گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو- فاطمه امی؛ برای ما جوانترها که درمان تمام دردهایمان چای و نبات است؛ پزشکی تنها رشتهای با هزاران متقاضی برای بچه درسخوانهاست. رشتهای که هرکس دل دیدن خون ندارد نباید سمتش برود و نهایتا اینکه ربط ما با پزشک یک طرف به درد وصل میشود و طرف دیگر به بیمارستان.
به یمن وجود رسانههای مختلف، حالا فهمیدهایم که تصوراتمان از ارتباط پزشکان با مردمی مثل ما، بسیار سطحی بوده و چیزهای دیگری هم در رابطهی بیمار و پزشک قرار دارد. مثلا خدا نکند منزلتان اطراف یکی از بیمارستانهای تهران باشد. هم از درد بیمار دردتان میگیرد، هم از درد همراهش که سانت به سانت خیابانهای اطراف را چادر زدهاند و هم از درد ترافیک اطراف بیمارستانها.
پای صحبتهای همراهان بیمار که بنشینی، اغلب مسافر راه دور هستند. دلشان میخواست تهران را در شرایط و به دلیل بهتری می دیدند؛ اما فعلا که گرفتار بیمارستان ها شده اند. میگویند درد امان مادرمان را بریده بود و تا چند فرسخی همه تجویز دمنوش و دواگلی میدادند. کسی نبود به داد مادرمان برسد به همینخاطر گذرمان اینجا افتاده است. معمولا آمارها تا وقتی اعداد بسیار بزرگ یا بسیار کوچکی نباشند؛ نمیتوانیم اثراتش را کف خیابان ببینیم. آمارهایی که از کمبود پزشک ارائه میکنند از نوبتهای طولانی ویزیت و صفهای مطب و بیمارستان برای همه ملموس است. وقتی که یک دندان درد ساده شما را به هرکاری راضی میکند؛ از نرخهای سلیقهای تا ساعتها منتظر نشستن برای دیدن روی ماه دکتر. قضیه به همینجا هم ختم نمیشود. چند وقت یک بار آمارهایی میشنویم از اینکه پنجاه درصد سالمندان با بیدندانی کامل روبه رو هستند؛ از طرفی تعرفههایی را که دولت تصویب کرده است کسی اجرا نمیکند. کافی است اعتراض کنیم تا جواب آمادهی «گرانی مواد اولیه» را جلویمان بگذارند. اصلا دندانپزشکی هیچ، با این آمار چطور کنار بیاییم: برای هر یک میلیون زن، فقط یک نفر دکتر متخصص اورولوژی زن داریم. پس تمام فشار بیماران روی دوش تعداد اندک پزشکان افتاده است.
تازه اگر فقط امروز را نگاه نکنیم، آیندهی سالمند ایران که همه برای نجاتش حرف از فرزندآوری میزنند؛ به پزشک بیشتری احتیاج دارد. پدربزرگ و مادربزرگهای عزیزتان را نگاه کنید. چندبار در سال گذارشان پیش متخصص و پزشک عمومی و بیمارستان میافتد؟ حالا روزی را تصور کنید که خود پزشکها هم پیر شده و کاربلدی نیست تا جایشان را بگیرد.
اگر تا الان به اندازهی کافی نگران شدهاید و تعداد پزشکها برایتان مهم شدهاست؛ بد نیست بدانید که قبل از ما کسانی نگران این موضوع بودهاند؛ اما سیر رسیدن به این مسئله فراز و نشیب زیادی داشتهاست. از ابتدا با انکار شروع شد تا بالاخره قبول کردند در ایران با کمبود پزشک بسیاری مواجه هستیم و همان تعداد هم در شهرهای بزرگ متمرکز هستند. در سال ۱۴۰۰ شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوبهای برای افزایش ظرفیت رشته پزشکی تصویب کرد. مخلص کلام این مصوبه تک مادهای این بود: «در راستای اتخاذ تدابیر مناسب برای مواجهه با بحران پیری جمعیت در آینده؛ رفع کمبود پزشک؛ جلوگیری از فرسودگی کادر درمان و کاهش آسیب پذیری نظام سلامت در مواجهه با بحران ها؛ افزایش دسترسی اقشار مختلف مردم به پزشک و تنظیم ظرفیت دانشگاهها و دانشکدههای علوم پزشکی بر اساس نیاز جامعه، با توجه به سرانه پزشک به جمعیت ۱۳ در ده هزار در سال جاری و به منظور دستیابی به سرانه پزشک به جمعیت ۲۰ در ده هزار در سال ۱۴۱۰، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی موظف است به گونهای برنامه ریزی نماید که ظرفیت پذیرش دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی تحت نظارت آن وزارت برای رشته پزشکی در مقطع عمومی، از سال ۱۴۰۱ به مدت حداقل چهار سال، در هر سال ۲۰ درصد نسبت به سال قبل به شرح جدول ذیل افزایش یابد.» اما سیب کمبود ظرفیت پزشکی پس از تصویب این مصوبه هزار بار چرخ خورد. قرار بود وزارت بهداشت طبق همین تبصره، که تازه بعد از چند سال ما را به ظرفیت و تعداد سال ۹۸ میرساند، پس از سه ماه آییننامهی افزایش ظرفیت را تصویب کند. آییننامهای که تا الان باید اجرا میشد، اما هنوز خبری از تصویبش نیست. شمارش معکوس آغاز شده و تیرماه کنکور سراسری برگزار میشود و هزاران دانش آموز وارد ماراتن کنکور برای رسیدن به رشتهی پزشکی میشوند. اگر قرار باشد بخاطر سهلانگاری وزارت بهداشت، آییننامهای که ماهها قبل قرار بود تصویب شود، به تاخیر بیفتد و امسال هم خبری از افزایش ظرفیت در دانشگاهها نشنویم؛ یعنی وزارت بهداشت به مصوبهی شورای عالی انقلاب فرهنگی بیاعتنایی کرده و هفت سال عقب افتادهایم. هفت سالی که دانشجوهای پزشکی با خون دل درس میخوانند تا پزشک عمومی شوند. از گذراندن طرح در مناطق محروم، تعهد خدمت سه برابر تحصیل و عدم اجازهی جابجایی هم چیزی نگویم. انگار ناف دانشجوهای پزشکی را با سختی بریدهاند.
البته از وزارت بهداشت خبرهایی آمده که آییننامه را نوشتهاند؛ اما حسن شجاعی رییس کمیسیون اصل نود مجلس، وقتی محتوای این آییننامه را رسانهای کرد؛ همه چیز برخلاف انتظار ما بود. همه فکر میکردند محتوای این آییننامه پس از گذشت این مدت زمان قرار است کامل، جامع و مفید باشد؛ اما مثل اینکه اسم جدیدی بر روی قانونی قدیمی زدهاند. آییننامهای که در پس آن قانون برقراری عدالت آموزشی مصوب سال ۱۳۹۲ است. آنطور که رییس کمیسیون اصل نود میگوید قرار است هرسال هیات امنای دانشگاهها افزایش ظرفیت را تصویب کنند. ما ۶۸ دانشگاه علوم پزشکی داریم و اگر قرار باشد هرسال تمام این دانشگاه ها ظرفیت را تصویب کنند یعنی باید قید مصوبه را بزنیم.
حالا تمام مملکت و آیندهی ایران منتظرند تا ببیند منافع برخی اجازهی افزایش ظرفیت به رشتهی پزشکی میدهد یا نه؟ نهادهای نظارتی هم یادشان رفته است چنین مصوبهای در دی ماه سال گذشته تصویب شد. مصوبهای که برای تصویب شدنش همه جنگیدند. اگر آوار متروپل فساد سیستمی را برملا کرد و همه اتفاق نظر داریم که باید مقصران آن محاکمه شوند؛ پس کسانی که مردم آبادان و باقی نقاط کشور را در محرومیت و عدم دسترسی به پزشک نگه میدارند هم باید محاکمه شوند. همانقدر که آوار متروپل کشنده بود؛ نبودن پزشک برای بیمار هم کشنده است. انحصار در پزشکی اگر حالا توسط قانونگذار و نهاد ناظر درمان نشود، جان همهی ما را خواهد گرفت.
تو این شرایط که از عهده اموزش همین تعداد هم بر نمیان دنبال افزایش ظرفیت نبودی. من دانشجوی پزشکی روزانه بندرعباس هستم ولی خوابگاه ندارم. کلاسمون داره منفجر میشه از شلوغی، واقعا جا نداریم