پرونده سیونهمین جشنواره فیلم فجر در حالی بسته شد که تجربههای به دست آمده در متفاوتترین دوره برگزاری این رویداد را میتوان مورد بازخوانی و آسیبشناسی برای دورههای آتی قرار داد.
تک تیرانداز شاید از لحاظ تکنیکی به پای فیلم پر زرق و برق امریکن اسنایپر نرسد و اشکالات فنی زیادی داشته باشد، اما حرف برای گفتن دارد و شخصیت پردازی فیلم کاملا درست و دقیق انجام شده کاملا ملموس است.
مشکل یدو پیش از کارگردانی و فیلمنامه آغاز میشود. مشکل یدو منبع داستانی مورد اقتباس است. ساختن فیلمی در ستایش دفاع برمبنای چنین داستانی ممکن نیست؛ و اینکه چرا فیلمساز به سراغ چنین داستان ضددفاعی رفته بعید است جواب روشنی داشته باشد.
بیش از ۵۰ فیلم در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و پایان هفته از تلویزیون پخش میشوند که در این میان «زمستان بی برف»، «مرد پنهان»، «سلحشور»، «ژاپن ده سال بعد»، «انتخاب ویژه»، «رویای سرزمین مادری» ۶ فیلم جدیدی هستند که این هفته از شبکههای سیما روی آنتن میروند.
«منصور» بی داستان است و در شکل دادن اصلیترین منطق فیلم ناتوان عمل میکند. موضوعاتی که باعث میشوند فیلم در تصویر کردن شهیدمنصور ستاری، آنطور که باید، دست به عصا باشد و از عهده نامش، «منصور»، برنیاید.
«خط فرضی» ساخته فرنوش صمدی تلاش میکند تا روایتی از مسائل و مشکلات زنان و ویترینی برای نمایش سرکوب آنها در جامعهای ایران باشد. یک خط فرضی بر مداری کج که به سختی میتوان آن را فیلمی دانست که توانسته باشد مخاطب را با خود همراه کند.
«مصلحت» در بطن جدال بین عدالت(حقیقت) و مصلحت شکل میگیرد و تلاش میکند تا عدالت را به عنوان پیروز این دوگانه معرفی کند. تلاشی که هرچند قابل تحسین است و فیلم را از هم داستانهای خودش جلوتر میبرد اما در نهایت ضعف در سینمایی بودن، صدای فیلم را در گلو نگه میدارد.
روزی روزگاری آبادان. فیلم از اسم مشکل دارد، فیلم نه زمانمند است، نه مکانمند، برخلاف اسم فیلم که ظاهراً قرار است از یک زمان سپری شده حرف بزند هیچ ردی از زمان و گذشته در فیلم موجود نیست و فیلم میتواند ۱۰ سال بعدتر باشد یا ۱۰ سال قبلتر، مگر فرقی هم میکند؟
ابلق جدیدترین ساخته نرگس آبیار با حضور درخشان الناز شاکردوست و هوتن شکیبا به موضوعی که این روزها در جهان خود را به شکلی دیگر درقالب فریادهایی بلند نشان میدهد پرداخته است. مسئله حقوق زنان و سوء استفاده و آزارهایی که برای بیان اش این زن است که در دوراهی سکوت و فریاد قرار میگیرد. سکوتی که کشندهتر از فریاد است و فریادی کشندهتر از سکوت.
میتوان گفت شیشلیک خالی از کمدی است و برای آنکه به زور از مخاطب خنده بگیرد راهی جز رفتن به سمت شوخیهای رکیک پیدا نکرده است یا اینکه در این سکانسها مهدویان دقایقی سکان کارگردانی را به عطاران پر سابقه در این جنس کمدی سپرده و رفته تا شیشلیکی بخورد و برگردد.
«تکتیرانداز» ناتوان است. چه در فیلمنامه، چه در کارگردانی و چه در هرآنچیزی که یک فیلم باید داشته باشد تا بتوان تماشایش کرد. گرفتار در کلیشههای مصنوعی دفاع مقدس. فیلمی که در بهترین حالت میشود در هفته دفاع مقدس آن را از تلوزیون پخش کرد؛ و برای چنین مهارتی در سوزاندن سوژه دست زد.
مهدویان هیچ وقت فیلمساز خوبی نبود؛ و این فیلم آخر آفتاب آمد دلیل آفتاب است. با هیچ متر و معیار و سلیقهای هم نمیتوان تحملش کرد. شیشلیک –بدون اینکه بخواهیم با عصبانیت و ناراحتی و نامحترمانه دربارهاش حرف بزنیم- زباله است و نسبت دادن صفاتی مثل «بیانیهی تند»، «فیلمی انتقادی و سیاسی» و... زیادی جدی گرفتن این فیلم است.
«رمانتیسم عماد و طوبی» درام عاشقانهای که هیچ چیزش خوب از آب در نمیآید. نه شخصیتهایش شکل میگیرند، نه قصهاش و نه حتی عاشقانهاش. فیلمی که دست بالا به کلیپی بلند و آموزشی برای جوانانی که میخواهند عاشق شوند و شوریدگی و دلدادگی خود را در قالب رمانتیک فریاد بزنند، شبیه است.
فیلم جدید محسن قرایی در اولین روز جشنواره سی و نهم روی پرده رفت و توانست در ذهن و قلم منتقدان و رسانهها جا باز کند. تکیهپرانیهای سیاسی و کاراکترهای تماما خاکستری فیلم، بدون شخصیتی روشن باعث شده تا نظرات متفاوتی درباره «بی همه چیز» وجود داشته باشد. در میز نقد دانشجو همراه با منتقدان سینما به «بی همه چیز» پرداختیم.
بیهمهچیز ساخته قرایی را در یک جمله باید فیلمی هدر رفته دانست که با وجود بهره بردن از قابلیتهای جداگانه فنی و تکنیکی، اما به دلیل ضعف فیلمنامه تبدیل به اثری خام و ناقص شده است.
جشنواره فیلم فجر هیچ گاه هویت، رسالت و چشم انداز مشخصی نداشته است. یعنی برخلاف بسیاری از جشنوارههای مشهور که در سینمای جهان، محوریت و مرکزیت یافته اند، جشنواره فجر ما هیچ گاه در جهت خاصی جریان سازی نکرده و به همین دلیل هم هیچوقت به عنوان یک مرکز سینمایی در جهان شناخته نشده است.
کد خبر: ۹۰۹۳۴۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۱/۱۳
سینما با سی کارگردان ۵| پرونده بررسی صاحبان سبک در سینما
اسکورسیزی تنها دو کار را قادر بود انجام دهد: او یا در حال فیلم ساختن بود یا در حال تماشای فیلم. او که به دلیل مشکلات مالی قادر به تهیه دوربین فیلمبرداری نبود مجبور شد اولین فیلمهای خود را نما به نما بر روی صفحه کاغذ نقاشی کند.