یک فنجان کتاب داغ – 11
پسر خیلی عادی تعریف میکرد. میگفتند دیشب، خیابان غرق در نور بود. زنها نشسته بودند. میگفتند سربازها خودشان گریه میکردند.
کد خبر: ۲۸۲۴۲۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۰/۰۱