به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، این روزها در شرایط سختِ اقتصادی و معیشتی، مخاطب سیما با آگهیهای پررنگ و لعاب و زرق و برقِ دکور و لباسهای آنچنانی در تلویزیون روبهرو میشود. کارشناسان میگویند برخی از آنها طبیعی است و برای کسب درآمدی که بهصورت قانونی هر سال در بودجه سازمان صداوسیما قرار میگیرد بهعنوان درآمدهای آگهی بازرگانی تلویزیون، باید این مسیر را بههرقیمتی طی کند.
اما در این میان، آزارِ مخاطب، حسرتی که در چشمِ مخاطب بههنگام دیدن آن محصول و کالا میان آگهیهای تبلیغاتی و یا غذای لاکچری و حتی نوشیدنیهای آنچنانی در برخی برنامهها همچون "دارچین" شبکه تماشا کار را بغرنجتر میکند، اینجا دیگر تبلیغ نیست بلکه ضدتبلیغ محسوب میشود.
تبلیغات باید کارکرد آگاهی مصرفکنندگان، تسهیل رقابت بین شرکتها، تأمین سرمایه رسانههای جمعی داشته باشد و کارکرد مهمتر اینکه تولید شغل کند، اما وقتی در این فرآیند زیادهروی، اغراق و انحصاری اتفاق میافتد به ضد آن تبدیل میشود و این کارکردها را از دست میدهد. امروز در تلویزیون بهوضوح میتوان مشاهده کرد که هدف تبلیغاتچیها و یا برنامههای صرفاً تبلیغی، دیگر فروش کالا نیست بلکه فروش تبلیغات به مشتری است.
به همین خاطر هر روز لوکسبازی و اغواگری توسط آژانسهای تبلیغاتی و اسپانسرها و صاحبان سرمایه به تلویزیون تحمیل میشود. از برنامههای صرفاً تبلیغی مثل برنامههای آشپزی که بعضاً در شبکههایی مثل تماشا و آیفیلم پخش میشود تا بسیاری از بازیگرانی که کار اصلی خودشان را رها کردهاند و خودشان را بیشتر بهعنوان بازیگر آگهی بازرگانی معرفی میکنند، روزی با اپلیکیشن خرید و فروش کالا، روزی برای فروشِ یک یخچال و تلویزیون، روزی برای لوازم آرایشی و بهداشتی و حتی کفش!
مشکلات بودجهای صداوسیما و کسب درآمد از محل تبلیغات بازرگانی و حضورِ اسپانسرها، در حالت طبیعی و درست، باید اتفاق بیفتد، اما نه تبدیل کردن تلویزیون به بنگاه سرمایهداری سوءاستفادهگرها؛ چرا که هر روز با نگاهی به سریالسازی، برنامهسازی و آگهیسازی میتوان دریافت که مسئولین ذیربط همهچیز را در اختیار گروههایی قرار دادهاند که فقط به پول و تجارت میاندیشند. سایه بلندِ اقتصاد، گویای این است که کمتر کسی پیدا میشود که در تلویزیون دغدغه فرهنگ داشته باشد.
وقتی همگان شاهدند که اکثر خانوادههای ایرانی بهخاطر کرونا و سوءمدیریت در کشور، گرفتار مشکلات اقتصادی و معیشتیاند، اسموتی و موکتل لاکچری در تلویزیون چه معنی میدهد؟ یا آگهیهای تبلیغاتی رنگ به رنگ در همین برنامههای صرفاً تبلیغاتی چه موضوعیتی دارد؟ همان وقتنشناسیهایی که در بسیاری از اوقات، تلویزیونیها بهسراغش رفتهاند؛ مصداق بارز آن محدودیتهای کرونایی است که برنامهای اختصاصی برای ترویج سفر به کیش و یا رفتن به فروشگاهی برای خرید روی آنتن میرود!
از طرفی دیگر این سؤال همیشه ذهنِ بیننده را درگیر خودش کرده است؛ چرا باید در شبکههایی که مأموریتشان پخش فیلمهای خارجی و ایرانی قدیمی و جدید است، برنامه آشپزی و جانبی مثل "دارچین" از آن شبکه پخش شود؟ امروز در شبکههای تلویزیونی آنقدر برنامههای آشپزی و یا صرفاً تبلیغاتی روی آنتن میرود که این برنامهها دیگر جایی ندارند، این همان تحلیل را بهیاد میآورد؛ فلسفه اینهمه شبکهسازی چه بود؟ اگر قرار بود اینهمه موازیکاری و برنامههای تکراری در تلویزیون ببینیم پس چرا حرف از نگاه و رویکرد اختصاصی و مأموریت ویژه شبکهها مطرح میشود؟
واقعاً غذاها، نوشیدنیها و دِسرهایی در این برنامهها با مواد اولیهای درست میشوند که در این شرایط اقتصادی، هم کالاهای لاکچری محسوب میشوند و هم بهنوعی برای مخاطبی که با این مشکلات دست و پنجه نرم میکند نوعی آزار بهحساب میآید، یا بهتعبیری شلیکِ تلویزیون به قلب خانواده ایرانی (!) خانوادهای که با فرزندانش جلویِ تلویزیون مینشینند تا برنامه و سریالی را صرفاً برای سرگرمی و استفاده از مفاهیم فرهنگی، تماشا کنند، اما بهیکباره با چنین صحنههایی در برنامه آشپزی، میز صبحانه لاکچری، اصرار به تجمل در برخی از برنامهها و سریالها و استفاده ابزاری از خانمها روبهرو میشوند.
حتماً علامت سؤالها با این رویکردهای تبلیغی در تلویزیون هر روز بیشتر میشود؛ وقتی میشنویم دستمزد بازیگران برای تیزر تبلیغاتی حداکثر ۲ دقیقه چقدر هنگفت است و یا برنامههای تبلیغی جانبی مثل آشپزیها در شبکههای غیرمرتبط چقدر پولسازند، یا غفلت مدیران تلویزیون از اصرار صاحبان کالا برای لاکچریبازی و تحمیلِ این سبک زندگی تجملگرایی، نکته دیگری است که مخاطب را هر روز از قابِ تلویزیون دورتر میکند، اینکه میگوییم؛ این غذاها و نوشیدنیهای لاکچری چند؟
شاید تلویزیونیها از قیمتهای بالا و بازار آشفته اقتصادی خبر ندارند که با چنین اتفاقاتی در آنتن، مواجه میشویم. قیمتها آنقدر گراناند که اگر سَری به بازار بزنند متوجه میشوند مدتها است میوههایی که در این برنامه نشان داده میشود مثل موز، آناناس، زنجبیل و حتی انبه از سبد خرید خانوادههای ایرانی حذف شده است.