به گزارش خبرتگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو، رضا روستا آزاد، استاد دانشکده مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف و رئیس سابق این دانشگاه، در گفت و گویی با خبرگزاری دانشجو از مهاجرت نخبگان و ریشه چرایی این مسئله میگوید. او خود در دانشگاهی مشغول به تدریس بوده که سالانه بالا بر ۵۰ درصد دانشجویانش از همان ترم یک، با فکر اپلای روز و شب خودشان را میگذرانند که به گفتهی روستا آزاد، صرف اپلای کردن بد نیست، اما زمانی که هدف دانشجو یک رفت بدون بازگشت است، اینجاست که اساتید و معاونت فرهنگی باید کاری کند.
حوالی ظهر به دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام میرسیم. تا از هفت خوان حراست و نامه بازی هایش بگذریم، چهل دقیقهای میکشد. با تاخیر بالا میرویم. استاد با روی خوش با ما سلام و احول میکند، میگوید تا برایمان چای بیاورند و صبورانه تا دوربین و میکروفن را تنظیم کنیم، خودش سر صحبت را باز میکند تا یخ فضا بشکند. مجدد مقدمهای از موضوع مان به او میدهم و تا شروع صحبت هایمان، کمی در افکارش غرق میشود.
روستا آزاد گفتگو را با اشاره به این مسئله آغاز کرد که مهاجرت صرفا فقط از کشورهای جهان سوم به جهان اول، مانند مهاجرت از ایران به خارج نیست. زمانی که در کانادا مشغول تحصیل بوده دیده است که اکثر نخبگان آنجا، عموما از شرق کانادا به دو ایالت تورنتو و ونکور میروند و فرمانداران این دو ایالتهای مختلف از این نالان بودند که هر چه قدر نیروی خوب و مستعد در ایالت پرورش داده میشود نهایتا همه به دو این مکان مهاجرت میکنند. پس مهاجرت به طور کلی جابهجایی مردم از مکانی به مکانی دیگر در راستای رشد و برخورداری از امکانات بیشتر است.
افرادی که مهاجرت میکنند را میتوان به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول کسانی هستند که میروند و بر نمیگردند. دسته دوم کسانی که میروند، اما با نگاهی غرب زده برمیگردند که رئیس سابق دانشگاه شریف تصریح میکند: این اشخاص انتظار دارند که بقیه برایشان سجده کنند؛ که منت گذاشته برگشته و مردم باید از او تشکر کنند درحالی که او بلندگوی غرب در اینجا و حافظ منافع آنها است. یک زمانی در آمریکا بحث بود که نگذاریم چینیها وارد کشور شوند، چون میآیند و از ما دزدی اطلاعاتی میکنند، اما جورش بوش پسر بود تاکید داشت که اتفاقا اگر ما میخواهیم بر آینده چین تاثیر بگذاریم، باید اجازه دهیم جوانان چینی بیایند، تحصیل کنند و برگردند تا آنجا بلندگوی ما و حافظ منافع غرب باشند.
در ادامه دسته سوم نیز کسانی هستند که میروند، اما با تفکر بومی سازی و هدف اجرای طرحهای نافع در کشور باز میگردند؛ که به گفتهی روستا آزاد تعداد این افراد که نسبت به هم میهنانش متواضع باشد و تلاش کند آن چیزی که یاد گرفته را در طبق اخلاص و مردم بگذارد بسیار کم است. او میگوید: این شخص، فرهنگی که دارد را از خانواده اش گرفته، از مسجد محل گرفته، از محافل مذهبی گرفته. برای مثال دکتر چمران تا ناسا رفت و برگشت، آخرش هم به شهادت رسید و این آدم ثمرهی دامن پاک خانواده و محافل مذهبی است، اما کسی هم داریم مانند بنی صدر که غربی بار میآید، رئیس جمهور کشور میشود. کشور را به ورطه فنا میبرد و آخر هم به فرانسه فرار میکند.
روستا آزاد در ادامه به مسئلهای اشاره میکند که در نوع مهم بودنش، اما بسیار به آن کم توجی میشود. به گفتهی وی، هر زمان که ما از کلمهی نخبه استفاده میکنیم، فقط نخبههای علمی در ذهن مردم میآیند! درحالی که ما نخبهی ورزشی داریم، نخبهی مدیریتی داریم، نخبهی صنعتی داریم و هم اکنون کشورهایی مانند آلمان و کانادا بیشتر دنبال نخبههای تکنیکی میگردند تا نخبههای علمی که اکثرا تنها به دنبال ۲۰ کردن معدل ۱۹.۵ شان هستند. همچنین وی تاکید کرد، که اگر میخواهیم نخبگان به معنای عام را در کشور نگه داریم باید ابتدا نخبگان قوی اجرایی را در کشور شناسایی و حفظ کنیم و در راس کار بگذاریم و بعد خواهیم دید این نخبگان اجرایی، نخبگان علمی را هم نگه میدارند.
روستا آزاد مکثی میکند. صدایش را کمی پایین میآورد و با لحن متفاوتی میگوید: قاسم نظامی نخبه نظامی است، کاظمی آشتیانی نخبه فناوری است، مصطفی احمدی روشن که دانشجوی خود ما بود نخبه اجرایی است. ورزشکارانی داریم که واقعا نخبه هستند مانند هادی ساعی در کاراته، ولی اینها را وقتی از دست میدهیم ضایعه خیلی بدی است!
خود امر مهاجرت فی النفسه بد نیست، چیزی که بد است در آرزوی مهاجرت سوختن است! سوختنی که روستا آزاد با صدایی آرام و غمگین میگوید: بچههای شریف وقتی مصاحبه میکنیم فکر رفتن است بچه سال یک که من میخواهم این همه هزینه کنم دانشجوی من نشده این همه میخوام خرجش کنم فکر رفتن است.
اظهارات او در ارتباط با این مسئله که آرزوی مهاجرت دقیقا از کجا شکل گرفته این است که هر کسی تحت تاثیر ذهنش قرار دارد. ذهن یک نفررا بسازید پشت بندش ببینید چه میشود! در غرب نیز از جمله کارهایی که انجام دادند، دستگاههای رسانه ذهن ساز را تقویت کردند. وی در ارتباط با این مسئله ادامه میدهد که از نمونههای این رسانه ذهن ساز، همین بازیهای کامپیوتری است که دست بچهها است. بچهها انگلیسی میخوانند، بازیها را به دلار انجام میدهند و خیلی چیزها را درمورد فرهنگ غرب از طریق همین بازیهای جذاب و فریبنده میآموزند. نمونهی دیگرش هالیوود و صنعت فیلم سازی شان است و که محتوای آن را به حدی رسانده اند که حتی صدای فرانسویها را در آورده که میگویند ما اجازه نمیدهیم هالیوود ذهن بچههای مارا بسازد. در نهایت تمام اینها باعث میشود تا بچهها در ذهن شان از غرب یک مدینه فاضله بسازند و طبیعی است که بچه در همین روال اگر تشعشعات فرهنگی دیگری نباشد آرزوی مهاجرت کند.
با طولانی شدن گفتگو، اما او ذرهای از خودش بی حوصلگی نشان نمیداد و مشخص بود که این مسئله واقعا برایش دغدغه است. او در ارتباط با علل مهاجرت میگوید: علل اقتصادی، رفاهی و شرایط را نمیتوان نادیده گرفت و انکار کرد، اما قطعا مشکل از جای دیگری آب میخورد. روستا آزاد این طور اظهار میکند که اگر کسی وابستگی هایش به خانواده و به کشورش زیاد باشد و به اصطلاح عرق ملی داشته باشد، نمیرود. او به عنوان مثالی ژاپنیها را ذکر میکند که با همان کیفیت کار میتوانند دوبرابر کشور خودشان در آمریکا حقوق بگیرند، اما کشورشان را دوست دارند و ترک نمیکنند. او از تجربهی شخصی خودش میگوید که زمانی که تنها پول برای فرد اهمیت داشته باشد حتی گاهی انسانیت و عزت نفس را هم فراموش میکند. روستا آزاد ادامه میدهد: در دوران تحصیلم با یک فلسطینی هم درس شدم که میگفت بعد از درسم میخواهم هرکجا که شد مشغول به کار شوم، برایش مهم نبود کجا، حتی میگفت حاضر است برای اسرائیلیها هم کار کند! و این مسئله حتی در جهان قرب هم تقبیح شده است که هرجا پول بیشتری بدهند فرد هم فوری به همانجا تغییر مکان دهد و آنها اصلا همین عنصر بی وفایی را نمیخواهند.
استاد اظهار میکند که مسئله ابدا فقط مسئلهی مشکلات اقتصادی نیست. یکی از علتهایی که ساده بنظر میرسد، اما درواقع بسیار تاثیرگذار بوده است نهوهی برخورد مدیران و مسئولان با نیروی جوان است. وی تصریح کرد: زمانی که شما به عنوان یک رئیس برخورد خوبی با بدنه زیر دستت داشته باشی و فقط داخل یک اتاق ننشینی که من رئیسم و همه باید از من تبعیت کنند، فرد در اوج سختیها نیز وفادار میماند و نمیرود. روستا آزاد از دوران ریاست خودش در دانشگاه شریف میگوید که همیشه برای نماز به مسجد میرفته و خودش را در معرض دید دانشجویان قرار میدده. با آنها صحبت میکرده و حتی در اوج بهم ریختگیها و شورشهای دانشگاه، به خوابگاه رفت و آمد میرفته تا بتواند حرف دل بچهها را بشنود. به گفتهی وی، دانشجو هم انسان است و هرچه باشد با برخوردهای انسانی و همین کارهای ناچیز میتوان کاری کرد که یک علاقهای نسبت به میهن در او شکل بگیرد.
در ادامه درمورد نقش نظام تربیتی و تاثیرگذاری آن در مسئله مهاجرت نخبهها سوال کردیم و او با گلایه پاسخ داد که نظام تربیتی ذرهای عملکرد مثبت تا به حال در این زمینه نداشته اند. روستا آزاد تصریح کرد: معاونت دانشجویی فکر میکند دانشجو فقط غذا میخواهد و خوابگاه و تمام شد و رفت! درحالی که در اینجا معاونت فرهنگی باید برای دانشجو برنامه بریزد، برایش برنامه تفریحی بگذارد، او را به مسافرت ببرد و از این طرق کاری کند که دانشجو ماندگار شود، اما در حال حاضر که چه وزارت علوم چه وزارت آموزش و پرورش میتوانند موثر واقع شوند، نقش آنها صفر است! حتی در دانشگاهها نیز بی عرضهترین افراد را برای معاونت فرهنگی انتخاب میکنند درحالی که باید قویترین آدم هارا بگذارند که تاثیرگذار باشند و خواهیم دید که حتی آمار مهاجرت نخبهها نیز کاهش میباید. روستا آزاد در ادامه گفت که شرایط فعلی طوری است که وقتی او جمعیتی از اساتید جوان را در راستای همین فرهنگ سازی ها، به مشهد مقدس برده، به این کار او معترض شدند که چرا بودجهی دانشگاه را صرف همچین کارهایی میکنی که در نهایت همچین مدیرتی که آنها میخواهند و دنبال میکنند، به گفتهی روستا آزاد خروجی لائیک میدهد.
او در ادامه از دستگاههای فرهنگی کشور گلایه میکند و میگوید: ما حدود ۲۰ دستگاه فرهنگی در کشور داریم که برخلاف فرمایش رهبری که در دیدار خصوصی به بنده خیلی تاکیدکردند که دانشجویان را از روز اول در معرض تشعشات عرق ملی میهنی و دینی قرار بدهید، این آقای نیز کمترین اهمیتی به این موضوع نمیدهند.
استاد به مطلب دیگری اشاره کرد که اهمیت نسبتا بالایی دارد آن هم ترجمهی کتابهای غربی است و آموزش مطالبی که بهترین جا برای اجرای آنها همان غرب است! درواقع ما خودمان هم ذهن دانش آموزان و دانشجویان را آمادهی رفتن و خدمت به غرب میکنیم! درحالی که به گفتهی استاد، من ایرانی باید کتاب را بنویسم و بر به روز رسانی آن نظارت داشته باشم نه اینکه با یک روحیه راحت طلبانه فقط به دنبال ترجمه مطالب غربی بروم.
روستا آزاد در ادامه گفت: در فرانسه همایشی بودم که به من گفتند، شنیده ایم شما در ایران دو تا مکتب دارید. گفتم درست میگویید، ما یک مکتب داریم که از شما آمده، یک مکتب هم از خودمان، در حوزههای علمیه ما یاد میدهند که ربا حرام است، ولی دانشگاه هایمان متاثر از شماست، ربا را با سه رقم اعشار حساب و وصول میکنند و تمام. حلال و حرام جزو ارکان اقتصادی ما است درصورتی که من دیده ام، خیلی از فارغ التحصیلان ما که دکتری اقتصاد دارند، اصلا اهمیتی به این قضیه نمیدهند درحالی که از مشکلات اصلی کشور ما در حال حاضر ربا است؛ و تمامی اینها تاثیراتی است که غرب روی ارکان و ریشههای ما گذاشته است.
گاهی بنظر میرسد که مسئلهی اصلی، وجود یک نگاه عزتمند، مقاوم و متکی به نفس میباشد که باید اصلاح آن از یک جا آغاز شود و رئیس سابق دانشگاه شریف در ارتباط با این مسئله تاکید میکند که اینجا هم معاونت فرهنگی باید دست به کار شود؛ حتی از معاونت پزوهشی هم کمک بگیرد و همه به نوعی باید پای کار باشند. این که فقط یک سری تسهیلات و امکانات را برای دانشجویان فراهم کنیم نمیتواند این مسئله را ریشهای حل کند.
هرساله در کشور آماری را داریم که تصمیم به مهاجرت میگیرند، اما دو برابر آن آمار کسانی هستند که شب و روز خود را با رویای رفتن میگذرانند. کسی که موفق به مهاجرت میشود، برای آیندهی خودش برنامه ریزی دارد. میخواهد به اهدافش برسد و عموما حس خوبی نسبت به خودش دارد، اما کسی که موفق به مهاجرت نشده، حالتی افسرده و سرخورده به خود میگیرد و خودش را بازنده دنیا میداند.
از اذان ظهر یک ساعتی گذشته بود. کم کم باید گفتگو را به جمع بندی میرساندیم، پس به عنوان سوال پایانی کمی استاد را به چالش کشیدیم. از او پرسیدیم که اگر جای وزیر علوم دولت بعدی بود، چه اقدامات عاجلی برای کاهش آمار آرزوی مهاجرت انجام میداد؟ روستا آزاد مصمم پاسخ داد: جلسات و سخنرانیهای فراوانی برگزار میکردم. به حساسیت و اهمیت کار در معاونتهای فرهنگی و برنامه هایشان توجه بیشتری نشان میدادم نه اینکه فقط منتظر گزارشهای آنها باشم. برای بچههایی که به طور جدی قصد اپلای کردن داشتند جلسات توجیهی برگزار میکردم که اهدافشان مشخص باشد، کجا میخواهند بروند و چه کار میخواهند بکنند، آنجا چه نقاط ضعفی دارد و چه ثمراتی را میتواند برایشان به همراه داشته باشد.
بعد، بودجه کافی به دانشگاهها میدادم تا بچهها را به سفر و سفرهای زیارتی ببرند که البته خودم هم زمانی که رئیس شریف بودم، با اینکه یک زمانی واقعا بودجه اش را نداشتیم و خیلی فشار میآمد، اما هرساله بچه هارا مشهد میبردیم؛ و به گفتهی ایشان در پایان چیزی که باید به آن اهمیت بالایی داده شود معاونت فرهنگی است.