به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، اولین باری که در مدرسه نمرهی ۲۰ گرفتید را به یاد دارید؟ در کدام درس این موفقیت را به دست آوردید؟ آیا این نمره نتیجهی استعداد ذاتی شما بود یا تلاشی که انجام دادهاید؟ زمانی که برگه امتحان را به مادرتان نشان دادید، چقدر هیجانزده بودید و چه احساسی داشتید؟ چقدر مشتاق بودید که او را از این موفقیت باخبر کنید و نگاهش را در لحظهی دریافت آن نمره به خاطر بسپارید؟
این تجربیات در ذهن بسیاری از ما شکل گرفته که موفقیت عمدتاً ناشی از هوش و استعداد است و ارتباطی با تلاش ما ندارد. به همین خاطر، وقتی همکارمان ترفیع میگیرد، آن را به شانس او نسبت میدهیم و نه به زحمات بیوقفهاش. همچنین، وقتی پسرخالهام در رشته پزشکی قبول میشود، به استعدادش حسرت میخوریم و هیچ تلاشی برای رسیدن به جایگاه او انجام نمیدهیم. حتی وقتی دوستم خودروی جدیدی میخرد، به جای قدردانی از زحماتش، میگوییم: «خدا شانس بده».
چند بار در روز با موقعیتهای مشابهی مواجه میشویم و به طور منصفانه به دستاوردهای اطرافیان فکر میکنیم؟ چقدر در این لحظات تأمل کردهایم و سعی کردهایم قضاوت عادلانهای دربارهی زحمات دیگران داشته باشیم؟
در نقاط مختلف دنیا، افراد به این اصل اعتقاد دارند که موفقیت ارتباط مستقیم با شایستگی دارد. البته ممکن است این اصل در کشور ما کمتر مورد توجه قرار گیرد؛ بنابراین وقتی به کسی ثروتمند یا مشهور نگاه میکنیم، باید دستاوردهای او را نتیجهی تلاش و کوشش او بدانیم و نه صرفاً استعداد یا شانس.
استعداد به معنای مهارتها، تواناییها و قابلیتهای ذاتی است. اما برای درک بهتر این مفهوم، لازم است ابتدا به بررسی مفاهیم هوش و هوش هیجانی بپردازیم.
هوش توانایی یادگیری و استدلال فرد است و به عنوان مهمترین جنبهی استعداد انسانی شناخته میشود. مطالعات فراوانی در زمینهی تست هوش انجام شده که نشان میدهند این تست میتواند عملکرد تحصیلی، شغلی و موفقیت اجتماعی و اقتصادی فرد را پیشبینی کند. جالب است بدانید که حدود ۱۵ درصد از موفقیت شغلی به هوش مربوط میشود و این درصد در مشاغل پیچیدهتر افزایش مییابد. به این ترتیب، هوش تنها یک جنبه از استعداد انسان است که به طور گستردهای مورد تحقیق قرار گرفته است.
هوش هیجانی به معنای توانایی کنترل احساسات خود و دیگران است. بر اساس تحقیقات، احتمالاً حدود ۹ درصد از موفقیت به این نوع هوش بستگی دارد که مستقل از تواناییهای یادگیری است. انتخاب شغلی که با علایق و تمایلات شما هماهنگ باشد، میتواند درصد موفقیت شما را بهطور قابل توجهی افزایش دهد. به همین دلیل، خودآگاهی و شناخت صحیح از خود در بسیاری از معیارهای هوش هیجانی حیاتی و اساسی است.
تلاش به چه معناست؟
تلاش شامل پشتکار، تمرکز و سختکوشی است. این مقوله بهویژه به دلیل تأثیر عوامل خارجی بسیار جالب است. عواملی مانند تشویق، ترفیع، ناامیدی و بازخورد مثبت میتوانند به شدت بر انگیزهی فرد برای تلاش تأثیر بگذارند. همچنین، تلاش تحت تأثیر عوامل درونی نیز قرار دارد. به افراد موفق نگاه کنید؛ کسانی که زندگی شخصی، استراحت و تفریح خود را برای دستیابی به موفقیت قربانی کردهاند. از تحلیل همبستگی بین میزان تلاش و موفقیت میتوان نتیجه گرفت که حدود ۹ درصد از موفقیت یک فرد به انگیزه، جاهطلبی و اقدامات او مربوط میشود.
بیایید فرمول موفقیت را بررسی کنیم. در این فرمول، تلاش ۸۰ درصد و استعداد ۱۰ درصد در نظر گرفته شده است. بله، من درست محاسبه کردهام. اما سؤال اینجاست که آن ۱۰ درصد مفقودالاثر کجاست؟
شاید انتظار نداشتید شانس را در این فرمول ببینید. اما واقعیت این است که هرچه بیشتر تلاش کنید، شانس بیشتری نصیبتان خواهد شد و به موفقیت نزدیکتر میشوید. این دو به هم مرتبط هستند:
تلاش بیشتر = شانس بیشتر
تلاش کمتر = شانس کمتر
شاید تا به حال فکر میکردید که اگر شانس در خانهی شما را بزند، همه چیز تغییر خواهد کرد. اما بگذارید واقعیت را روشن کنم: وقتی در زمینهی کاری خود دانش تئوری و مهارتهای عملی کسب کنید، فرصتهای بهتری به دست خواهید آورد. در مواجهه با فرصتهای مناسب، باید به سرعت عمل کنید و اقدامات لازم را انجام دهید تا شانس شما برای موفقیت افزایش یابد.
به خودتان و دیگران برچسب نزنید: اینکه به خودتان بگویید «من در این زمینه استعداد دارم» و نیازی به تمرین ندارید، به مرور زمان باعث میشود در کارتان دچار رکود شوید. این خیانت را به خود و دیگران نکنید. برعکس، با گفتن جملاتی نظیر «من هیچوقت در این کار استعداد نداشتم» نه تنها از تلاش خود میکاهید، بلکه نور تلاش را از دیگران نیز میگیرید.
مقایسه خود با دیگران را متوقف کنید: اگر خود را در زمینهی استعداد با دیگری مقایسه کنید، مرتکب اشتباهی بزرگ میشوید. این مقایسه نه تنها انگیزهی شما را تحلیل میبرد، بلکه برقراری تعادل میان تلاش و موفقیت را دشوار میکند و جبران این خسارت بسیار سخت خواهد بود.
استعداد و تلاش هر دو نقش مهمی را در موفقیت ایفا میکنند. اما آیا کدامیک از دیگری مهمتر است؟ از نظر علمی، تلاش بر استعداد ارجحیت دارد. میتوان تلاش را سوخت انسان و استعداد را مکمل آن در نظر گرفت. بنابراین، برای حرکت، انسان به سوخت نیاز دارد و اگر در این سوخت مکملی وجود داشته باشد، حرکت سریعتر و مؤثرتر خواهد بود. شواهد کافی وجود دارد که نشان میدهد دستاوردهای فرد به استعدادهای او بستگی دارد. اما در عین حال، با تلاش و تمرین زیاد میتوانیم تأثیر عوامل محیطی را کمرنگ کنیم و به موفقیتهای بیشتری دست یابیم.
جنسیت، ملیت، وضعیت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی از زمان تولد بر زندگی فرد و قابلیتهایش تأثیرگذارند. هرچند که محیطی که فرد در آن رشد میکند میتواند به عنوان عاملی مؤثر در موفقیت یا عدم موفقیت او شناخته شود، اما باید به این نکته توجه کنیم که ما نمیتوانیم تأثیر محیط بر انتخاب و دستاوردهای خود را نادیده بگیریم. اگر بخواهیم این تأثیر را انکار کنیم، در واقع خود را فریب دادهایم.
با این حال، نباید نقش یک قربانی را بازی کنیم و هویت خود را کاملاً وابسته به محیط بدانیم. در این صورت، به انفعال کامل میرسیم و نقش خود را در زندگی به صفر میرسانیم. بنابراین، مرز باریکی وجود دارد که میگوید: «محیط تأثیر دارد، اما اصل نیست.»
حالا که به اهمیت تلاش در دستیابی به موفقیت پی بردهایم، وقت آن است که این سؤال سرنوشتساز را از خود بپرسیم و به آن پاسخ بدهیم:
هدفگذاری: زمانی میتوانیم دربارهی تلاش و پشتکار صحبت کنیم که هدف مشخصی داشته باشیم. هدف به ما انگیزه و نیروی حرکت میدهد. تا زمانی که هدف مشخصی نداشته باشید، مسیر حرکت برای شما مبهم خواهد بود؛ بنابراین ابتدا هدفگذاری کنید و سپس زمانبندی کنید و به سمت تحقق آن حرکت کنید. در این مسیر، پایبند به هدفتان باشید و زود جا نزنید.
شناخت مسیر حرکت: پیش از شروع سفر، باید جادهها را بررسی کنید و با موانع و چالشهایی که ممکن است در مسیرتان قرار گیرد، آشنا شوید. برای موفقیت نیز نیاز به برنامهریزی دارید. فراموش نکنید که آموزش از متخصصان در این زمینه به شدت مؤثر خواهد بود.
تصمیمگیری: در مواقع چالش، مهارت تصمیمگیری حیاتی است. باید در لحظات بحرانی به خودتان تکیه کنید و تصمیمات درست و بهموقعی بگیرید.
گامهای کوچک: اگر هنوز تجربهای از اقدامات بزرگ ندارید، لطفاً از قدمهای کوچک شروع کنید. به خودتان فرصت دهید که به تدریج پیشرفت کنید و اهداف دستیافتنی تعیین کنید. این گامهای کوچک میتوانند به موفقیتهای بزرگ تبدیل شوند.
جشن موفقیتهای کوچک: هیچ موفقیتی کوچک نیست. قدر موفقیتهای کوچک را بدانید و آنها را جشن بگیرید. این کار میتواند به شما انرژی مضاعف بدهد و در طول مسیر به شما انگیزه بدهد.
ناتوانی را بپذیرید: گاهی احساس خستگی و ناامیدی طبیعی است و نباید خود را به خاطر آن سرزنش کنید. احساسات انسانی بخشی از زندگیاند و باید آنها را به عنوان بخشی از فرآیند یادگیری و رشد پذیرفت.
آنجلا داکورث، از پیشروان روانشناسی موفقیت، در کتابش میگوید: «راز موفقیت به اندازهای که به اشتیاق و تلاش بستگی دارد، به استعداد وابسته نیست.» او این مفهوم را «سرسختی» نامیده و بر این باور است که افرادی که ثابتقدمتر و مقاومتر هستند، در موقعیتهای چالشبرانگیز موفقترند.
در نهایت، به یاد داشته باشید که استعداد به تنهایی کافی نیست. تلاش و پشتکار بیش از هر چیز دیگری در مسیر موفقیت حائز اهمیت است. برای دستیابی به موفقیت، باید به خودمان ایمان داشته باشیم و هرگز تسلیم نشویم. موفقیتهای دیگران را تنها ناشی از هوش، استعداد و شانس آنها ندانیم. با تشویق به تلاش و پشتکار، میتوانیم زندگی خود و دیگران را تغییر دهیم و بر موانع فائق آییم.
موفقیت شما در دستان خودتان است؛ بنابراین برای آن بجنگید و از هیچ تلاشی دریغ نکنید.