به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، ماندگارترین کشتیگیر تاریخ ایران و نماد و سمبل ورزش کشور. شخصیتی که واژهایی همچون پهلوانی، جوانمردی، گذشت، دینداری، مردانگی و فداکاری به نام او گره خورده است. ریا و چندرویی جایی در اخلاق جهانپهلوان تختی نداشت و اهل سیاهنمایی، نقش بازی کردن و تملقگویی نبود. او فردی پهلوان، نجیب، آزاده و با حجب و حیا بود و بسیاری از پیشنهادات و پستهای مهم زمان خود را رد کرد و در عین حال پهلوانی که مدال طلای جهان و المپیک را نخواست تا جوانمردی را معنا کند. رفتارهای به جامانده از او در زمینههای مختلف هریک حکایتهای بزرگی است که پرداختن به آنها دارای ارزشهای خاص خود است. تختی همانگونه که در ورزش استثناست در زندگی و پاسداری از ارزشهای خود نیز کمنظیر است. او قبل از آنکه روی تشک کشتی با حریفان دست و پنجه نرم کند با نفس خود به مبارزه پرداخته بود.
احترام به پیشکسوتان، داستان پهلوان وفادار و تختی
احترام به پیشکسوت در فرهنگ ورزش و بهخصوص در کشتی که ورزشی پهلوانی است یک سنت بسیار مهم و خدشهناپذیر است که باعث تشویق جوانان و دلگرمیبزرگان میشود. احمد وفادار از پهلوانان نامیایران بود که قبل از تختی سابقه بستن بازوبند پهلوانی ایران را داشت. او سابقه حضور در مسابقات جهانی کشتی را هم دارد. وفادار در گفتههایش نمیتواند خوشحالی خود را از رعایت سلسلهمراتب کسوت توسط جهانپهلوان تختی پنهان کند: «او یک انسان واقعی بود و احترام به بزرگان و پیشکسوتان را همیشه رعایت میکرد. یادم نمیرود شبی را که همراه وی به یکی از زورخانههای تهران رفتیم، به او پیشنهاد دادند که تختهشنا را وسط گود بگذارد و میانداری کند ولی او قبول نکرد و گفت: «جایی که وفادار هست من این کار را نخواهم کرد. در پایان مراسم که قرار شد جوایز گروهی از قهرمانان کشتی اهدا شود او باز هم قبول نکرد و این کار را به من سپرد. تختی احترام خاصی برای سنتهای خوب ورزش قهرمانی قائل بود. وقتی تختی به مشهد میآمد خیلیها دوست داشتند او را به طرف خود بکشانند. خیلی از دستاندرکاران و مسئولین هم از او دعوت میکردند اما تختی دعوت هیچکس را قبول نمیکرد و فقط به خانه من میآمد و میگفت: «آبگوشت خانه پهلوان وفادار را به سفرههای رنگین دیگران ترجیح میدهم.»
کاپیتان تختی
با آنکه کشتی یک ورزش انفرادی است اما به اذعان تمام کسانی که در این ورزش دستی بر آتش دارند، صمیمیت، اتحاد و یکدستی اعضای تیم با هم میتواند شانس موفقیت همه را بالا ببرد و نقش کاپیتان تیم در این میان بسیار کلیدی است. تختی سالها کاپیتان تیم ملی بود که به خوبی از پس این وظیفه برمیآمد. ابراهیم سیفپور، قهرمان نامدار المپیک در این رابطه میگوید: «مدت 8، 9 سال کنار تختی در اردوها بودم. از ایشان خیلی چیزها یاد گرفتم. اخلاق و کردار نیکوی او همه را تحت تاثیر قرار میداد. به راستی در تیم برای همه بچهها حکم یک سردار و پرچمدار را داشت. هر تیم ورزشی اگر فاقد یک سردار با ویژگیهای اخلاقی باشد آن تیم موفق نخواهد بود و تختی از وقتی پایش به تیم ملی باز شد حکم سردار تیم را داشت. او در واقع کاپیتانی بود که هیچگاه خود را کاپیتان معرفی نمیکرد. او چنان مقدم تازهواردها را گرامی میداشت که حد و وصفی نداشت.»
آخرین مسابقه تختی
امروزه در بین ورزشکاران خداحافظی در اوج یک ارزش محسوب میشود زیرا فکر میکنند در صورتی که شکست بخورند اعتبار گذشتهشان را هم از دست میدهند و قهرمانیهای قبلیشان خدشهدار میشود و به اصطلاح به فکر آبروی ورزشی خود هستند. جهانپهلوان تختی بعد از المپیک 1964 توکیو و با وجود توصیه بعضی از دوستانش که او را از حضور مجدد در میادین برای حفظ اعتبارش منع میکردند برای شرکت در مسابقات 1966 تولیدو به میادین برگشت. به راستی چرا؟ آیا تختی میخواست به مدالهایش اضافه کند؟ آیا او تشنه افتخاری دیگر بود؟ گفتههای مرحوم نبی سروری که خود از دلاوران کشتی و همتیمی تختی بود در پاسخ به این سوالات راهگشا و ارزشمند است. سروری میگوید: «در آستانه سفر به تولیدو آمریکا(1966) قرار داشتیم که یک نفر درباره وضع غلامرضا از من پرسید، در پاسخش گفتم تختی در سن و سالی نیست که بتوان انتظارات گذشته را از او داشت ولی اگر قرعه چنان باشد که در دوره مقدماتی به آئیک و مدوید برخورد نکند میتوان انتظاراتی از او داشت. گویا این اظهارنظر من به گوش خدابیامرز رسیده بود. زمانی که از هیاهوی بدرقهکنندگان فاصله گرفتیم و در داخل هواپیما مستقر شدیم من رو به اسم صدا کرد و خواهش کرد کنارش بنشینم. وقتی کنارش قرار گرفتم بدون مقدمه گفت سروری الان که میبینی آمدم کشتی بگیریم برای خودم محرز است که هیچی نمیشوم ولی چه کنم که نمیتوانم روی خواست مردم ایستادگی کنم. میدانم غرورم در مقابل حریفان جوان شکسته خواهد شد ولی شاد هستم که میتوانم اسباب رضایت آنهایی را که به من هستی و اعتبار بخشیدند جلب کنم. جوابی نداشتم به او بدهم، از بد حادثه تختی در آخرین میدان از نقطه نظر قرعه با خوشاقبالی مواجه نشد. ابتدا حریف مجاری را که سالهای بعد در کشتی آزاد و فرنگی صاحب مدالهای متعددی شد شکست داد و بعد از اینکه مقابل احمد آئیک ترک مغلوب شد برای آخرین کشتی به دیدار قویترین حریفش الکساندر مدوید رفت. وقت اول تمام شد، هنگام استراحت به من گفت سروری! هیچ جا را نمیبینم. به او گفتم اگر واقعا نمیتوانی کشتی بگیری ادامه نده. سری تکان داد و گفت من اینجا آمدهام که کشتی بگیرم، حرفش را هم نزن. به واقع در آخرین کشتی، تختی با همه مشکلات مرد و مردانه جنگید و با مسابقات قهرمانی وداع کرد.»
افتخارات تختی
تختی از 20 سالگی کشتی را در باشگاه پولاد زیرنظر حبیبا... بلور آغاز کرد. تختی در رقابتهای قهرمانی کشور در سالهای 1329 تا 1338، 8 بار قهرمان کشور شد. غلامرضا همچنین 3 بار پهلوان ایران شد. تختی در اولین حضور خود در تیم ملی در رقابتهای جهانی 1951 هلسینکی در وزن 79 کیلوگرم صاحب مدال نقره شد. رضا در اولین حضور خود در المپیک در رقابتهای 1952 هلسینکی با شکست مقابل کوریدزه از شوروی صاحب مدال نقره شد. افتخارات پهلوان بزرگ کشتی ایران در رقابتهای جهانی 1959، 1961 و 1962 تهران، یوکوهاما و تولیدو با کسب 2 مدال طلا و یک مدال نقره ادامه یافت. تختی در رقابتهای المپیک 1956 و 1960 ملبورن و رم صاحب یک مدال طلا و یک مدال نقره شد. او همچنین در بازیهای آسیایی 1958 توکیو صاحب مدال طلا شد. تختی آخرین بار در رقابتهای جهانی 1966 تولیدو دوبنده تیم ملی را به تن کرد. غلامرضا تختی اولین کشتیگیر ایرانی است که موفق شد در 3 وزن صاحب مدال شود. وی همچنین پرافتخارترین کشتیگیر تاریخ کشتی ایران در المپیک است. وایکینگ پالم سوئدی، عادل آتان ترک، بوریس کولایف روس، پیتر بیلر آمریکایی، دیتریش آلمانی، ویحزیستیوک روس، عصمت آتلی ترک، حسن کنگور ترک، الکساندر مدوید بلاروس و احمد آئیک ترک مهمترین رقیبان تختی در 14 سال حضور وی در عرصه بینالمللی بودند. تختی در لیست بهترینهای قرن فیلا در جایگاه سیزدهم قرار دارد و در رقابتهای جهانی 2007 باکو نیز از وی به عنوان یکی از مشاهیر کشتی دنیا تجلیل شد. غلامرضا در آبان ماه 1345زندگی مشترک خود را آغاز کرد و بابک تنها یادگار تختی است. تختی سرانجام 17دی سال 1346 در حالیکه بابک 4 ماهه بود در هتل آتلانتیک سابق درگذشت. غلامرضا تبلور آرزوهای یک ملت بود. او سمبل تاریخ ماست، مردی که درمیان مردم زیست و از میان مردم رفت و پیکرش در ابن بابویه شهر ری آرام گرفت. روحش شاد، یادش گرامی.