامل به دین بار بیاورد. اکنون علاوه بر نارسائیهای فراوان در این زمینه و وجود نابهنجاری ها، هر روز هجمه جدیدی علیه فرهنگ اسلامی و ارزشهای ملی و اخلاقی صورت میگیرد و همه اینها درحکم مانع برای تربیت عمل میکند و همه میتواند آینده این نسل را با مشکل مواجه نماید.
همانطور که گفته شد، کهنگی نظام تعلیم و تربیت و تعبیه نشدن خیلی از ساز و کارها (مکانیزم) برای آن با گرایشات و تعلقات سیاسی گره خورده و آموزش و پرورش را از آموزش و پرورش فعال و پویا به آموزش پرورش منفعل، بی تفاوت و بی اطلاع تبدیل کرده است.
این مسئله و مسائل دیگر مربوط به آن ایجاب میکند ملاحظات سیاسی و حزبی کنار گذاشته شود و توجهات بیشتری در سطوح مختلف مسئولان به این مجموعه عظیم صورت گیرد. تقویت انگیزه و نشاط کارکنان، تقویت تعهد و تخصص، تقویت امکانات و تجهیزات و تقویت عملکرد و همه و همه به اصلاح نگاه و جایگاه این دستگاه در نظر مسئولین اجرایی و قانون گذاری بر میگردد.
آموزش و پرورش بیش از خیلی از دستگاه ها، نیاز به رصدگری مداوم محیط، رصد گری فعالیت ها، ارزیابی اقدامات و تجزیه و تحلیل آن دارد. او باید بتواند بر محیط و بر نیازها اشراف کامل داشته باشد و برای رفع آنها گزینه و چاره تولید کند. اکنون نه این ساز و کار فراهم است و نه عزم و ارادهای برای پرداختن به آن وجود دارد. این اکنون یک گام مبنایی برای شروع تحول و برای پاسخ گویی بهتر و بیشتر آموزش و پرورش است که امید است مورد توجه مسئولان و گردانندگان این دستگاه قرارگیرد.