یکبار آخر شب آقای خامنهای میخواستند بعد از انجام کارها بروند اما کفشهایشان نبود. ایشان گفتند که من جلسه دارم و باعجله باید بروم. وقت هم خیلی کم بود و به جز یک کفش کهنه هیچ کفشی نبود.
کد خبر: ۴۸۵۴۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۷