کد خبر:۱۸۳۰۳۵
سوزنچي در كارگاه مباني راهكارهاي دستيابي به علوم انساني اسلامي:

لازمه دستيابي به علم ديني آشنايي با علم مدرن است

عضو هيئت علمي دانشگاه امام صادق(ع)، در كارگاهي يك روزه در دانشگاه اصفهان، لازمه دستيابي به علم ديني را آشنايي با علم مدرن عنوان كرد.
گروه علمي «خبرگزاري دانشجو»؛  حسین سوزنچی در کارگاهي يك روزه با عنوان مباني راهكارهاي دستيابي به علوم انساني اسلامي در جمع دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه اصفهان به بحث در خصوص علم ديني و ابعاد موجود در اين حوزه پرداخت.
 
حسين سوزنچی استاد دانشگاه امام صادق(ع) و نويسنده كتاب «معنا، امكان و راهكارهاي تحقق علم ديني» است كه تجربه تدريس واحدي با عنوان علم ديني در دانشگاه هاي صنعتي شريف و امام صادق (ع) را در كارنامه خود دارد.
 
لازم به ذكر است اين نشست به همت گروه پژوهشي انجمن اسلامي دانشكده علوم انساني دانشگاه اصفهان با نام گروه «حرف ناب» برگزار شد.
 
قسمت اول اين نشست كه صبح روز پنج شنبه 7 اردیبهشت ماه در دانشكده علوم انساني دانشگاه اصفهان برگزار شد ذيلا به حضور مي رسد:
 
آنچه که به عنوان مقدمه در این جلسه مطرح می شود، دو مطلب است، یکی اینکه در بحث تحول در علوم انسانی و اسلامی کردن علوم، بعد از انقلاب در کشور ما سه تصویر مطرح شده و به تناسب آن سه واکنش شکل گرفته است که بنده با تصویر سوم موافقم و به بررسی آن خواهم پرداخت و البته قبل از انقلاب این مباحث بوده است اما الان پر رنگتر شده است: یکی مواجهه «کلامی» با بحث علوم انسانی است و ديگري علم کلام، علم دفاع از اعتقادات دینی است.
 
در بین دانشجویان اگر کسی به مطالعه این علوم انسانی غربی بپردازد، بی دین خواهد شد.این تلقی هنوز هم به عنوان یک مواجهه قوی در کشور ما رایج است که مسئله نه خود علم، نه کاربرد علم و اصلا درباره علم نیست؛ بلکه مسئله دانشجویانی هستند که در این روند دانشگاهی با مطالعه این علوم، اعتقاداتشان تغییر می کند.
 
این طریقه مواجهه با این مسئله در حد دینداران دیدگاه خوبی است. اما اگر دقت کنیم این مسئله تنها در علوم انسانی نیست بلکه علوم طبیعی نیز این اقتضائات را دارد.
 
هرچند در علوم انسانی واضح تر و حادتر است. مواجهه دوم مواجهه «سیاسی» است، این کلمه سیاسی در سال های اخیر دو سطح معنایی یافته است، یکی که البته بهتر است گفته شود، سیاست زدگی که در کشور ما بسیار رواج یافته است و همین سیاست زدگی در تحول در علوم انسانی رخ داد- عده ای تحلیلشان این است (البته با صحت آن کاری نداریم) که برخی جریانی راه انداختند تا یک عده را در صحنه سیاسی و علمی حذف و اضافه کنند.
 
این یک حد مواجهه است و دیگری مواجهه سیاسی است که حد عمیق سیاست است و سیاست به معنای تدبیر کلان زندگی مي باشد، مثلا امام خمینی می فرمودند سیاست ما عین دیانت ماست، این به معنای جناح بازی نیست، بلکه منظور همان تدبیر کلان زندگی است.
 
اگر دقیق بنگریم با انقلاب اسلامی نظامی شکل گرفت که متفاوت با نظام های موجود در دنیا بود، مدرنیته برکل جهان حکمفرما شده بود و در پی آن نظاماتی شکل گرفت که در این نگاه کلان بین لیبرالیسم و مارکسیسم تفاوت ماهوی وجود ندارد و لو اینکه بین کشورهای آنها درگیری زیاد بود.
 
چون همه آنها ریشه در مبانی اومانیسم دارد، یعنی هم مارکس و هم لیبرال های معروف به یک اندازه شاگرد مکتب کانت هستند.
 
درمقابل این سبک زندگی به معنای کلان و اینکه دین جایگاهی ندارد، کسی پیدا شد که ندای اسلام را دارد و پیروانی پیدا کرد. در این سبک زندگی دونظام کلان وجود دارد. در منظر جامعه شناسی یک نظام، نظام اسلامی است و همان انقلاب ماست که در طی سی سال هنوز اول راه است در مقابل نظامی در بستر مدرن است که چندصد سال سابقه دارد و جوانب آن بروز کرده است.
 
اما این انقلاب روز به روز در حال گسترش است در صورتی که قاعدتا و با محاسبات آنها باید نابود می شد.
 
اگر از این منظر نگاه کنیم در می یابیم که علوم انسانی ابزار این نظام جهانی است. استاد داوری در کتاب «علوم انسانی و برنامه ریزی توسعه» كه چاپ اول آن در سال 89 بود، متهم به غرب ستیزی شده بود و اکنون متهم به برگشتن به مبانی غرب شده است.
 
اما نباید اینگونه تحلیل کرد ایشان در سال 72 مجموعه مقالاتی با عنوان «فلسفه در بحران» را به چاپ رساند و اکنون با یک ویراستاری جدید همان را با نام «فلسفه در دام ایدئولوژی» چاپ نمود.
 
با مطالعه این کتب متوجه می شویم که در افکار ایشان هیچ تغییری صورت نگرفته است تنها سطح درک ما بالا رفته است.
 
استاد داوري می گوید، آن زمانی که با علوم انسانی مخالف بودم نه به این معنا که علوم انسانی چیز به درد نخوری بوده است و الان هم که موافقم بدین معنا نیست که چیز به درد بخوری برای جامعه ماست. حرف من آن ایام این بوده است که مسیر ما مسیر توسعه نیست، این علوم انسانی برای توسعه شکل گرفته است. ما نیازبه علم در مسیر خودمان داریم. الان به تعبیر بنده سخنان ایشان این است که اگر الان موافقم به این دلیل است که موضع خود را مشخص کنید یا توسعه را نمی خواهید و یا اگر توسعه می خواهید این علوم انسانی لازم است و اگر توسعه بومی می خواهید باید با همین تناسب آن را بومی کنید.
 
اما این بصیرت مهم که چگونه علوم انسانی با تمدن مدرن گره خورده است به خوبی در آثار ایشان قابل مشاهده است. حال باید بدانیم، این علوم مدرن (سیاست و روانشناسی) با علم مدرن و علم و نفس متفاوت است.
 
یکی از مبانی اصلی این علوم این است که فرض این علوم این است که مبدا و منتهای عالم در همین دنیاست، برنامه هم ناظر به همین است. در فرض نگاه دینی، نه مبدا این دنیا است نه مقصد و نه برنامه های ما فقط برای این دنیاست. بنابراین با این دو فرض دو دسته علم شکل گرفته است در دوره سنتی و مدرن همه فکر و انرژی آنها صرف این عالم شده است و به پیشرفتهای خوبی رسیده اند. سوال این است که آنها تدبیرشان در چه فضایی است ما در چه فضایی.
 
منظور بنده از مواجهه سیاسی عمیق همین بود.امام هم به این فکررسیده بودند. در مواجهه سیاسی باید دقت کنیم که در تدبیر کلان انسان دو نوع نگاه وجود دارد یکی غربی است و دیگری در اسلام است اما در اینجا هنوز این بحث خام است. ما تمدن اسلامی بدین معنا که اکنون دنبالش هستیم، نداشته ایم. درست است ما در برهه ای تمدن اسلامی داشته ایم اما در دوره اسلامی ما به معنای واقعی نمی دانیم چقدر تمدن اسلامیمان، اسلامی بوده باشد؟
 
یعنی چقدر با مراجعه به متون اسلامی و تفکر اسلامی شکل گرفته است. مثلا شیعه قائل است مسیر سیاست اسلام بلافاصله بعد از وفات پیامبر به انحراف رفت. تنها در یک مقطع کوتاه در زمان حضرت علی به مسیرخود برگشت اما از آن به بعد مسیر تغییرکرد، مبنا سلطنت شد. برای همین دانشمندان آن عرصه و قاضی القضاتش که متولی تفکر در جامعه بودند و وزرا که نقش مشاوران سیاسی امروز را ایفا می کردند يك كار را انجام مي دادند و طبق فضاي سلطنتي امور را پيش مي بردند، مثلا در کتب فارابی شاهد فضای سلطانی هستیم، نه اسلامی. بنابراین با این اوصاف عرصه تفکر سیاسی بسیار نو پاست. پس باید کاری کنیم؟ این همان مواجهه سوم است. و علوم متناسب با خودش را تولید کند.
 
بنده از سخنان رهبری درباره تحول در علوم انسانی به این اندازه درک می کنم، که ایشان تاکید می کنند که کار فکری برای این عرصه انجام دهید. این نظام نیازمند برنامه است و سنخ پیشنهادات که ایشان مطرح می کند، سند چشم انداز، نقشه جامع علمی کشور بود که البته به تعبیر بنده رهبر هم پس از آن همه اصرار بر نوشتن نقشه، بعد از رونمایی تنها اشاره کردند، که نقشه را عملیاتی کنید.
 
اما دیگر تاکیدی نکردند چون سنخ این کار با آن سنخی که ایشان طلب می کرد متفاوت بود (البته قصد بنده ورود به بحث های سیاسی خاص نیست) پس سطح سوم یک مواجهه «علمی» است و بر این تاکید می کند که این نظام یک اقتضا دارد و نظام اسلامی اقتضای دیگری دارد و اکنون متفکرین باید فکر کنند که اقتضای آن چیست. مسئله ما غیر از مسئله در بین غربی ها است این مقدمه اول بود حال مقدمه دوم درباره توضیح این مواجهه سوم از دیدگاه بنده است.
 
تقریبا بحث علم دینی در این فضا شکل گرفت و اغلب کسانی که با دغدغه علم دینی وارد میدان شدند، همه آنها درک کردند که این علوم غربی به نیازهای ما پاسخ نمی دهد.حال این فعالیت علمی چگونه باید باشد؟ انواع این تئوری ها در کتاب بنده با عنوان «معنا، امكان و راهكارهاي تحقق علم ديني» است، بنده در اینجا قصد دارم دیدگاه خود را بگویم، اولین مرحله این است که مسئله درست فهم شود و آن این است که مسئله ما غیر از مسئله در بین غربی ها است.
 
چون بحث علم دینی در بین غربی ها از جمله ژیلسون هست. او صریحا از فلسفه مسیحی دفاع می کند، مثلا ما در فلسفه اسلامی قائلیم به اینکه فلسفه، فلسفه فیلسوفان مسلمان است.
 
نه فلسفه ای که حقیقت اسلام است، هرچند عده ای اخیرا معتقد اند، حقیقت اسلام است. فعلا روی این تمرکزی نمی شود. ژیلسون، در پاسخ متاخرین کلیسا که معتقدند فلسفه هیچ نسبتی با مسیحیت ندارد، قائل است، مسیحیت در ذات فلسفه است. این یک فضای فکری است که باید از فضای فکری ما جدا شود. نسبت علم و دین نسبت دو امر متباین و متعارض نیست، نسبت دو تا همبسته است عقيده اي وجود دارد و آن اينكه در فضای غرب بعد از رنسانس، البته در غرب به تقریر از ویل دورانت، كه در جامعه ما نیز گسترش یافته این است و بنده نسبت به آن مشکوکم، این است که یک دوره که کلیسایيان با عقاید در حال اداره جامعه هستند، عصر ایمان است و دوره بعد از رنسانس به بعد است که دین را کنارگذاشتند و با علم قصد دارند جامعه را بگردانند.
 
بنده شک اولیه ام این است که آن ایام همه مجامع علمی زیر نظر کلیسا بود نه از این جهت که کلیسا زور می گفت، بلکه تنها مدرسه ها توسط کلیسا تاسیس می شد مثل نظام سنتی ما که در گذشته حوزه علمیه وجود داشت که در آن موسیقی و نجوم، ریاضیات خوانده می شد، تنها به این دلیل که فقط یک نظام آموزشی وجود داشت.
 
آن حوزه علمیه بود و در همان زمان اختلاف نظر در سیستم آموزشی بود، اما نمی توانیم باور کنیم که تفتیش عقاید آن گونه که در کتب بعد از رنساس نوشته شد، وجود داشته باشد. اما در کل یک تلقی از نسبت علم و دین وجود دارد که یک زمانی جامعه توسط دین ادره می شد و اکنون توسط علم اداره می شود. وقتی دین بالاست علم پایین است و وقتی علم بالا می رود دین پایین است. اما اگر به فضای اسلامی برگردیم، شاهدیم که زمانی که علم بالا رفت، دین هم بالارفت و برعکس.
 
نسبت علم و دین نسبت دو امر متباین و متعارض نیست، نسبت دو تا همبسته است. در سطح عمیق تر نمی توانیم بگوییم که چیزی صرفا علمی است یا دینی. یعنی مطلب علمی از دینی قابل تمایز نبود. مطلب علمی همان مطلب دینی و مطلب دینی هم مطلب علمی است. در کتاب اشاره کرده ام که علم یکی از رفتارهای دینی است.
 
حتی وقتی کار علمی می کنید از نماز خواندن بالاتر است. سیدبن طاووس در اقبال سخنی دارد که مهمترین کار در شب قدر کار علمی است، که اکنون برای ما قابل درک نیست چون این علم یک چیز دیگری است. بنده معتقدم تنها به وجود آمدن چنین فضایی مشکل ما را حل می کند.
 
این فضا چگونه حاصل می شود؟ دو مولفه را باید مد نظر بگیریم یکی علم شناسی را اصلاح کنیم و دیگری دین شناسی را. پارادایم غرب و نگاه پوزیتیویست ها در علم شناسی به طبع غربی ها به درون پارادایمی افتاده ایم که خود به کرات اثبات کرده اند اشتباه است و آن تجربه گرایی است، اما چون مبنایشان است نمی توانند از آن بیرون آیند. Science که علوم تجربی شده است، سابقه یک قرن ندارد. در اوایل قرن بیستم هنوز الهیات در رده science دسته بندی مي شد. اما اکنون به دنبال خطای پوزیتیویست ها بقیه موارد را غیر علم دسته بندی می کنند در کشور ماهم جریان فلسفه علم مان تحلیلی شد و ما هم همچنان تصور می کنیم همه چیز تجربی است و کتاب هایي از قبیل «علم چیست فلسفه چیست » در کشور ما چاپ شد و همه تصور کردند همه حرف ها فقط همین است.
 
یک عده خواستند بحث علم دینی را حل کنند در این پارادایم اند و فلسفه علمشان علم غربی است که مثلا دکتر زیباکلام قائل است که با تکیه بر مکتب ادینبورا و فایرابند، می توان در مقابل پوزیتیویست ها ایستاد. دكتر سعید زیبا کلام پيرو مکتب ادینبورا است و از زاویه او علم را تحلیل می کند. ايشان علم را نسبی، فرهنگی و غیرمنطبق با واقع می داند و در آن پاردایم می اندیشد.
 
از سنخ مکاتب هایدیگری ها که در تحلیل ماهیت علم در غرب رخ داده است. اما تنها یک تلقی پوزیتیویستی نگاتیویستی(تلقی پوپری) از فلسفه علم در جامعه ما شکل گرفت و بنا بر آن تصور شد که علم باید ابطال پذیر باشد، فرضیه و آزمون داشته باشد تا علم تلقی شود! در غیر این صورت علم نیست. آقاي خسرو باقری معتقد است که علم در فضای پسا پوزیتویویستی شکل می گیرد و هویت علم را تجربی می داند و از همین راه دین را وارد می کند و کسی آرا متاخرین را نمی خواند.
 
نیکلاس ماکسول مقاله ای دارد با عنوان «تجربه گرایی استاندارد» او شرح می دهد پوزیتیویست ها از کارناپ تا فایرابند همه یک چیز می گویند.
 
در کتاب بحث شده است که علم قوامش به چیست؟ آیا به روش تجربی است؟خیر چون وقتی به مکاتب لاکاتوش و کوهن و فایرابند می رسیم، پاسخ می دهند همین علمی که قائلیم تجربه است چقدر مولفه های غیر تجربی دارد و خودشان نشان می دهند که همین که ما می گوییم ملاک تشخیص علم از غیر علم با آزمون و تجربه قابل بررسی حال آنکه خود این اصل تجربی نیست، در خود پوپر، هم در سطح نظریه پردازی و هم در سطح مشاهده علم به معنای تجربی نداریم. در سطح نظریه ابطال گراییم یعنی ما نمی دانیم، حقیقت چیست، فقط می دانیم، حقیقت چه چیری نیست. در سطح مشاهده از نظر پوپر شاهدیم که این گزاره ها باید توسط گزاره های دیگر گزاره ثابت شود.
 
در سه راهی فرایز مطرح می کند گزاره ها باید به سه جا ختم شود یا به تعصب یا گزاره دیگر یا به یک امر روانی ختم شود. که پوزیتیویست ها به داده حسی به معنای احساس نه به گزاره. اما پوپر رد می کند و معتقد است باید به گزاره ختم شود. که این خود باعث تسلسل می شود پس در نهایت دانشمندان یک جا متوقف می شوند و تعبیر می کند که آنها تصمیم می گیرند که متوقف شوند و این تصمیم به علت قرارداد جامعه علمی است.
 
یعنی گزاره مشاهدتی ما نیز ناشی از تصمیم است. پس نه در عرصه خرد و نه در عرصه کلان، علم تجربی نداریم پس هویت علم در گرو تجربه نیست.
 
ادامه دارد...
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار