
اینجا کالسکهها راه پیشرفت را هموار میکنند

به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو، صدای قدمهای دانشجویان به گوش میرسد؛ اما اینبار کالسکهها نیز آنها را همراهی میکنند. گامهای کوچکی که شاید صدایشان شنیده نشود، اما تأثیرشان عمیق است. دانشجویان گرد هم میآیند و جلسه آغاز میشود، ولی سکوت اینبار نه با صدای آنان، بلکه با خنده و گریهی فسقلیها شکسته میشود.
برنامه با تلاوت آیهای از کلامالله مجید آغاز می شود:
«فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ... لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» (سوره شوری/۱۱).
سپس سرود ملی نواخته میشود؛ سرودی با صدای کودکانه و تصاویری رنگین که به فضای جلسه جانی تازه میبخشد. کودکانی که آیندهساز این سرزمیناند.
خانم طالبی، با لبخندی گرم، سخن آغاز میکنند. از «ماماندانشجویی» میگویند؛ از خودباوری زنانی که میان مادری و پیشرفت، تعادلی الهامبخش یافتهاند. از مادرانی که با مدیریت دقیق زمان، بهرهای بیشتر از لحظهها میبرند. مجلهی سُها را ورق میزنند و از روایت زنی میگویند که در کنار دو فرزند، مدرک دکتریاش را گرفته است.
او درباره نقش دولت و مردم در حمایت از زنان سخن میگوید. مادر، کنشگری حیاتی در جامعه است. اما دختران و زنان امروز، درگیر بحرانی پنهاناند؛ بحران هویت. چرا مادری و زنبودن به مسئلهای بغرنج بدل شده است؟ چون احساس ارزشمندی تضعیف شده. در حالیکه مادری جایگاه بلند دارد؛ بهشتی زیر پای مادران گسترده است و آنان ستون جامعهاند. نگاه جامعه باید اصلاح شود؛ نگاهی همچون نگاه استاد به مادر دانشجو یا همکلاسیاش در ادامه، انیمیشن طنز «دیریندیرین» پخش میشود و لبخند بر لبها مینشاند. طنزی تلخ که بحران جمعیت را یادآوری میکند.
پس از آن، مستند «مرخصی نمیگیرم» به نمایش درمیآید. روایتی شیرین از زندگی روزمرهی یک ماماندانشجوی کارشناسی ارتباطات. دغدغههای مادران دانشجو به تصویر کشیده میشود؛ قوانینی که فقط بر کاغذ نوشته شدهاند و به عمل نمیرسند. از مادهی ۲۶ قانون جوانی جمعیت میگویند که تنها یادداشتی در اسناد رسمی باقی مانده است.
سپس خانم رها پارسا، دانشجوی کارشناسی ارتباطات و کارگردان مستند، سخن میگوید. او به دنبال پاسخی برای یک سؤال ساده ولی پیچیده است «چرا به چنین مسئلهی مهمی بیتوجهی میشود؟»
اکنون گامهای کوچک از سالن بیرون میروند؛ صدای خندهها و گریهها نیز. کالسکهها، مادران و دانشجویان دغدغهمند از تالار میروند و گرچه سالن تاریک میشود، دلها روشنتر از پیش میمانند. حالا ماماندانشجوها دلگرماند و با همهی این زیباییها، جای خالی مسئولان دانشگاه در ردیف اول، چشمگیر بود. با وجود دعوت رسمی، نیامدند. کاش میآمدند و میدیدند که اینجا، مادری نشسته که دانشجو نیز هست؛ که زن مسلمان ایرانی میتواند میان وظایفش تعارضی نبیند.
کاش اندکی از بودجههای کلان را به آیندهی این سرزمین و نسل ایرانی اختصاص میدادند. کاش در مدیریت کلان، برای مادران دانشجو جایی بود.
نویسنده: ثنا گمینی دانشجوی کارشناسی مشاوره دانشگاه علامه طباطبائی