این ژنرال عراقی میگفت چون این اسیر از مابقی اسراء جثه کوچکتری داشت فک کردیم زودتر به حرف می آید. به همین دلیل او را با دست های بسته درمقابل آن چهار نفر خواباندیم و در حالی که اسلحه را به سمت او گرفته بودیم یک میخ را در داخل چشم او فرو می کردیم و در می آوردیم اما تنها چیزی که این اسیر می گفت این بود که می گفت یا حسین(ع).