
آیا رژیم صهیونیستی توان تحمل ادامه حملات موشکی ایران را دارد؟

به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو؛ در حالی که دود و آتش از تلآویو و حیفا بلند میشود و آسمان فلسطین اشغالی آماج صدها موشک و پهپاد قرار گرفته، یک سوال اساسی ذهن تحلیلگران، سیاستمداران و افکار عمومی جهان را به خود مشغول کرده: آیا رژیم اسرائیل توان تحمل این حجم از حملات را برای چند ماه دیگر دارد؟
در کنار این سوال، پرسش مهمتری هم مطرح است: آیا ایالات متحده و اروپا، در حالی که درگیر جبههای فرسایشی در اوکراین هستند، میتوانند بار مالی و نظامی سنگینی را در یک جنگ دیگر، آن هم در خاورمیانه، بر دوش بکشند؟
اینها تنها گوشهای از دغدغههای بینالمللی در شرایطی است که آمریکا با برافروختن جنگهایی در نقاط مختلف جهان، هزینههای گزافی را به ملتها تحمیل کرده و خود نیز درگیر بحرانهای پیدرپی اقتصادی و سیاسی شده است.
چرا این درگیری متفاوت است؟
پاسخ روشن است: این نخستین بار در دهههای اخیر است که حملات مستقیم میان دو کشور دارای برنامههای هستهای، یعنی ایران و رژیم اسرائیل، رخ میدهد.
رژیم اسرائیل بهطور مستقیم، به تأسیسات نظامی و هستهای ایران تجاوز کرده و در پاسخ، ایران با اقدامی مقتدرانه، صدها موشک و پهپاد را بهسوی اهداف حیاتی در تلآویو، حیفا و صحرای نقب روانه کرده است.
برای نخستینبار از زمان تأسیس رژیم صهیونیستی، پایتخت سیاسی آن با ویرانیهایی گسترده و کمسابقه مواجه شده که نمونهاش در تاریخ منطقه بینظیر است.
در این میان، حملات ایران، مراکز فوقسری و اطلاعاتی را هدف قرار داده؛ از جمله بیمارستان «سوروکا» در بئرالسبع که در واقع، پایگاه عملیاتی رژیم صهیونیستی در زیرزمین آن قرار دارد ، جایی که وظیفه اجرای ترورها و عملیاتهای خرابکارانه در کشورهای همسایه را برعهده داشته است.
بازار بورس تلآویو نیز هدف حمله قرار گرفته و خسارات مالی سنگینی متحمل شده است؛ خساراتی که در قیاس با جنگهای پیشین این رژیم در منطقه، کاملاً بیسابقه است.
افزون بر آن، این تنش نظامی، بازارهای جهانی انرژی و سرمایه را به لرزه انداخت. با تهدید ایران به بستن تنگه استراتژیک هرمز، بهای جهانی نفت بین ۱۰ تا ۱۱ درصد افزایش یافت. فشار اقتصادی و نظامی واردشده بر رژیم اسرائیل، در سطحی است که تحمل آن در میانمدت تقریباً غیرممکن بهنظر میرسد.
ابعاد عملیاتی جنگ ایران و رژیم اسرائیل
در مدت تنها یک هفته، ایران بیش از ۶۵۰ موشک و ۳۰۰ پهپاد بهسوی مواضع مختلف رژیم صهیونیستی شلیک کرده است. این حملات موجب کشته شدن حدود ۱۰۰ نفر و زخمی شدن صدها تن دیگر شدهاند.
با وجود سامانههای دفاع هوایی متعدد مانند «آرو» و «گنبد آهنین»، رژیم اسرائیل تنها توانسته نزدیک به ۳٪ از این موشکها را رهگیری کند. در نتیجه، زیرساختهای حیاتی مانند فرودگاهها و بورس، و مراکز حساس اقتصادی با خسارات چند میلیارد دلاری روبرو شدهاند.
هزینه یک شب استفاده از این سامانههای دفاعی، بین ۴ تا ۵ میلیارد شِکِل (حدود ۱ تا ۱.۳۵ میلیارد دلار) برآورد شده است. از سوی دیگر، عملیاتهای هوایی رژیم اسرائیل علیه ایران، خود بالغ بر ۱.۵ میلیارد دلار هزینه داشتهاند.
در بازارهای داخلی، ارزش شِکِل به شدت افت کرده، بورس دچار تلاطم و افت شده و نهادهای بینالمللی مانند Moody’s و S&P، رتبه اعتباری رژیم اسرائیل را به "Baa1" و "A" کاهش دادهاند، اقدامی که نشان از افزایش ریسک سرمایهگذاری در این منطقه دارد.
طبق پیشبینی نهادهای بینالمللی، در صورت گسترش جنگ به جبهههای لبنان، ایران و نوار غزه، اقتصاد رژیم اسرائیل ممکن است تا پایان سال ۲۰۲۵ بیش از ۴۵٪ از تولید ناخالص داخلی خود را از دست بدهد و با کسری بودجهای معادل ۱۵٪ GDP مواجه شود.
آیا رژیم صهیونیستی میتواند چنین حملاتی را برای ۶ ماه دیگر تحمل کند؟
پاسخ این سوال با نگاهی به دادهها روشن است: خیر؛ نه از منظر اقتصادی، نه نظامی، و نه روانی. دلایل این نتیجهگیری کاملاً عینی و مبتنی بر واقعیت میدانی است:
نخست آنکه، ذخایر تسلیحاتی رژیم اسرائیل به سرعت در حال کاهش است، در حالی که ایران تنها ۲٪ از زرادخانه موشکی راهبردیاش را در این نبرد کوتاهمدت استفاده کرده و هنوز ظرفیت ادامه جنگ با همین شدت را برای سالها دارد.
دوم اینکه، رژیم اسرائیل اساساً به جنگهای کوتاهمدت عادت دارد؛ آن هم اغلب در شرایطی که آغازگر آن بوده است. اکنون اما، درگیر جنگی چندجبههای با ایران و متحدان آن شده و چنین درگیریای میتواند به فروپاشی تدریجی اقتصاد و توان نظامیاش منجر شود.
با بیش از ۱۰۰ کشته، صدها زخمی، زیرساختهای نابودشده و ذخایر تسلیحات سنگین رو به اتمام، آینده این رژیم در هالهای از ابهام قرار گرفته است.
در صورت ادامه حملات ایران طی شش ماه آینده، احتمال فروپاشی اقتصادی و حتی نظامی رژیم اسرائیل بسیار جدی خواهد بود. در چنین وضعیتی، تنها گزینه باقیمانده برای آن، پذیرش آتشبس یا وابستگی شدید به کمکهای مالی و نظامی آمریکا و غرب است — کمکهایی که خود بار سنگینی بر دوش اقتصاد آسیبدیده غرب خواهد گذاشت.
بر همین اساس، میتوان گفت رژیم اسرائیل در عمل شکست خورده است؛ در موقعیتی قرار دارد که بهدنبال «نجات» است، هرچند آن را بهصراحت نمیپذیرد.
هدف اقدام تجاوزگرانه رژیم صهیونیستی چه بود؟
با آغاز ناگهانی جنگ، مذاکرات متوقف شد و فضای جهانی پر از تردید و سوال گشت:آیا هدف واقعی این جنگ، جلوگیری از رسیدن به توافقی بود که مورد رضایت ترامپ نبود؟یا اساساً فضای مذاکرات، بخشی از یک «فریب استراتژیک» طراحیشده توسط ترامپ و نتانیاهو بود؟
مجموع شواهد به سمت فرضیه دوم سنگینی میکند. سیاست ترامپ در قبال ایران در دوران ریاستجمهوریاش، بهشدت مشابه سیاستهای نتانیاهو بود و اختلافات، تنها در تاکتیکها دیده میشد، نه اهداف.
اگر هدف واقعی تنها محدودسازی برنامه هستهای ایران بود، توافقی مشابه با توافق سال ۲۰۱۵ کاملاً در دسترس بود ،توافقی که هم استفاده صلحآمیز را تضمین میکرد و هم امکان نظارت کامل آژانس را فراهم میساخت.
اما نتانیاهو بهدنبال چیزی فراتر بود: نابودی کامل برنامه هستهای، توقف غنیسازی، حذف برنامه موشکی و قطع روابط ایران با گروههای مقاومت.
حمله سحرگاه جمعه هم تنها یک اقدام تاکتیکی نبود، بلکه تلاشی برای از کار انداختن ساختارهای کلیدی سیاسی، نظامی و علمی ایران بود. اما برخلاف محاسبات رژیم اسرائیل، این حمله نتوانست اهدافش را محقق کند.
ایران؛ آماده برای جنگ فرسایشی
ابتدا، نظام ایران دچار شوک اولیه شد، اما خیلی زود بازیابی شد و با اقتدار به مقابله پرداخت.
اکنون ایران در مسیری قرار گرفته که آماده تبدیل این جنگ به یک نبرد طولانی و فرسایشی است جنگی که نه تنها پایان سریع ندارد، بلکه به شکست کامل رژیم اسرائیل میانجامد.
ایران در چند حوزه برتری قابل توجه دارد:
قدرت جمعیتی بالا
وسعت جغرافیایی استراتژیک
منابع طبیعی غنی
توان بالای تولید داخلی تسلیحات نظامی
آمادگی برای جنگ فرسایشی بلندمدت
رژیم اسرائیل طی دهههای اخیر فقط با گروههای غیردولتی مانند حزب الله، انصارالله و حماس درگیر شده و حتی در برابر آنها نیز نتوانسته پیروزی کسب کند. اکنون اما با یک کشور قدرتمند، مستقل و صاحبحاکمیت طرف است.
از سال ۱۹۷۳ به اینسو، رژیم صهیونیستی درگیر هیچ جنگ کلاسیکی با کشورهای منطقه نبوده و موفقیتهایش عمدتاً در عملیاتهای زمینی محدود خلاصه شده سناریویی که علیه ایران غیرممکن است.
اکنون، ایران جنگ را به درون سرزمینهای اشغالی کشانده و زمان دیگر به سود این رژیم نیست.
آیا ترامپ به جنگ ورود میکند؟
پرسش کلیدی دیگر این است: آیا نتانیاهو بدون چراغ سبز کامل از ترامپ، چنین جنگی را آغاز کرده است؟اگر شکست بخورد، آیا ترامپ حاضر خواهد بود رژیم اسرائیل را نجات دهد؟
ترامپ اخیراً خواستار امضای «سند تسلیم» از سوی ایران شده سخنی که یا نشان از توهم پیروزی دارد، یا بخشی از آمادهسازی افکار عمومی برای مداخله نظامی مستقیم آمریکاست.
تجربه شکست آمریکا در خاورمیانه ثابت کرده است که ورود مستقیم آمریکا به جنگ نیز چیزی را تغییر نخواهد داد. زیرا آمریکا در افغانستان و عراق و یمن به طور مفتضحانهای شکست خورد و ضرر مالی هنگفتی کرد. قدرت نظامی و تسلیحاتی ایران که قابل مقایسه با کشورهای خاورمیانه نیست بیانگر این است که درصورت ورود آمریکا به جنگ اقتصاد آنها بیش از پیش زمینگیر شده و یک شکست بزرگ دیگر به کارنامه آنها اضافه میگردد.
برخلاف هدف رژیم اسرائیل، این حمله موجب انسجام داخلی در ایران شد. مردم نه تنها علیه نظام برنخاستند، بلکه متحدانه از آن حمایت کردند.و از آنجا که نظام ایران بر پایه عقیده و انقلاب شکل گرفته، رؤیای تسلیم شدن تحت فشار خارجی، بیشتر شبیه به یک خیال واهی است.
ایران در صورت نیاز میتواند تنگه هرمز را ببندد اقدامی که بهتنهایی کافی است تا آمریکا را از ورود مستقیم به جنگ بازدارد، مگر در شرایط اضطراری و مرگبار. به نظر میرسد اسرائیل با حمله به ایران یک خودکشی محظ کرده است و به زودی از اقدامات جنایتکارانه خود پشیمان خواهد شد.