دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام با اشاره به مناظرات انتخابات در سال ۹۲، خاطرنشان کرد: در انتخابات ۹۲ دیدید که در مقابل کلید آقای روحانی من یک اسکناس هزار تومانی را بلند کردم و اعلام کردم که کلید روحانی پول ما را بیخاصیت میکند.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، کاهش ارزش پول ملّی، واقعیت آزاردهنده این روزهای مردم ایران است. البته مشکلات اقتصادی کشور به کاهش ارزش پول ملّی منحصر نمیشود. منظومهای از مشکلات اقتصادی دست بهدست هم داده تا بیش از هر زمان دیگری نیاز به جراحیهای اقتصادی در کشور احساس شود.
درباره وضعیت اقتصادی کشور محسن رضایی نظراتی دارد؛ فرمانده سپاه دوران دفاع مقدس معتقد است باید در اقتصاد چندین تحول پولی، تولیدی و تجاری صورت گیرد. در غیر اینصورت هشت سال آینده فشارهای اقتصادی بر مردم بیشتر میشود.
رضایی که تعیین نرخ ارز ۴۲۰۰ تومانی را یکی از اشتباهات دولت میداند، خاطرهای را تعریف میکند که در آن نسبت به تعیین اشتباه نرخ ارز به اسحاق جهانگیری هشدار داده بود.
وی که در انتخابات سال ۸۸ شعار دولت فدرال را مطرح کرد، اکنون نیز معتقد است که باید سیاست ایالتی را در کشور دنبال کرد و سیاستهای اقتصادی را متناسب با هر ایالت بهکار بست.
آنچه پیش رو دارید، متن کامل گفتگو با محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام است.
یکی از موضوعات مهمی که این روزها با آن مواجه هستیم، مسئله سیاستهای مالی است. شرکتها خصوصی شدهاند و صادرات و واردات هم دارد انجام میشود. قوانین را هم برخی دور میزنند و بار تمام این مشکلات بر دوش مردم افتاده است. کار به جایی رسیده که در کف جامعه خط فقر به کارمندان رسیده است. حال شما کسانی را در نظر بگیرید که کار ندارند و یا کارگر فصلی هستند. با شیوع کرونا اوضاع نامساعدتر هم شده است. با توجه به این واقعیتها راهکار شما برای عبور از این وضعیت چیست؟
باید گفت مسئله اقتصاد در ایران یک درد بزرگ تاریخی ماست. ما در علم اقتصاد چند دانشِ پایهای داریم و دهها رشته و دانش تخصصی اقتصادی با آنها مرتبط هستند. مثلاً اقتصاد توسعه یک علم بنیادین است. اقتصاد کلان، اقتصاد خرد و تجارت اینها علوم بنیادین اقتصاد است. ما در همه این علوم بنیادین مشکل داریم. مثلاً در بحث توسعه از ۳۰۰ سال پیش به این سو ایران شروع به کوچکتر شدن کرد. ما تا ۲۲ بهمن ۵۷ مرتب کوچک شدیم. مثل یک تکه برف مرتب آب میشدیم. هم از نظر جغرافیایی و اقتصادی و فرهنگی و هم سیاسی.
۴۰ سال است آمریکا بهدنبال این است که ملّت ایران را بخواباند
در ۲۲ بهمن در حقیقت یک قیامی صورت گرفت که ما سرپای خودمان بلند شدیم و راه افتادیم و تمام تلاشهای غرب، آمریکا و اروپا در این چهل سال این بوده که دوباره ما را بنشانند و بخوابانند. روحیه یأس و اینکه ما بدون غرب نمیتوانیم را تزریق میکنند. در مسایل سیاسی و دفاعی و امنیتی الحمدلله قدرتمان را بدست آوردیم. ولی در اقتصاد ما تحولی صورت نگرفته است. کارهای فیزیکی فراوانی شده؛ پول نفت آوردیم به پیمانکار دادیم و گفتیم اتوبان و جاده بکش و ساختمان بساز. ولی کارهای فیزیکی اقتصاد نیست، فعالیتهای عمرانی است.
اقتصاد، دانشِ مربوط به رفتار اقتصادی و هدایت و تجمیع آنها و جلوگیری از بحرانهای اقتصادی است. دانشِ روابط بین فعالیتهای اقتصادی و همافزایی آنهاست. مطالعه رکود، تورم، بیکاری و رشدهای اقتصادی است. اقتصاد توسعه دانشی است که سند چشم انداز آینده ایران را پیادهسازی کند. متأسفانه تمام دولتهایی که آمده اند نفهمیدند که در این چشم انداز «ایران ۱۴۰۴» نظام چه گفته و چگونه باید اجرا شود.
برخی از دولتمردان درباره سند چشم انداز گفته بودند این سند چند صد صفحه است؛ واقعا همینطور است؟
ببینید؛ کل سند چشم انداز یک صفحه A ۴ است. وقتی برخی دولتمردان آن را چند صد صفحه میدانند چه انتظاری از آنها در پیگیری آن میتوان داشت.
در چشم انداز، ایران باید قدرت اول منطقه از نظر علم و فناوری و اقتصاد باشد و هویت ملّی خودش را حفظ کند و الهام بخش در جهان اسلام باشد. تعامل موثر و سازنده در روابط بینالملل داشته باشد.
جالب است که آنقدر نگاه ابتکاری و راهبردی در سند تنظیم شده است که ما یک واژه ژئوپولتیکی درست بهجای واژه خاورمیانه ساختیم. ما گفتیم ایران در منطقه آسیای جنوب غربی باید در سال ١٤٠٤ به کشور اول اقتصادی و علمی و فن آوری تبدیل شود.
نوآوری راهبردی دیگر که در تحلیل چشم انداز بهکار گرفتیم واژه «کمربند طلایی» بود که از افغانستان، ایران عراق و سوریه تا مدیترانه کشیده میشد.
اگر کمربند طلایی منطقه را در دست بگیریم بر قدرتهای بینالمللی هم تأثیر میگذاریم
اگر دقت کنید اکثر حوادث ۲۰ سال گذشته در این کمربند اتفاق افتاده است. در همان موقع توضیح دادیم که اگر قدرتی بر این کمربند مسلّط شود میتواند کل منطقه را اداره کند. هر چند ما یک کشور دارای قدرت بین الملل نیستیم، اما میتوانیم با حضور در این کمربند روی قدرتهای بین الملل تاثیر بگذاریم. هیچ رئیس جمهوری را ما ندیدیم که به این مسئله توجه کرده باشد. نفهمیدند چه شد و واقعاً در این جهت نرفتند و به این سمت حرکت نکردند.
اگر موافق باشید برگردیم به بحث نوسانات اقتصادی و توضیحات تکمیلی را بیان بفرمایید...
بله، نوساناتی که در ایران اتفاق میافتد به چند عامل بستگی دارد؛ اول، عوامل زیرساختی است که اساساً ریلگذاری اقتصادی درست نیست. دوم، عوامل ساختاری و سوم، مدیریتی.
قبل از تعیین ارز ۴۲۰۰ تومانی به جهانگیری هشدار داده بودم
وقتی زیرساختها و ساختارها را درست نمیکنند سیاست ارزی اشتباهی را در پیش میگیرند و ارز را ۴۲۰۰ تومان تعیین میکنند. فروردین ۱۳۹۷ که مسئولین برای تبریک عید خدمت آقا رفته بودیم آقای جهانگیری کنار من نشسته بود. من به آقای جهانگیری گفتم شنیدم یک محاسبهای دارید میکنید، بعد گفتم نرخ ارز را اشتباه تعیین نکنید. تقریباً یکی دو هفته بعد آمدند و نرخ ارز را ۴۲۰۰ تومان تعیین کردند.
اقتصاد هم مثل هر چیز دیگر قاعده دارد. قاعدهها را رعایت نمیکنند. ما یک اصطلاحی داریم در بحث سیاستهای پولی که آیا ما سیاستهای پولی را مصلحتی رعایت کنیم و یا بر اساس قواعد پولی باشد. یک نفر به نام تایلور (Fredrick Winslow Taylor) آمده یک معادله داده که با کمک آن معادله میشود نرخ بهره بانکی را تنظیم کنند و ازدهه ۱۹۸۰ تا بهحال تورم به طور کامل از غرب بیرون رفت. دهه ۸۰ قرن گذشته میلادی کجا سال ۲۰۲۰ کجا؟ در حالیکه از دهه ۷۰ تا دهه ۸۰ قرن گذشته میلادی تورمهای ۱۵ درصدی هم در اروپا وجود داشت. بالاخره اقتصاد هم یک علم است و قواعد دارد. این آقایان این قواعد را خوب رعایت نمیکنند، نتیجهاش هم این میشود که این نوسانات بهوجود میآید.
چرا اقتصاد ملّی ما تا کنون توسعه نیافته است؟
ایران بزرگِ اقتصادی نیاز به یک حکمروایی جدید دارد. با دولتهای گذشته و با جناحی برخورد کردن نمیشود به این مهم دست یافت. من مخالف جناحهای سیاسی نیستم. جناحهای سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب در چارچوب قانون اساسی باشند، ولی مسئله ما یک قیام است؛ یک تغییرات اساسی و فراجناحی.
هر کسی از هر جناحی میخواهد باشد. نظام و سیاستهای کلی نظام را قبول داشته باشد و واقعاً و صادقانه سینه خود را سپر مشکلات کند. ما دستش را میبوسیم، چرا نبوسیم؟ ما که نمیخواهیم برای خودمان کار کنیم؛ یا برای اسلام کار میکنیم و یا برای مردم. اگر کسی خواست برای اسلام کار کند ما باید مانعش شویم؟!
اگر کسی بخواهد صادقانه برای مردم کار کند ما شرعاً نمیتوانیم مانع تلاش آنها شویم. ما باید اینها را تشویق کنیم. البته ممکن است عدهای آدمهای سیّاس سیاسی باشند و بیایند در داخل کشور با ضد انقلاب تبانی کنند علیه انقلاب، باید حساب اینها را از آدمهای مخلص و صادق، ولو با نظرات مختلف جدا کنیم.
به جای رفراندوم، قیام ملّی در چارچوب قانون و بیانیه گام دوم میخواهیم
لذا به همین دلیل است که من معتقدم این مسئله قیام هم در دولت و هم در جامعه باید انجام شود. جناحهای سیاسی هم باشند و بیایند کار کنند، ولی ما باید فراتر از جناحهای سیاسی در ۱۴۰۰ ظهور و کار کنیم. من فکر میکنم ۱۴۰۰ را تبدیل به یک قیام کنیم. کشور ما نیاز به رفراندوم ندارد. کشور ما نیاز به یک قیام در چارچوب قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی و بیانیه گام دوم دارد که آن موانع بزرگی که بر سر راه مانده را با بسیج مردم برطرف کنیم.
آیا موافقید بخشی از آن تیمی که قرار است با آن همکاری کنید از قبل اعلام شود؟
بله کاملاً موافقم. البته حالا شاید لازم نباشد که بگوییم چه کسی برای چه کاری، بلکه ما باید احترام به مجلس داشته باشیم. در حدود پانصد پست در دولت، مهم و کلیدی است.
درصدد جمعآوری ۱۰ هزار نفر هستم که از فرمانداری و بخشداری و استانداری و بسیاری از فعالیتهای جدیدی که تعریف میکنیم را در بر بگیرند. حتماً هیات دولت جزو برجستگان اینها خواهد بود که باید با یک فرمولی معرفی کنیم.
اطرافیان شهید بهشتی میگفتند اول انقلاب ایشان اگر جایی میرفتند و جوانی را میدیدند بدرد بخور است اسم آنان را مینوشتند. شهید بهشتی به کادرسازی اعتقاد داشت...
شهید بهشتی به کادرسازی بسیار اعتقاد داشت. من نیز به کادرسازی بسیار اعتقاد دارم. در تمامی دوران زندگیم افراد مستعد جوان را پیدا کرده و آنها را با کمک خودشان ساخته ام. مثلاً شهید قاسم سلیمانی فرد گمنامی بود که با وجود اینکه همشهری آقای هاشمی رفسنجانی بود، ولی آقای هاشمی او را نمیشناخت. اما او را با کمک شهید حسن باقری پیدا کردیم و رشد کرد تا تبدیل به یک قهرمان ملی شد. از این جوانان با استعداد و مخلص و گمنام در کشور وجود دارند که میتوانند کارهای بزرگ انجام دهند.
شما درباره مسائل افزایش نرخ ارز که روی معیشت مردم تاثیر مستقیم گذاشته چه برنامههایی برای رفع این معضل دارید؟ الان این معضلی ست که واقعاً در جامعه هر روز با آن درگیریم...
سال ۹۲ گفتم کلید روحانی پول ملّی را بیخاصیت میکند
شما در انتخابات سال ۹۲ دیدید که در مقابل کلید آقای روحانی من یک اسکناس هزار تومانی را بلند کردم و اعلام کردم که کلید آقای روحانی پول ما را بیخاصیت میکند. آب رفتن و بی ثباتی ارزش پول ملی در مقابل پولهای خارجی چند عامل اصلی دارد.
بازار پول و بازار ارز و و بازار کالاها و خدمات ایرانی ارزش پول ملی را رقم میزند. هرسه بازار از دو عامل اصلی یعنی تولید ملی و نقدینگی متأثر است. یعنی از یک طرف نقدینگی مرتب دارد افزایش پیدا میکند که یک کفه ترازو است. یک کفه دیگر ترازو کالاها و خدمات ایرانی است. رشد تولید ملی ما کمتر از رشد نقدینگی است.
بین رشد نقدینگی و رشد تولید ملی ما یک شکاف روبه رشد وجود دارد. شکاف بین تولید ملی و حجم نقدینگی باعث میشود که پول ملی ما مرتب تضعیف شود. پول ملی وقتی تضعیف شود قیمت پولهای خارجی مثل دلار بالا میرود. از طرف دیگر قیمت کالاها هم بالا میرود.
نکته مهم این است که دولت و بانکها نقدینگی را افزایش میدهند و آمریکا از ورود ارز به بازار داخلی ایران جلوگیری میکند. از طرف دیگر آمریکا و دولت روحانی رشد تولید ملی را منفی کردند؛ بنابراین نقدینگی رو به افزایش است و تولید ملی رشد منفی دارد. در نتیجه شکاف عمیقی به وجود آمده است. هزینه این شکاف را پول ملی با لاغر و ضعیف شدن میدهد. لاغر شدن پول ملی باعث کاهش قدرت پولی شد و هفتاد میلیون از جمعیت ما سیلی خوردند. تحریم اقتصادی و ناکارآمدی دولت به گوش ملت ایران سیلی زدند.
راه حل اینکه مردم بیشتر از این سیلی نخورند چیست؟
باید ۳ تحول در اقتصاد ایجاد کنیم
باید در اقتصاد چندین تحول پولی، تولیدی و تجاری صورت گیرد. در غیر اینصورت هشت سال آینده فشارهای اقتصادی بر مردم بیشتر میشود.
ببینید؛ ۵۰ سال است که پول ملی ما در حال سراشیبی و لاغر شدن است. باید ثبات ارزش پول ملی را ایجاد کنیم. پایان بدهیم به سراشیبی ارزش پول ملی. به چه طریقی باید پایان بدهیم؟ تولید ملی ما باید جهش پیدا کند.
اگر تولید ملی جهش پیدا کند هم پول ملی تقویت میشود و هم قیمت پولهای دیگر در برابر پول ملی ما تثبیت میشود. یعنی دلار اکنون همان مقدار ارزش دارد که ۵ سال دیگر هم همان مقدرا ارزش خواهد داشت و تثبیت میشود. قیمت کالاها دیگر به جای اینکه ۲۰درصد، ۳۰ درصد بالا برود به کنترل درمیآید. اثر سوم این است که وقتی تولید ملی بالا میرود بیکاری پایین میآید و اشتغال زیاد میشود. درآمد و رفاه مردم هم بیشتر میشود.
تحولات اقتصادی باید به قوی شدن اقتصاد ملی منجر شود. کانون اقتصاد قوی، جهش تولید ملی است. ولی تولید ملی از یک طرف به نوآوری و خلاقیت و فنآوریهای جدید بستگی دارد و از طرف دیگر تولید ملی بدون بازرگانی داخلی و بدون تجارت خارجی امکان پذیر نیست. از یک طرف باید نوآوری و فنآوری را تقویت کنیم و از طرف دیگر ما باید بازرگانی و تجارتمان را درست کنیم. در آینده این تحولات را توضیح خواهم داد.
اخیراً تعبیری از آیتالله جوادی آملی منتشر شد مبنی بر اینکه ایشان فرموده بودند زهد و صرفه جویی در مصرف هم تأکید اسلام است و هم خوب است. ولی این در تولید نباید باشد و گفته بودند ما بازنشستگی در تولید نداریم...
کاملاً درست است. از نظر من هر فرد مسلمانی باید در کنار نماز و عبادت در حال تولید و آبادانی باشد. انسان باید تا آخرین لحظه عمر در حالیکه رابطهاش را با خدا برقرار کرده دست از تولید ثروت و علم وفنآوری بر ندارد.
به رانتخواری در خصوصیسازی پایان خواهیم داد
در راستای سؤال قبلی، مسئله دیگری هم وجود دارد؛ یکی درباره خصوصیسازی و واگذاری شرکتهای دولتی که اگر قبل از واگذاری، اینها نیمه فعال بودند یک سری متأسفانه کلاً از فعالیت بعد از واگذاری از کار افتادند. دیگر کسی نتوانست در این واحدهای واگذار شده کار کند. برنامه شما درباره خصوصیسازی چیست؟
به روشهای غلط و رانتخواری در خصوصی سازی پایان خواهیم داد. اقتصاد مردمی را شکل خواهیم داد.
آقای رضایی! اقتصاد مردمی یعنی اقتصاد پوپولیستی؟ اقتصاد یا اقتصاد آزاد است و یا دولتی و سوسیالیستی است. خصوصی سازی در اقتصادهای دنیا یعنی حرکت از اقتصاد دولتی به سمت اقتصاد آزاد ...
ترجیح میدهم از اصطلاحی به نام «مردمی سازی» در اداره کشور بخصوص اقتصاد ملی استفاده کنم که خصوصی سازی هم یک بخشی از آن است. اقتصاد مردمی در ظاهر با اقتصاد آزاد شبیه، ولی در ماهیت و ساختار و روابط متفاوت هستند.
اقتصاد مردمی شامل تعاونیها و بنگاههای خصوصی و کسب و کارهای بزرگ و متوسط و کسب وکارهای کوچک میشود. اما تفاوت اصلی اقتصاد مردمی با اقتصاد سرمایه داری و اقتصاد آزاد این است که شهر اقتصادی و کارآفرین واحد و عنصر اصلی اقتصاد است بهجای بنگاهداری که کانون اقتصاد آزاد است. ما مردمی سازی اقتصادی را از شهرهای اقتصادی شروع میکنیم. یعنی شهرهای ایران باید تبدیل بشوند به شهرهای اقتصادی و شهرهای کارآفرینی. شهر کارآفرینی به یک صورتی است که تمام زیرساختهای فیزیکی و خدماتی و فرهنگی شهر از خیابانها و کوچهها و محلات گرفته تا مسجد و مدرسه و بازار، سهمنظوره شکل میگیرند؛ یک منظور رفاهی، یک منظور تولیدی و یک منظور فرهنگی. الان شهرهای ایران را بیشتر بر اساس رفاه درست میکنند. به شهرهای ایران نگاه استراحتگاهی میشود و یا بازاری و بازرگانی، درحالیکه شهرهای اقتصادی سه منظوره است. تولید و رفاه و فرهنگ در شهرها بهم تنیده هستند.
بهنظر میرسد تحقق این موضوع مقداری پیچیده است...
خاطرهای برای شما بگویم. من قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در دانشکده علم وصنعت مهندسی مکانیک میخواندم و در کارخانه ارج در جاده قدیم کرج هم کار میکردم؛ با صنعت آشنا بودم.
بهدلیل کمبود مهمات و تجهیزات جنگی تصمیم گرفتیم صنعت ایران باید دو منظوره باشد؛ هم کالا و خدمات مصرفی و هم کالا و خدمات نظامی را تولید کند. ما میتوانیم از یک کارخانه هم پوشاک تولید کنیم هم لباس نظامی و هم بعضاً میشود تفنگ و خمپاره هم درست کرد. ما سال آخر جنگ آمدیم خیلی از کارخانجاتی که کار عادی میکردند مثلاً مایحتاج مردم را تولید میکردند را با اضافه کردن چند خط تولید جدید، مثلاً وارد مدار تولید خمپاره کردیم مانند یک کارخانجات در اراک.
مثالی که شما مطرح کردید، مربوط به مسائل فیزیکی یا سختافزاری است، ولی به نظر میرسد بحث شهرهای چند منظوره با این متفاوت است...
کار سختی نیست. در قدیم اقتصاد، علم و زندگی در شهرها از هم جدا نبود. زندگی صنعتی مونتاژی در کشورهای وابسته آنها را از هم جدا کرد. امروز شانگهای چین و دره سیلیکون آمریکا شهرهای چند منظوره هستند. چند منظوره کردن شهرها امکان پذیر است. ما شهرهایمان را باید از یک طرف تولیدی و از طرف دیگر رفاهی کنیم.
با هتلسازی، شهرهای ایران را تبدیل به خوابگاه کردهاند
شهرهای ایران را تقریباً تبدیل به هتل کردهاند. شهر خوابگاه شده است در حالی که نباید خوابگاه باشد. شهر باید شهر قیام باشد. در حقیقت شهرهایی باشند که مردم در آن تولید میکنند.
سوال پایانی درباره بحث سیاستهای پولی برای ثبات قیمتها است. در راستای یک سیاست کلی که سبب ثبات در قیمتها و مهار تورم شود شما چه ایدهای را پیشنهاد میکنید؟
سیاستهای پولی استفاده از ابزار پولی و مالی برای ثبات ارزش پول ملی و رشد اقتصادی است. معمولاً یا بر اساس کنترل حجم پول یا کنترل نرخ سود بانکی بهکار میرود. در اروپا و آمریکا چهل سال پیش یعنی تا دهه ۸۰ قرن گذشته میلادی سیاستهای پولی براساس کنترل حجم پول بود. این سیاست شکست خورد. اما از دهه ۸۰ به اینطرف دنیا به این نتیجه رسید که دیگر دنبال کنترل حجم پول نباشد بلکه دنبال کنترل نرخ سود بانکی باشد.
چون نرخ سود بانکی هم حجم پول را کنترل میکند هم روی تولید اثر دارد. یعنی دو هدف را با هم تأمین میکند. متأسفانه در کشور ما عمدتاً سیاست پولی بر اساس کنترل حجم پول بوده است. اخیراً چند سالی است به کنترل نرخ سود بانکی توجه شده است. منتهی کنترل نرخ سود بانکی هم باید قاعدهمند باشد. مثلاً در بانک مرکزی آمریکا وقتی میخواهند یک سیاست پولی را تنظیم کنند یک درصد نرخ بهره را به صدنقطه تقسیم میکنند و بعد هر بار ۲۵point یعنی ۲۵صدم درصد آن را کنترل میکنند.
سیاستهای پولی را باید از دست مبتدیها گرفت
اینجا در ایران یک مرتبه ۳ الی ۴درصد، یعنی سیصد و یا چهارصد نقطه را کم و زیاد میکنند. سیاستگذاری پولی در ایران مشابه رانندگان مبتدی است که ماشین اقتصاد را یا در دست اندازهای سنگین میاندازند و یا آن را به کنارههای جاده میکوبند و کمر مردم و کسب وکارها را زخمی میکنند. سیاستهای پولی را باید از دست رانندگان مبتدی و در حال آموزش گرفت. قبل از هرچیزی سیاستهای پولی باید قاعدهمند بشوند. باید از فرمولها و از تجارب و دانشهایی که در دنیا به دست آمده استفاده بشود.
دولت مرکزی را به دولت نظارتکننده و حمایتگر تبدیل میکنیم
در زمینه تولید چه برنامهای برای حمایت از صنعتگران و تولیدکنندگان دارید؟ چه سیاستهایی را میخواهید برای حمایت از تولیدکنندگان بهکار ببرید؟
ببینید؛ ما تحول در اقتصاد را از ساختار شروع میکنیم. یعنی دولت مرکزی را تبدیل میکنیم به دولت هدایت کننده، نظارت کننده و حمایتگر. اصلاً دستش را از اقتصاد کوتاه میکنیم. وقتی هم دست اینها از اقتصاد کوتاه شود دو اتفاق میافتد؛ یکی تغییر و تحول دولتها و عدم آسیب به اقتصاد و دوم اینکه جلوی رانت و فساد به کلی گرفته میشود. بعد چه کسی تولید میکند؟ مردم؛ درست مشابه انقلاب بیست و دوم بهمن و یا بسیج در زمان جنگ. ما در کل کشور ایالتها و شهرهای اقتصادی تعریف میکنیم که در آن، مسئولیت اقتصاد کشور را به دست خود مردم میدهیم. منتهی مسئولیت دادن به مردم بدون اختیار دادن به آنها ممکن نمیشود.
دولت و نظام در دفاع مقدس چگونه به یک بسیجی با ۴۵ روز آموزش، یک اسلحه میدادند و نمیترسیدند که آنها اسلحه را علیه حکومت بگیرند. ما از مسلح کردن مردم نترسیدیم حالا از اینکه به مردم اختیار بدهیم تا تولید کنند میترسیم؟!
الان ببینید چه اوضاعی دولتها در کشور درست کردهاند. در تمام دنیا جنگها را دولتها اداره میکنند و اقتصاد را به مردم میدهند. در ایران ما بالعکس شده است؛ جنگ را مردم اداره کردند، اقتصاد را دولتی کردند. بیست سال است میگوییم اقتصاد را بدهیم دست مردم. ایالتهای اقتصادی درست میکنیم و تقسیم کار ملی میکنیم. مثلاً منطقه شمال غرب یک ایالاتی میشود با فعالیت اقتصادی که مکمل تهران است، تهران مکمل جنوب است، جنوب مکمل شرق و قس علیهذا.
بودجه بر آن اساس بسته میشود؟
بودجه و منابع بندی بر اساس مناطق و شهرها صورت میگیرد. البته منابع ملی مانند نفت و گاز و منابع بزرگ کشور بیت المال است. دولت مرکزی مالک آن است و به نسبت جمعیت، عدالت و امنیت ملی توزیع میشود؛ لذا اینکه تا کنون برای سراسر کشور یک نسخه واحد مینویسند باید پایان یابد.
مردمِ اقلیمهای مختلف، هم جنسشان متفاوت است و هم خاک و اقلیمشان. هراستان، شهر و ایالتی نسخه خودش را میخواهد. راه نجات اقتصاد این است. با اقدامات لاکپشتی دولتهای گذشته به جایی نمیرسیم. یعنی اگر به تحولات اقتصادی دست نزنیم اوضاع ما روز به روز بدتر میشود.