دانشگاه را برای مدرک میخواستم و مدرک را برای چیز نامعلومی که نمیدانستم چه بود اما همه به دنبالش میدویدند. من هم افتاده بودم در جاده و میدویدم. مثل «علی» که تمام جانش را گذاشته بود در پاهایش و دور دریاچه را بیوقفه و دیوانهوار میدوید.
کارورزی در واقع طرح وزارت کارجهت ایجاد اشتغال برای تحصیلکردگان است که به موجب آن، کارگاهها اقدام به پذیرش نیروی کار تحصیلکرده با پرداخت حقوقی معادل یک سوم حداقل دستمزد وزارت کار میکنند.
کد خبر: ۶۹۳۸۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۲
ویژهبرنامه «خبرگزاری دانشجو» در دوران «روحانی خسته نباشی»؛
هنر قرن بیستمی سینما با تغییراتی که در عرصه صنعت و ابعاد تکنولوژیک فیلمسازی رخ داده است به صنعتی بزرگ تبدیل شده و پر مخاطبترین رسانه دیداری- شنیداری در میان جوانان و دانشجویان است.
معاون آموزشی دانشگاه تهران گفت: موضوع کارورزی همچنان به عنوان مقوله مهم است و ما باید به سمت اصلاح نارساییهایی که در اجرای دورهها وجود دارد برویم که ...
گزارشگر باهوش، آرزویش برای گل شدن این توپ را به زبان میآورد. نوهها، پدربزرگها و مادربزرگهایشان را پای تلویزیون میآورند تا ذکر بگویند و برای گل شدن این توپ دعا کنند. دست مادرها رو به آسمان است و چشم پدرها به تلویزیون.
امشب، سال تحویل است. «حول حالنا»ی واقعی را باید در چنین شبی جستجو کرد. در شبی که درهای آسمان، به روی همه، دقیقا همهی بندگان خدا باز است و امید، از جایی آن بالا، نزدیک عرش، سرازیر میشود به زمین. کافه تعطیلات این هفته را با طلب دعای خیر در این شب عزیز، آغاز میکنیم
این راه طولانی از فلسطین جنوبی تا حسینیه امام، از آغاز روزهای دانشجویی تا آخرین نفسهای دوره کارشناسی، از روزهای فهمیدن تشکیلات تا دوره جمع بندیاش را آمده بودم تا این بار اصالت متن بر حاشیه را بفهمم.
امروز، موعد اعلام نتایج کنکور کارشناسی ارشد است. روزی برای تعیین مسیر و سرنوشت بسیاری از ما. مایی که روزهای فراوانی را پشت سد کنکور زندگی کردهایم و حالا چشم انتظار دیدن نتیجه این دوران سخت هستیم.
امام حسن مجتبی(ع) برای ما مظهر همه کلمات خوبی است که سراغ داریم. تجلی بسیاری از اسماء خداست و ما بیش از همه این نامهای پاک، آقایمان را با کرامت میشناسیم. با بخشش بیحساب و احسان سخاوتمندانهاش. با محبت بیحد و حکمت بیاندازهاش.
اینجا جایی است که حتی اگر مخالف سرسخت بسیاری از اقدامات بلندمرتبهترین شخصیت کشور هم باشی میتوانی روبرویش بایستی و بیلکنت، سوال بپرسی و انتقاد کنی. اینجا قلب تهران است. پایتخت جمهوری اسلامی ایران. بر بلندای عمارت باشکوه مردمسالاری. روی قلهی آزادی بیان.
کافهتعطیلات22 را تمام و کمال تقدیم میکنیم به خرداد. ماه امتحان و کارنامه و رتبه و قبولی و مردودی. ماهی پر از خاطره انتخاب کردن و انتخاب شدن. ماه یادآور روزهای تلخ از دست دادن امام عزیز و پدربزرگ مهربان. ماه آغاز نهضت مردم ایران در سال42. ماهی سرشار از بوی فتح. مملو از بوی پیروزیهای خجسته. ماه آکنده از خاطرات تلخ و شیرین، درست مثل زندگی. خودِ خودِ زندگی.
خوک کجای سینمای ایران قرار دارد؟ جایی میان «اژدها وارد میشود» و «50کیلو آلبالو». اصلاً انگار «خوک» فرزند اژدها و آلبالوی حقیقی است. از اولی نمادگرایی اخته و از دومی حریمشکنی را به ارث برده و با اضافه شدن ادویهی تند خشونت، متولد شده.
اینکه سه ماهِ بهار، دقیقاً مقارن شوند با رجب و شعبان و رمضان، یکی از آن اتفاقات شیرین تقویم است که حال خوب بهار و لذت معنوی این سه ماه را به هم پیوند میزند و ترکیبی دوستداشتنی از حالهای خوب میسازند. گذر از فروردینِ لبریز از بوی رجب و اردیبهشتِ آکنده به عطر شعبان، حالا ما را به دروازه نور رسانده. به مرز خوشبختی.
بازیگر سوری فیلم «به وقت شام» میگوید:«برای خودم حضور در این فیلم جالب بود به این خاطر که قبل از این کار آشنایی نسبی با آثارآقای حاتمی کیا داشتم. حتی من عکس ایشان را در کنار فیلمسازان دیگر در اتاقم نصب کرده بودم.»
«آن سوی ابرها» مسیری است از رنج به شوق، از فلاکت به آرامش، و از شر تا خیر. این بار هم مجید مجیدی کارش را درست انجام داده و تصویر جاودانهای در سینما به یادگار گذاشته. تصویری از انسان، قابی از انسانیت.
مدل نشستنهایمان از «فشرده» هم فشردهتر شده. کوفتگی و گرفتگی را در دست و پایم حس میکنم و شک ندارم بدندرد اولین چیزی است که بعد این دیدار به سراغم میآید. گرفتگی و کوفتگی و بدندرد و فشردگی اما با دیدن لبخندش، فراموش میشوند.
بارها و بارها این صحنه را خواهیم دید و از تماشایش لذت خواهیم برد: سیدمهدی رحمتی، دروازهبان سختجان و بیباک استقلال، ایستاده روی سکو، در میانهی کاغذرنگیهای آبی و فریاد شادی بازیکنان، جام زیبای حذفی را بالای سر میبرد.