به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، به نقل از سایت لهستانی oneset، ایگور کولاکوویچ، مربی صربستانی، در سالهای ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ هدایت ایران را بر عهده داشت. پیش از این او هشت سال در سرزمین خود مربی بود. او با صربستان، در مسابقات بین المللی هفت مدال کسب کرد و در سال ۲۰۱۱ آنها را به عنوان قهرمانی اروپا رساند.
خانواده ایگور کولاکوویچ بسیار ورزشی هستند. همسر او، ساندرا بازیکن سابق هندبال اهل صربستان است و هم اکنون به عنوان مربی فعالیت میکند. این مربی صربستانی پس از خاتمه با فدراسیون ایران میخواهد به کار خود در یکی از باشگاههای اروپایی بازگردد. او حتی میتواند به PlusLiga لهستان بیاید.
زندگی دو مربی در یک خانه چگونه است؟
ما اغلب یکدیگر را نمیبینیم. هنگام هدایت تیم ایران، غیرممکن بود که همسرم برای همیشه کنار من باشد. کار را از هشت صبح شروع کردم و هرگز سریعتر از ساعت هشت شب به خانه نیامدم. همچنین در طول لیگ ملتها و بازیهای دیگر سفر مداوم وجود داشت. ساندرا بیشتر وقت خود را در صربستان گذراند و باشگاه مدیکرین خود را اداره کرد که در لیگ صربستان موفقیتهای زیادی کسب کرد. وقتی به خانه خانوادهام بازگشتم ، نقشها را تغییر دادیم زیرا در آن زمان او مشغول کار خود بود. بچهها قبلاً مسیرشان را طی کردهاند. خانواده من چندین بار به تهران سفر کردند اما در صربستان فرصتی برای گذراندن وقت نداشتیم. اینها لحظات کوتاه اما بسیار با ارزش هستند.
ویتال هینن با تیم ملی لهستان قراردادش را تا سال ۲۰۲۱ تمدید کرد، لورن تیلیه همین کار را در فرانسه انجام میدهد اگرچه قبلاً با باشگاه پاناسونیک ژاپن قرارداد ۴ ساله امضا کرده است. به نوبه خود، شما مجبور بودید با تیم ایران توافق کنید که جدا شوید؟
یک روز بعد از تعویق بازیهای المپیک در توکیو به سال بعد، فدراسیون با من تماس گرفت. آنها توضیح دادند که به دلیل همهگیر شدن ویروس و همچنین مشکلات مالی در وضعیت سختی قرار گرفتهاند. چنین دلایلی توسط مدیر تیم به من ارائه شد. قرارداد من قرار بود تا اول سپتامبر اجرایی شود و نشانههایی وجود دارد مبنی بر اینکه ممکن است هیچ تورنمنتی برگزار نشود. تاکنون، من با ایرانیان عالی کار کردهام، بنابراین تصمیم آنها را میدانم. آنها حق داشتند این کار را انجام دهند. اگرچه این قرارداد هنوز به طور رسمی فسخ نشده است. به من گفته شد که آنها مایل به پایان همکاری هستند.
به نظر شما عادلانه بود؟
حالا احساس میکنم کسی از من چیزی گرفته است که مال من بوده است. سه بار در بازیها حضور داشتم و توکیو قرار بود چهارمین ماجراجویی المپیک من باشد. برای یک ورزشکار و یک مربی حضور در المپیک یک رویاست. من در توکیو انتظارات بسیار بالایی داشتم زیرا ما سه سال گذشته سخت کار کردیم. من بازیکنان را با دقت انتخاب کردم، فضای خوبی ایجاد کردیم. ما قبلاً در حال برنامه ریزی برای امسال بودیم. حالا سرمربی جدید میآید و ثمرات کار ما را میگیرد و همه میدانند که کسب سهمیه المپیک چقدر سخت است. من تضمین میکنم که تأمین مالی از طرف من مشکلی نخواهد داشت. فدراسیون به من شغلی داد و میتواند در هر زمان از آن استفاده کند اما شما باید به شرایط قرارداد احترام بگذارید.
وقتی سرمربی تیم والیبال ایران شدید برداشت شما از این کشور تغییر کرد؟
من هنگام هدایت صربها، آنها را میشناختم. من برای آنها احترام زیادی قائل بودم و اکنون نیز همینطور است. از نظر فنی آنها بازیکنانی هستند که بهتر از آنچه انتظار داشتم، آموزش دیده هستند. بازیکنانی بسیار باهوش، شجاع و متعصب در تیم ملی والیبال ایران حضور دارند. تنها مشکلی که وجود دارد این است که گاهی اوقات کنترل احساساتشان برایشان دشوار است و در آنها مسیر از غم و اندوه عمیق تا خوشبختی و بالعکس میتواند کوتاه باشد و در عین حال در ورزش امروز جایی برای چنین نوساناتی وجود ندارد زیرا درست بعد از مسابقه باید سریع تکان بخورید و برای چالشهای بعدی آماده باشید.
چگونه اعتماد آنها را به دست آوردید؟
ما به دلیل صداقت توانستیم این کار را انجام دهیم. این شعار من در هر تیمی است که من هدایت میکنم. شما باید منصف باشید و به شخصیت هر بازیکن احترام بگذارید و همچنین انتظارات بالای او را برای همکاری در نظر بگیرید.
اولین سفر خود به ایران را به خاطر دارید؟
من دو بار در ایران بودهام، صربستان را هدایت میکردم اما من وقتی سرمربی آنها شدم با مردم آنجا آشنا شدم. شاید دشوار است تصور کنید این ملت چقدر دوستانه هستند. من اولین بازدیدم از بازیهای لیگ را به عنوان مدیر به یاد میآورم. رفتار بازیکنان غیر قابل توصیف بود! والیبالهای هر دو تیم وقت باورنکردنی را با بحث و گفتوگو با داوران سپری کردند. دائماً در مورد چیزی با نمایندگان داورها بحث میکردند وقتی برای اولین بار در یک گروه قرار گرفتیم، ضبط آن مسابقه را به آنها نشان دادم. من به طور خاص موقعیتهایی را که برای آنها استدلال میکردند آماده کردم، نزدیک شدم و حتی برخی از آنها را با حرکات آهسته نشان دادم. گفتم جایی برای چنین رفتاری در تیم ندارم. آنها احساس شرمندگی کردند و در عین حال مرا متقاعد کردند که چنین چیزی در تیم ملی اتفاق نمیافتد. این بدان معنا نیست که آنها هرگز با داوران بحث و گفتوگو نکردهاند ولی کم شده است.
من این عقیده را شنیدهام که بازی تیم ملی ایران تا حد زیادی به معروف بستگی دارد. هنگامی که اعتماد به نفس معروف از دست برود، هیچ چیز به پیش نمیرود. درست است؟
درست است بازیکنان از او پیروی میکنند زیرا او رهبر آنهاست و او میداند چگونه با این نقش کنار بیاید. در فرهنگ ایرانی، نقش رهبر از اهمیت بالایی برخوردار است و احترام به آن را میطلبد. این به دلیل حس قوی سلسله مراتب آنهاست. بنابراین، غیر قابل تصور است که یک بازیکن جوان حتی به یک همکار کمی بزرگتر نیز احترام نگذارد. معروف ستاره بزرگی در ایران است و سزاوار رهبری در نسل خود است. واقعاً ممنونم که میتوانستم با بازیکنانی مثل او، سید موسوی، امیر غفور، میلاد عبادی پور، قائمی یا پوریا فیاضی کار کنم.
درباره درگیری کوبیاک و فیاضی چه نظری دارید؟
من شخصاً کوبیاک را نمیشناسم، مگر چند بار که در مسابقات تیمهای مان یکدیگر را دیدیم. من واقعاً به او به عنوان یک ورزشکار احترام میگذارم اما نمیدانم او چه جور شخصی است. سپس من احساس کردم که وقتی شخصی به این طریق نظرات خود را درباره یک ملت خاص یا بازیکنان بیان میکند باید واکنش نشان داد، بدیهی است که در طول مسابقه اجتناب از احساسات، فشار، عصبانیت یا تحریک دشوار است. اگرچه رفتارهایی وجود دارد که غیرقابل قبول است. شاید بسیاری از رفتارهای ایرانیها دیگران را تحریک کند اما بعضی اوقات بازیکنان صربستان، برزیل، آرژانتین، ایتالیا و لهستان به طور مشابه رفتار میکنند. این سخنان کوبیاک باعث تحریک زیادی شد. اگرچه من نمیدانم ترجمه این جمله تا چه حد صحیح بوده است. مهمتر از همه، در بازیهای بعدی با تیم ملی لهستان هیچ اتفاقی روی زمین نیفتد، چه قبل و چه بعد از این دیدار. از این گذشته، قرار است ورزش به هم وصل شود، نه مردم را تقسیم کند. از نظر من مشکلی بین بازیکنان دو کشور نیست.
اندکی پس از این، تیم ملی لهستان یک مسابقه لیگ ملل را در ارومیه برگزار کرد. پس از یک شکست ۳ بر ۲ توسط تیم ایران، دو ساعت طول کشید تا به هتل برگردید زیرا هزاران نفر از مردم به خیابانها آمدند که مانع شدند. لهستانیها تهدید را احساس کردند.
به یاد دارم که آنها به مربی ما نیز ضربه زدند اما آنها شادی خود را نشان دادند نه یک ژست خشونت. در ارومیه هواداران بسیار متعصب هستند و با والیبالها مانند ستارههای واقعی رفتار میکنند. آنها کاملاً متفاوت از تهران یا اردبیل واکنش نشان میدهند. اتفاقی که بعد از آن مسابقه افتاد حتی از انتظارات من هم فراتر رفت. به هر حال وقتی روز اول به ارومیه رسیدیم ۴۵ دقیقه نتوانستیم از اتوبوس پیاده شویم. نظم آنجا زیاد برقرار نبود. هنگامی که ما در نهایت موفق به ترک زمین شدیم، از راهروی باریکی که توسط هواداران تشکیل شده بود به سمت درب هتل حرکت کردیم اما هنوز تعداد معدودی از آنها سعی کردند بازیکنان را تکان دهند تا فقط بتوانند بازیکنهای خود را لمس کنند. میدانم که در ابتدا ممکن است شبیه تعرض باشد اما فرهنگ آنها کاملاً متفاوت از فرهنگ ماست.
چطور با این مظاهرات متعصبانه برخورد کردید. این امر فشار زیادی به تیم وارد میکند؟
۸۵ میلیون نفر در ایران زندگی میکنند و به جرات میتوانم بگویم که والیبال ورزش ملی آنهاست. به همین دلیل است که آنها پیروزیها را با صدای بلند جشن میگیرند و نمیتوانند شکستهای خود را فراموش کنند، فارغ از اینکه برابر چه کسی رقابت خواهند کرد. برخورد با این مساله برای رقبا دشوارترین کار است. آنها نسبت به آنچه در مطبوعات و رسانههای اجتماعی میخوانند بسیار حساس هستند. من بارها و بارها سعی کردهام به آنها توضیح دهم اما توضیح به خصوص برای بازیکنان جوان کار سادهای نیست.
والیبالیستهای ایرانی پیش از این در لیگ خانگی خود قراردادهای شگفت انگیزی داشتند، بنابراین آنها به اندازه الان مشتاق ترک نبودند. آنها را مجبور به رفتن کردید؟
مطمئناً تحریمهای اعمال شده علیه ایران و تهدید جنگ تأثیر زیادی داشته است، این تحریمها تأثیر زیادی روی بحران باشگاهها گذاشتند. از دیدگاه ورزشی، این بسیار خوب است زیرا تجربه خارجی منجر به پیشرفت نمایندگی میشود. آنها این فرصت را دارند که زبان و فرهنگ متفاوتی را یاد بگیرند. بسیاری از آنها درباره انتقال به تیمهای خارجی با من مشورت کردند و من تأکید کردم که این بهترین تصمیمی است که میتوانند بگیرند. میلاد عبادی پور به مبلغ قراردادها نگاه نکرد اما میخواست تجربه جدیدی به دست آورد، بنابراین او یکی از اولین کسانی بود که لیگ ایران ترک کرد.