برچسب ها - کمپرسی
برچسب ها
یک جرعه ‌آگاهی - 18
صفایی می‌خندید و می‌گفت: همه بروند استراحت کنند. کاری نمانده، ما همه کارها را انجام دادیم. فتحعلی رستمی خندید و گفت: برادرها یک لحظه گوش کنید! بعثی‌ها وقتی فهمیدند که ما داریم می‌آییم فرار کردند.
کد خبر: ۳۳۶۹۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۱۲

پرطرفدارترین عناوین
آخرین اخبار