به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو؛ سفرنامه نویسی یکی از قدیمیترین روشها برای ماندگاری تاریخ است. دوره صفویه از طلاییترین دوران تاریخ این سرزمین در ابعاد سیاسی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی بودهاست. در این دوره سیاحان غربی بسیاری از کشورهای مختلف به ایران آمدند و از آنان سفرنامههایی بهجایمانده که میتواند بسیار راهگشا باشد. از مباحث مهم این سفرنامهها پوشش مردمان ایران به ویژه زنان است. زیرا تا قبل از این در منابع از پوششهای زنان سخن به میان نیامدهاست. دلیل این اتفاق، شاید تقیّد سفرنامهنویسان مسلمان بودهاست، چیزی که سیاحان به آن تقیّد نداشتند.
در این سفرنامهها، اوضاع اجتماعی و فرهنگی مردم این سرزمین با جزئیات بسیار زیادی مورد توجه قرار گرفته است. با وجود این جزئیات لازم است در استفاده از این منابع سفرنامهای، توجه به نیّات آنان هم داشت که در برخی موارد مغرضانه بودن اهداف خود را نمیتوانند پنهان کنند، زیرا اغلب آنها ماموران سیاسی بودهاند. بانوان ایرانی در طول تاریخ با پوشش نجیبانه، آشنایی داشتند، مؤید این مسئله، در کتابها، کتیبهها و آثار تاریخی بازمانده از گذشته ایرانیان یافت میشود. این پوشش تنها منحصر به بعد از اسلام هم نمیشود شاهد مثال این سخن، حجاب اقلیتهای مذهبی در طول تاریخ ایران بودهاست. سیاحان و سایر سمتهای فرنگیان در ایران، نیز آن را با دقت و جزئیات فراوانی در سفرنامههای خود بیان کردهاند.
پوشش زنان ایران و نجابت آنان، سیاحان اروپایی را مجبور به برخوردی برخلاف زنان غربی کردهبود. البته گاهی برای ارضای کنجکاوی شیطنت آمیز خود به ترفندهای نیز دست زدهاند. تاورنیه و شاردن دو سیاح فرانسوی بودند که در عصر شاه عباس دوم و شاه سلیمان از ایران دیدن کردهاند و از این سفرها مطالب ارزشمندی برجای گذاشتهاند. سیاح ونیزی از سلوک ویژه بانوان ایران میگوید. نوشتههای شاردن مثل بقیه مطالبش که در سفرنامهاش آمده مملو از اطلاعات ریز و درشتی است که در هیچ جای، نمیتوان نمونه آن را پیدا کرد. پوشش زنان از جمله موارد جالب برای شاردن بوده و پوشش بیرون زنان را اینگونه توصیف میکند: پیراهن ابریشمى در بر و چادر بر سر مىکنند و چهرۀ خویش را مىگشایند. گوهر و مروارید بر سر مىزنند؛ از اینرو در آن دیار مروارید خریدار فراوان دارد، زنان سر خود را کاملا مىپوشانند و روى آن پارچهاى مىاندازند که روى شانههاشان مىافتد، و از جلو، گردن و گلو و سینهشان را مىپوشاند؛ و آنگاه که آهنگ بیرون شدن از خانه مىکنند با چادر سفید سراسر اندام خود را از سرتاپا مىپوشانند، و رویشان را چنان زیر نقاب پنهان مىدارند که جز مردمک چشمشان چیزى دیده نمىشود. شاردن این پوشش زنان ایرانی و روگرفتن و حجاب زنان را به سبقه تاریخی آنان نسبت میدهد، اما در اصل نیت آنان دچار ابهام شدهاست و این انگیزۀ حجاب را نمیداند به کدام دلیل نسبت دهد، پاسدارى عفاف و آزرم، یا نشانگر غرور و خویشتندارى و خودپسندى، و یا بیم زنان از رشک زنان دیگر؟
نکته جالب دیگر که از نگاه شاردن دور نمانده حجاب دخترانی است که سنشان از شش و هفت سال کمتر است. زیرا آنان ناچار نیستند در حجاب باشند. این دختران هر وقت بخواهند با روى گشاده همراه پدرشان از خانه بیرون مىروند، و از این که نامحرمان آنان را ببینند پروا ندارند. شاردن زیبایی این دختران را خیره کننده میداند و بیان میکند خوشگلتر از آنها در آیینۀ خیال کسى نمىگذرد و قد و قامت زنان ایرانى در جامۀ خاص خودشان را رشیدتر و فریباتر از زنان اروپایی میداند. بیان این نکته خالی از لطف نیست که مؤلفان ایرانی با توجه احکام دینی و حجب موجود در قلم، هرگز با این دقت و این تعابیر، بانوان شیعی را وصف نمیکردند. آرایش موهاى زنان نیز در سفرنامه آمدهاست. اما اینکه شاردن چهطور به این اطلاعات رسیدهاست در هالهای از ابهام است. در مورد پوشش زنان در جایی غیر از حضور نامحرم میگوید: برخی زنان موهای خود را مىبافند و همه را به پشت سرشان رها مىکنند. گیسوان بلند تا مچ پایشان را از آرزوهای زنان برمیشمارد. برای همین بعضى از زنان که موهاى سرشان بلند نیست رشتههایى از ابریشم به دنبال گیسوان خویش مىآویزند تا بلندتر بنماید.
این توصیفات برای همین زنان است که در بیرون از خانهی خود با پوشش کامل بودهاند، اما در خانههای خود آراستهترین هستند. با اندک دقتی میتوان فهمید که این زنان با وجود زیبایی و وجاهت، خود را مقید به حجاب میکردند. این تفاسیر فقط منحصر به قشر خاصی از زنان نمیشود، موید این سخن پوشش پریخان خانم، دختر شاه طهماسب که حدود دو ماه کشور را اداره کرد تا، ولی عهد خود را به تختگاه قزوین برساند.
باتوجه به مطالب بالا این نکته غیر قابل انکار است که حجاب با پوست و فکرت زنان ایرانی عجین شدهاست. این حجاب در هر سمت و جایگاهی از موقعیت اجتماعی و با هر دینی، همان چیزی است که زنان این مرزوبوم به آن پایبند بودهاند. پوشش عفیفانه که از درون این بانوان رشد کردهاست، ناشی از بنمایه الهی آنان بودهاست. چیزی که الان به نام حجاب از آن یاد میشود همانطور که از چشمان سیاحان اروپایی دور نمانده، از چشمان دشمنان این کشور نیز دور نماندهاست. این حجاب، همانند سدی برای رسیدن به منافعشان بودهاست. زیرا مشخص است که پشتوانه این نوع پوشش بر پایه تقید دینی است و نتیجه آن مردی است که حامی خانواده است، فرزندیست که ادب اجتماعی میآموزد، ادبی که همین مادر با ابعاد درونی وصف ناشدنیاش آموزشدادهاست. این دقیقا همان حلقه مفقودهای است که دنیای نازیبای غرب از آن محروم است. این محرومیت قطعا به دلیل دور ماندن از اصل و اساس خود و دور شدن از جنبه وحیانی و نزدیک شدن به جنبه حیوانی خود است. آنچه به عنوان نکته آخر باید بیان شود، اهمیت پوشش در همه دورانهاست. پرچم علمداری مطالبه تمام حقوقِ انسانی یک زن، همین پوشش و زیست عفیفانه است که او را به جایگاهی میکشاند که هزاران صفحه از سفرنامهها را پر کنند و باز هم به وصف آن نرسند.
فاطمه میریطایفهفرد-نویسنده و پژوهشگر و فعال فرهنگی