تو کز نسل امیر المؤمنینى/ پیمبر زاده ایران زمینى/ سزد شاهان فتند اینجا به زانو/ علىبن الحسین شهر بانو/ تو را ایرانیان رب مىشناسند/ تو را با نام زینب مىشناسند ...
ما را اجابت کن ای عشق ، ای قبله گاه ملایک!/ ما را اجابت کن ای عشق ، سجاد ، نور مطهر/ تبریک یاران سحر شد ، خورشید دین جلوه گر شد/ نور خدا منتشر شد ، در این جهان بار دیگر ...
مگر اعجاز جز این است که باران بهشت/ زادگاهش برهوت عربستان باشد/ فکر کن فلسفه خلقت عالم تنها/ راز خندیدن یک کودک چوپان باشد/ عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته/ جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته
مهماندار با سرعت میآید و کاور تمام پنجرهها را پایین میکشد. میگویند به خاطر امنیت بیشتر پرواز است. شیطنتم گل میکند و از زیر کاور به چراغ بالهای هواپیما نگاه میکنم. میبینم خاموش است. هواپیما دقایقی بعد در تاریکی مطلق فرود میآید.
حالا بعد از قرنها در روز میلاد تو با عشق تو و شوق شنیدن نامت به خیابان میآییم. حالا همچون خورشیدی که تمام ذراتش منتشر شده باشد، همه جای زمین نام زیبای تو را تلاوت میکند. ای «علی»!
او که مدتهاست مدتهاست مهمان من است/ میرسد روزی که در یادش نمیآرد مرا
مشتری! از کافهام بیرون برو... در را ببند/ عشق میخواهد به دست گریه بسپارد مرا