به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو؛ دوگانهی "مشارکت_کارآمدی"، یکی از موجهای رسانهایِ روزهای منتهی به هر انتخاباتی است.
برخی افراد و گروهها سرخورده از نتایج به بار آمده در چند انتخابات اخیر، علت ناکارآمدی دولت فعلی را مشارکت بالای طرفدارانش در به کرسی نشاندن او ارزیابی میکنند.
ناتوانی در تحلیل چرایی باخت و ارائهی برنامهی منسجم، جریانهای سیاسی مختلف را به این نتیجه میرساند که علت باخت جریان خود را بجای تحلیلِ نقاطِ ضعفِ جریانِ خود در مشارکت بالای طیف رقیب جستجو کنند.
این رویکرد که مشخصا میتوان آن را فرار رو به جلو در عرصه سیاست نامید، به دلایل مختلفی زیر سوال است؛ نبود تضمین برای روی کار آمدن نامزدِ کارآمدتر در صورت مشارکت پایین یکی از این دلایل است؛ چراکه طراحی این دوگانه و لشکرکشی مقابل مردم و آرائشان توسط جریانات سیاسی رخ میدهد و هر جریان نامزد مورد حمایت خود را جلوهی کارآمدی میداند و معتقد است رایدهندگانی که کاندیدای مورد نظر آنها را انتخاب نکردند، به کارآمدی پشت پا زدند!
فارغ از زیر سوال بودن چنین رویکردی میتوان چراییِ شکلگیری این دوگانهی ضد مردمی را نیز بررسی کرد؛ جریانات سیاسی و احزاب به دنبال کسب کرسی قدرتند و طبیعی است که اگر نگاهِ بلند مدتی مانند مشارکت بالای مردمی و رشد جامعه نداشته باشند، ترجیح دهند برای جا نماندن از نهاد قدرت، میزان مشارکتِ طرفدارانِ رقیب را پایین نگه دارند.
حال این سوال مطرح می شود که آیا می توان انتخاباتی را متصور شد که در آن همهی جریانات اصلی صاحب کرسی شوند؟ و پیروزی همهی جریانات از اساس مانع بروز دوگانهی "مشارکت_کارآمدی" شود؟
برای پاسخ به این سوال باید به نوع نظام انتخاباتی کشور، نحوهی برگزاری انتخابات و نحوهی تعیین برندگان مراجعه کرد؛ انتخابات در کشور ما بر اساس منطق برد و باخت شکل گرفته و صاحب بیشترین آراء، صاحبِ کرسیِ قدرت میشود و طیف بازنده حتی اگر درصد بالایی از آراء (برای مثال 40 درصد) را کسب کرده باشد، باز هم ناکام میمانند و از به دست آوردن یک کرسی عاجزند.
انتخابات ریاستجمهوری تنها انتخابات رایج در کشور ما نیست؛ از طرفی رقابت سخت اصولگرایان و اصلاحطلبان نیز تنها برای کسب کرسی پاستور نیست؛ انتخابات مجلس و شورای شهر نیز عرصهی رقابت جریانهای سیاسی است؛ رقابتی که به جهت نوع نظام آن یعنی اکثریتی، بیشتر شبیه مسابقهی برد و باخت است و در پایان یک لیست به خصوص یا اصلاحطلب و یا اصولگرا در آن به پیروزی میرسد؛ لیست بازنده نیز حتی در صورت داشتن میزان آراء بالا، از گردونهی رقابت حذف شده و طرفدارانِ لیستِ بازنده با سرخوردگی ناشی از باخت راهی خانه میشوند و چند سال بعد در ایام نزدیک به انتخابات دورهی بعد مانند امروزی از لزوم مشارکت پایین طرفدارانِ رقیب دم میزنند تا دوباره بازنده نشوند.
انتخابات تناسبی چگونه این مشکل را حل میکند؟
نوع نظام انتخاباتی تناسبی نقطهی مقابل الگوی اکثریتی است و به جای منطق برد و باخت بر مدارِِ پیروزی همگان پیش میرود؛ به این صورت که در الگوی تناسبی، لیستهای انتخاباتی با یکدیگر بر سر تصاحب کرسیهای مجلس و شوراها رقابت میکنند و هر لیست به تناسب آرائی که کسب کرده صاحب کرسی میشود؛ برای مثال در انتخابات مجلس دهم در شهر تهران لیست امید حدود 60 درصد آراء را به دست آورد.
طبق الگوی اکثریتی موجود صاحبِ 100 درصد کرسیها یعنی 30 کرسی شهر تهران شد اما در صورت وجود الگوی تناسبی باید به تناسب درصد آراء کسب شده صاحب کرسی میشد یعنی 60 درصد کرسیها و چیزی حدود 19 صندلی از کل کرسیهای تهران؛ در مقابل لیست اصولگرایان نیز میتوانست صاحبِ 11 کرسی شود و در نهایت هر دو لیست افراد صدرنشین خود را به بهارستان میفرستادند؛ البته که اگر غیر از این دو، لیست سوم، چهارم و ... هم وجود داشتند و میتوانستند حداقلی از آراء را کسب کنند، راهی مجلس شده و کلاهی از نمدِ کرسیها قسمتشان میشد.
تناسبی شدن مجلس چه نفعی به حال ریاستجمهوری دارد؟!
مثال انتخابات سال 94 قابل تعمیم به همهی دورههای انتخابات مجلس و شوراهای شهر است؛ در واقع قابل تعمیم به همهی انتخاباتهایی که بتوان در آن بجای افراد به گروهها و احزاب رای داد؛ حالا این سوال مطرح میشود که اساس دوگانهی مشارکت کارآمدی بر سر انتخابات ریاستجمهوری 1400 شکل گرفته؛ در حالی که منطق انتخابات تناسبی برای رقابتهای گروهی است و نه فردی؛ تکلیف چیست؟!
جامعهی ایران تجربههای متنوعی از برگزاری انتخابات دارد و ریاستجمهوری یکی از آنهاست؛ در واقع همانگونه که اشاره شد انتخاب رئیسجمهور، نمایندگان مجلس و اعضای شوراهای شهر، سه عرصهی مهم انتخابگری محسوب میشوند و اگر بتوان چالشِ مشارکت را برای دو عرصه حل کرد، قسمت بزرگی از مسیر مشارکت مردمی طی میشود.
ضمن آنکه خشم انتخاباتی و ارائهی تحلیلهای عجیب و شبِ انتخاباتی صرفا متوجه انتخابات ریاستجمهوری نیست و در موسمِ هر انتخاباتی شکل میگیرد؛ گزارههایی مانند اینکه مجلس اصلاحطلب اقدام موثری نداشت، باید شورای شهر را از دست اصولگرایان خارج کنیم و... در حالی که با وجود یک مجلس و یا شورای ترکیبی بساط تسویه حساب حزبی جمع میشود.
اما مهمترین نکته اینجاست که وجود یک مجلس تناسبی و ترکیبی بر قوهی مجریه نیز تاثیرات بهتری میگذارد؛ در حال حاضر با وجود الگوی اکثریتی شاهد مجالس اصولگرا و اصلاحطلب هستیم که به جای نمایندگی از کلِ تنوعات سیاسی موجود در جامعه، نمایندهی یک طیف سیاسیِ خاص به شمار میآیند و چنانچه در دورهی دولت اصلاحطلب یک مجلس اصلاحطلب بر سر آید، دوست و همراهِ دولت محسوب میشود و اگر اصولگرا باشد نقطهی تقایل و منازعه و بالعکس؛ در چنین حالتی مجالس موجود به جای مطالبهگری و نظارت بر دولت در حکم دوست یا دشمنِ آنان تقلیل پیدا میکند و قسمت بزرگی از عمر دو قوهی حکمرانیِ کشور صرف منازعاتِ جناحی میشود؛ و بر همین اساس است که دولتها پس از گذارنِ دو سال از ابتدای عمر خود تلاش میکنند تا مجلسی همسو بر سرکار آورند تا دوران آسانتری را در مواجهه با مجلس سپری کنند.
این در حالی است که با وجود الگوی تناسبی، عمرِ مجالسِ یک سویه به سر میرسد و در هر دوره ترکیبی از گروهها درون مجلس جای میگیرند که برخی با دولتهای وقت همسو برخی دیگر با آنان رقیب خواهند بود و بر این اساس نقطهی تعادلی در ارتباطات مجلس و دولت شکل میگیرد که مبتنی بر اصلاح ساختار آنهاست و تداوم دارد.
خاصیت الگوی تناسبی در چیست؟
طبق آنچه تا اینجا گفته شد، مهمترین ویژگیِ مثبت الگوی تناسبی، پیروز کردن همگان و حذف نکردنِ اقلیت است؛ این نوع نظام انتخاباتی بیشتر از آنکه شبیه یک مسابقه باشد، شبیه یک انتخابات است؛ انتخاباتی که هدفش تعیین برنده و بازنده نیست؛ بلکه به دنبال مشخص کردن گروه اول، دوم و ... است؛ قدرت را متعلق به همهی جریانات میداند و تلاشِ احزاب برای رسیدن به قدرت را به رسمیت میشناسند؛ پس عرصه رقابت را برای آنها فراهم میکند و هر گروه برحسب میزانِ آراء کسب شده راهی مجلس میشود.
ضمن آنکه الگوی تناسبی برای به بار نشاندنِ تناسب بیشتر و نتایجِ ترکیبیتر نیاز به مشارکت بالاتری دارد؛ برای مثال هر چه میزان اقبال مردمی به لیستِ امید در سال 94 بیشتر میبود، آن لیست سهم بیشتری از کرسیها را به دست میآورد؛ بنابراین هر لیست با هدفِ داشتن کرسیِ بیشتر به دنبال افزایش طرفدارانش است و همین موضوع به افزایش مشارکت نیز منجر میشود و دوگانهی "مشارکت_کارآمدی" مجالی برای شکل گرفتن پیدا نمیکند.