کد خبر:۱۸۱۵۹۹

نگاه وحید جلیلی نسبت به جنبش دانشجویی

مدیرمسئول جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی پیرامون نام‌گذاری بازه زمانی از شهادت شهید سید مرتضی آوینی تا شهادت شهید مرتضی مطهری با عنوان «ایام اندیشه انقلاب اسلامی» در فضای جنبش دانشجویی در گفت‌وگو با ستاد رسانه‌ای این طرح گفت...
به گزارش گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، ستاد رسانه‌ای برنامه ایام اندیشه انقلاب اسلامی با وحید جلیلی، مدیرمسئول جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و سردبیر نشریه راه، پیرامون نام‌گذاری بازه زمانی بیست و دو روزه از شهادت شهید سید مرتضی آوینی تا شهادت شهید مرتضی مطهری با عنوان «ایام اندیشه انقلاب اسلامی» در فضای جنبش دانشجوییٰ گفتگویی صورت داده است که متن کامل آن به این شرح است:

سوال: جنبش دانشجویی چه وظایفی نسبت به ارکان، تفکر و اندیشه انقلاب اسلامی دارد؟

اول باید ارکان این اندیشه را بشناسد. انقلاب اسلامی در شرایطی شکل گرفت که اندیشه‌های کلاسیک مدون زیادی در جامعه ایرانی از مشروطه به بعد ارایه شده بود و انواع و اقسام نظریه‌ها از لیبرالیستی تا مارکسیستی وجود داشت و کارهای تئوریک زیادی در ایران ترجمه شده بود و مجموعه گفتمان‌های نظری، فکری و علمی که در کشور وجود داشت نوعأ ترجمه‌ای و وارداتی بود که نتایج آن تاکنون هم ادامه دارد.

بنابراین جنبش دانشجویی در مقام کار نظری ابتدائا باید ارکان و هندسه اندیشه اسلامی را خودش درست بفهمد تا دچار اشتباه نشود و اولا در بلبشوی مباحث نظری که در کشور وجود دارد راه را گم نکند و ثانیا اصل و فرع را در اندیشه انقلاب اسلامی با هم اشتباه نگیرد. بهترین منابع برای شناسایی اندیشه انقلاب اسلامی هم امام و رهبری هستند که بیاناتشان موجود است و می‌توان به آن مراجعه کرد.

اما در یک نگاه کلی‌تر، جنبش دانشجویی با توجه به این که از یک سو در فضای علمی، فکری و نظری کشور حضور دارد و از دیگر سو یک نسل جوان آرمان‌جوی منتقد را در کشور نمایندگی می‌کند، باید بتواند یک توازنی بین فضای علمی و فضای آرمان‌خواهی ایجاد کند که به نظر من بهترین مبنا برای ورود به این حوزه همان مبنایی است که امیر المؤمنین در خطبه شقشقیه ارایه کرده‌اند.
 
امیرالمؤمنین می‌فرماید: خداوند از آگاهان و روشنفکران و عالمان پیمان گرفته است که بر پرخوری ظالم و گرسنگی مظلوم ساکت ننشینند؛ یعنی از نگاه دینی همواره باید بین فضای علمی و فضای اجتماعی یک ارتباط مستقیم وجود داشته باشد و فضای نخبگانی و علمی نباید اینقدر در مباحث انتزاعی غرق شوند که نسبت به سرنوشت جامعه و توازن اجتماعی دچار رکود و بی‌تفاوتی بشوند و امیرالمؤمنین این را مبنای تشکیل حکومت اسلامی می‌داند. می‌گوید که تشکیل حکومت اسلامی به خاطر این است که فضاهای معرفتی و نخبگانی از سوی خداوند مسوولیت دارند که برای ایجاد توازن اجتماعی در جامعه همت و حساسیت داشته باشند.

جنبش دانشجویی به عنوان جزیی از فضای علمی کشور یکی از وظایفش این است که از گسترش علم ینفع یا علم مضر یا علم بدون اعتنای به واقعیت‌های اجتماعی جلوگیری کند و تلاش کند که حرکت‌های علمی در کشور جهت‌گیری‌های به روز آرمان‌خواهانه داشته باشد. این به نظرم یکی از مهمترین رویکردهایی است که جنبش دانشجویی می‌تواند دنبال کند‌.

سوال: چرا در سال‌های پس از انقلاب جنبش دانشجویی انقلابی چندان در مباحث فکری ظهور نداشته است؟می‌توان گفت یکی از ضعف‌های جنبش دانشجویی این بوده است؟!

خیر! چون معرفت و عمل را نباید از هم جدا گرفت یعنی علم و عمل چندان قابل تفکیک از هم نیستند. بالاخره رفتارها و اقداماتی که صورت می‌گیرد مبتنی بر یک‌سری منظومه‌های فکری هستند و اگر جنبش دانشجویی در حرکتی مثلا لانه جاسوسی را تسخیر می‌کند به نظرم یک کار نظری هم هست! یعنی یک کار بی‌ارتباط با مبانی فکری یا بی‌تأثیر درگسترش یک‌سری افکار نیست.
 
جلیلی: تسخیر لانه جاسوسی به ایجاد اعتماد به نفس در فضای علمی و ایجاد فضای استقلال فرهنگی و فکری خیلی کمک کرد
 
بچه‌هایی که از دیوار لانه جاسوسی بالا رفتند در ایجاد اعتماد به نفس در فضای علمی و ایجاد فضای استقلال فرهنگی و فکری خیلی کمک کردند. هر اقدام آرمان‌خواهانه بصیرانه‌ای که جنبش دانشجویی انجام می‌دهد، مطمئنا در چرخه تولید معرفت در کشور و در دانشگاه‌ها تأثیر می‌گذارد.

اگر بخواهیم با متدولوژی دینی صحبت کنیم رسیدن به معرفت دینی در بیان قرآن روش‌های منحصر به فرد خود را دارد؛ یکی از مهمترین‌ها این است که «من عمل بما علم علّم الله ما لایعلم» یعنی کسی که به آن چه می‌داند، عمل کند آن موقع خدا آن چه را که نمی‌داند به او می‌آموزد؛ یعنی راه رسیدن از مجهول به معلوم این است که شما به آن دسته از معلوماتی که فعلا بلد هستید، عمل کنید.

جلیلی: فعالیت‌های آرمان‌خواهانه جنبش دانشجویی کمک خوبی به تعمیق معرفت دینی و انقلابی در کشور کرده است
 
جنبش دانشجویی یکی از مهمترین وظایفش این است که روی  آن دسته از معارفی که جامعه به دست آورده محکم پافشاری کند و آن‌ها را به منصه ظهور و عرصه تحقق و عینیت نزدیک کند. هرچقدر که شما آن بخش از معارف اجتماعی که موجود است را به صحنه عمل بیاورید امکان این که این معرفت تعمیق شود و گسترش پیدا کند به وجود خواهد آمد. از این جهت نوع فعالیت‌های آرمان‌خواهانه جنبش دانشجویی کمک خوبی به تعمیق معرفت دینی و انقلابی در کشور کرده است.

حالا این که به طور اخص آیا در جنبش دانشجویی مشخصا باید دانشجوها در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد بیایند از حوزه نرم‌افزاری در حوزه علوم انسانی اقدامات خاصی را صورت دهند آن یک بحث دیگری است. اگر در این حوزه کمتر کار شده باشد نباید این را ما بهانه‌ای کنیم برای این که حمله کنیم به اقدامات خوبی که جنبش دانشجویی از خودش نشان داده است. بله در عرصه مباحث فکری، علمی و اندیشه‌ای جای کار بیشتری وجود داشته و راهکارهای بسیار زیادی وجود داشته که جنبش دانشجویی می‌توانسته در آن‌ها ورود کند.

یک مثال را اگر بخواهم عرض کنم بالاخره در طی این سال‌ها شما ده‌ها هزار دانشجو داشتید که فعال دانشجویی تلقی می‌شدند و در دانشگاه‌ها در تشکل‌های مختلف حضور داشتند و انرژی داشتند و آرمان‌گرا بودند و این‌ها نوعا در رشته‌های مختلف پایان‌نامه‌ای نوشتند یا یک‌سری تحقیقاتی انجام دادند. خب این می‌توانست به نظرم یک مقدار منسجم‌تر و هدفمندتر انجام شود.

اگر بچه‌های جنبش دانشجویی روی فعالیت‌های علمی معمول و متعارف خودشان برنامه‌ریزی می‌کردند می‌توانستند در مسیر آرمان‌گرایی استفاده بهتری بکنند.

شما می‌توانستید هزاران پایان‌نامه داشته باشید، مثلا در همین رشته‌های علوم انسانی که این ها هم خدشه بکنند در هژمونی پارادایم علمی غرب که در کشور تدریس می‌شود و هم چهار تا حرف جدید ارایه کنند.

لزومی هم ندارد که حتما یک پایان‌نامه لیسانس یا فوق لیسانس یک کار خاص و شاد تئوریکی در آن صورت بگیرد، بلکه اگر در مونوگرافی و تک‌نگاری وارد می‌شدیم خیلی کارها می‌توانستیم انجام دهیم. مثلا اگر بچه‌های رشته مدیریت و جامعه شناسی و الهیات و اقتصاد و رشته‌های مختلف می‌آمدند و در انتخاب پایان‌نامه‌ها و تحقیقات درسی خود صرفا دستاوردهای جمهوری اسلامی و داشته‌های جامعه دینی ایران را به اصطلاح تبیین موردی می‌کردند و تک‌نگاری می‌کردند به نظرم ما امروز با گنجینه وسیعی از معرفت انقلابی مواجه بودیم.
 
تصور غلط در زمینه جنبش نرم‌افزاری
 
من به بچه‌های اقتصاد که بعضا از من مشورت می‌گیرند می‌گویم شما بروید بررسی کنید وضعیت فلان صندوق قرض الحسنه خانوادگی را که سال 58 تأسیس شده و تا الان صدها میلیون تومان گردش مالی داشته و هزاران مشکل را حل کرده یک ریال هم در آن ربا نبوده و هیچ‌کس هم به این نپرداخته است. ما حقایق تحقق یافته زیادی در ساحات مختلف اجتماعی و فرهنگی و مدیریتی و اقتصادی جامعه مان داریم  که ارزش ثبت و جمع‌بندی و تحلیل دارند، اما رویکرد ما بیش از آن که استقرائی و تجربی به این معنایی که عرض کردم باشد انتزاعی و بعضا هپروتی است.

ما فکر می‌کنیم اگر بخواهیم در جنبش نرم‌افزاری کار کنیم اول باید یک پایان‌نامه بنویسیم راجع به فلسفه تمدن غرب و نقد فلسفه غرب بکنیم و به گزاره بازی مشغول بشویم و از این‌که این همه اصطلاح و کلمه قلمبه سلمبه یاد داریم، خوش خوشان‌ِمان بشود و به همه فخر بفروشیم.

در حالی‌که می‌توانست ده‌ها هزار پایان‌نامه و تحقیق روی دستاوردهای جمهوری اسلامی و داشته‌های جامعه دینی ایران نوشته شود و همان‌ها موتور حرکت چرخه علم و نظریه‌پردازی در کشور بشود.

بعضی دوستان دانشگاه شریف یا دانشگاه امام صادق (ع) رشته مدیریت پایان‌نامه نوشتند روی مدل مدیریتی برخی از فرماندهان دفاع مقدس و بسیار هم ابتکاری از آب در آمد. داریم بچه‌هایی که الان دارند کار می‌کنند روی مدل کار فرهنگی در مساجد در دهه شصت که بدون این که بخواهند خیلی حرف‌های آن چنانی و انتزاعی بزنند از دل همین موارد محقق و پدیده‌های عینی شده در انقلاب اسلامی کلی حرف‌های تئوریک و گزاره‌های تئوریک می‌توان بیرون کشید.
 
به نظرم این یک راه کلیدی است که ما به جای این که فضای انقلابی را تخیل کنیم و در فضاهای انتزاعی و صرفا با یک رویکرد فلسفی و نظری محض بخواهیم راجع به انقلاب اسلامی و داشته‌های تئوریک آن صحبت کنیم رجوع کنیم به بخشی از انقلاب که محقق شده همین صورت‌های محقق را تئوریزه کنیم.
 
به نظرم این می‌تواند به یک جنبشی در فضای علمی کشور تبدیل شود و برکات زیادی داشته باشد. ما ده‌ها هزار پدیده در انقلاب اسلامی داریم که این‌ها می‌توانند موضوع تک‌نگاری‌های علمی در دانشکده‌های ما قرار بگیرند در رشته‌های مختلف در حوزه فرهنگ یک جور در حوزه اقتصاد یک جور و.... به نظرم این یک حلقه مفقوده‌ای است که ما در چرخه علم و نظریه‌پردازی به آن دچاریم که باید زودتر یک فکری برای آن کرد.

سوال: ارزیابی شما از نام‌گذاری ایام اندیشه انقلاب اسلامی چیست؟

اسم باید بر یک مسمایی دلالت کند و الّا با اسم که مشکلی حل نمی‌شود. اندیشه انقلاب اسلامی مبتنی بر اندیشه رهبران آن است. مبتنی بر نظرات امام و آیت الله خامنه‌ای است و البته قدرت تعامل و استفاده از همه اندیشه‌های دیگر را هم دارد. این را اگر مبنا قرار دهیم آن وقت می‌توانیم نسبت تمام اندیشه‌های دیگر را با مبانی  امام و آقا روشن کنیم. اگر دوستان بخواهند چنین حرکتی را راه بیندازند به نظرم یکی از محورهایش خوب است این باشد که هر نحله فکری‌ای که امروز در کشور وجود دارد تا چه حد با مبانی حضرت امام تطبیق دارد و تا چه حدّ تفاوت دارد. شناخت این‌ها به نظرم مهم است.

من الان دارم می‌بینم خیلی از بچه حزب‌اللهی‌های نخبه جوان نگاهِ‌شان به آقا و امام در حد رهبران سیاسی شده یعنی یک آدم خیلی سطح پایین‌تر در نحله‌های فکر ی مشهور را  تئوریسین‌تر از امام و آقای خامنه‌ای می‌دانند و ارتباطی که با آقا و امام برقرار می‌کنند صرفا یک ارتباط سیاسی و حداکثر یک ارتباط عرفانی و عاطفی است، ولی فقیه  را به عنوان تئورسین و نظریه‌پرداز و مؤسس یک مکتب و صاحب رویکرد جدید و جدی فکری نمی‌شناسند، اگرچه در ظاهر خیلی به رهبران انقلاب علاقه دارند. حتی امام را به عنوان متفکر به آن معنا و به عنوان نظریه‌پرداز نمی‌شناسند و این به نظرم خطری است که فضای نخبگانی حزب‌اللهی امروز را تهدید می‌کند و اگر ما می‌خواهیم تعبیری تحت عنوان اندیشه انقلاب اسلامی را احیا کنیم حتما باید محوریت اندیشه امام را در آن جدی بگیریم و تمایز داشتن بسیاری از مدعیان را با اندیشه‌های حضرت امام جدی بگیریم وگرنه معلوم نیست چه فرجامی در انتظار ما باشد.

اگر آن چیزی را که ما از تعبیر اندیشه اسلامی مراد می‌کنیم واقعا مبتنی بر منظومه معرفتی- آرمانی امام و آقای خامنه‌ای نباشد جز این که نخبگان جوان حزب‌اللهی دانشگاه‌های کشور را به سمت تفکرات زاویه‌دار با تفکر حضرت امام سوق دهد نتیجه‌ای نخواهد داشت. اما اگر بر مسمای خودش منطبق شود کار مبارک و خوبی خواهد بود، به شرطی که ما نخواهیم اندیشه‌های فردیدی را به اسم اندیشه  انقلاب اسلامی در ذهن نسل جدید نخبه حزب‌اللهی یا اندیشه‌های فرهنگستانی را - البته ضمن احترام به آن‌ها نمی‌خواهم آن‌ها را رد کنم -  به جای تفکرات ایشان القا کنیم.
 
اگر ما بخواهیم انکار کنیم زاویه داشتن اندیشه‌های رهبران انقلاب اسلامی را - به طور مشخص امام و آقای خامنه‌ای - با تفکرات کسانی همچون آقای فردید یا آقای منیرالدین، این به نظرم سر به زیر برف فرو بردن و انکار بدیهیات است.

در ارتباط با تعیین بازه زمانی هم صحبتی دارید؟

از نظر ژورنالیستی بد نیست. حالا ممکن است بعضی ان قلت‌هایی بکنند ولی بحث اصلی همین‌هایی است که عرض کردم و بقیه  بحث‌های حاشیه‌ای است و خیلی مهم نیست اگر اصل قضیه را ما درست کنیم حالا این که بین شهید آوینی و مطهری یا مطهری و بهشتی باشد یا دهه فجر یا دوره دیگری باشد خیلی به نظرم فرقی نمی‌کند، البته این را که آورده‌اند به نظرم از بعضی جهات از نظر ذوقی، من می‌پسندم و انتخاب این مقطع انتخاب بدی نیست.
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار