گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، سید حمیدرضا میررکنی؛ سهل است علوم انسانی اسلامی را نفی کردن و علیه هوادارانش داد سخن سر دادن. به هر حال با اشاره به هر جای علوم انسانی امروز میتوان نشان داد که این علم، اسلامی نیست. نیز با دست گذاشتن بر هر سطر از متون مَدرَسی حوزههای علمیه، میتوان ثابت کرد که این علم، با علوم انسانی امروز فاصله فراوان دارد. اما آیا چنین مطلبی را هواداران طرح علم انسانی اسلامی در طی این همه سال نفهمیده بودند؟
آنچه بیش از همه، محقّقینِ مدافع علم انسانیِ اسلام را به یافتن گفتاری اسلامی امیدوار ساخته است، دقیقاً همان چیزی است که در بیانات اخیر استاد گرامی، حضرت آیتالله علوی بروجردی آمده است و آن این که: "رسول خدا یک معلم و راهنمای معنوی است." اما چگونه این یک جملهی واحد، دو طرح متفاوت را در سلب و ایجاب یک چیز به دنبال داشته است؟!
به نظر میرسد ماجرا از فهم واژه "معنوی" عبور کند. به نزد ما و مدافعین علم انسانی اسلام، معنویتِ انسان راجع است به باطن و اساس انسان، و هر که تربیتی معنوی برای انسان دارد، لاجرم موضعی اساسی هم دربارۀ انسان دارد. هر جا که موضعی اساسی دربارۀ انسان در میان آمد، طرحی دربارۀ زندگی و زیست او نیز به میان خواهد آمد. این استدلال که "مگر چند روایت در خصوص کنترل تورم داریم؟" در اثبات اینکه "اسلام اقتصاد ندارد" محصول تقلیل اسلام به "مجموعهای از گزارهها" است که چون در میان اینها صراحتاً گزارهای دربارۀ کنترل تورم نیافتیم، بگوییم این اسلام اقتصاد ندارد! ما میگوییم اسلام این مجموعه گزارهها نیست، بلکه موضعی اساسی دربارۀ انسان است؛ معنوی است نه به معنای آنکه معنویت حوزهای جداافتاده از دنیای انسان باشد، بلکه "معنوی است" به این معنا که دنیا در پرتو آن معنویت است که ترتیب و موضوعیت و معنا مییابد. چنین طرحی حتماً واجد موضعی است دربارۀ زندگی انسان!
محمد مصطفی(ص) متخصص یک حوزۀ خاصّ نبود که بگوییم آموزهاش مخصوص حوزه و حیطهای بود و در دیگر حوزهها چیزی برای عرضه نداشت؛ اصلا جای او حیطهبردار نبوده و نیست؛ او آورندۀ موضعی اساسی در قبال آدم و عالم بود، دنیا از این موضع رنگ و بو میگیرد و آدم از اینجا معنای زندگیاش را در مییابد. آیا کسی که زندگیِ انسان را معنا میکند، در مورد نحوۀ زندگی و اقتصاد زندگی بیموضع و ساکت است؟! یاللعجب!! اگر چنین است باید گفت؛ اسلام سیاست ندارد، اسلام زندگی ندارد و در یک کلام اسلام جز مشتی آموزۀ فرقهای، هیچ چیز دیگر ندارد... . ما این را نمیگوییم.
مخلص کلام؛ اسلام محصول پژوهش تخصصی رسول خدا در حیطۀ "معنویات" نیست، اسلام اصلاً احکامی تخصصی ناظر به حوزهای خاص نیست، بلکه موضعی است عام دربارۀ عالَم و آدم؛ بنابراین اسلام محمدی در هیچ موردی بیموضع و ساکت نمیماند. هنر عالمان دین احصا منقولات از پیش موجود ما نیست، بلکه احیای آن موضعی است که روح این منقولات است و لاجرم مسئلهآموزِ سایر حوزهها است. به این معنا علوم انسانی اسلامی با "منقولسازی" مسائل علوم انسانی بسیار متفاوت است که البته با فرمایشات اخیر، باید گفت به نظر میرسد این تفاوت در سطوح عالی حوزه هنوز مبهم و ناگفته مانده است. این رسالت اسلامی ماست که به جای شمارش یا تکرار اقوال اسلامی، احیاگر موضعی باشیم که در پس این اقوال خوابیده است.
"نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت، به غمزه مسئلهآموز صد مدرس شد"
سید حمیدرضا میررکنی - کارشناسی ادبیات فارسی و زبان های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.