دبیر علمی همایشهای جریانشناسی تاریخ معاصر با اشاره به حرکتهای علما برای مقابله با نفوذ اقتصادی غرب گفت: 13 نفر از علما در سال دوم مشروطیت اعلامیهای صادر و در آنجا تصریح کردند که ...
به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، در ادامه جلسه پنجم از سلسله همايشهاي آموزشي «جريانشناسي تاريخ معاصر» كه تحت عنوان «سیر عملکرد جریان مذهبی در تاریخ معاصر» به همت مؤسسه ولاء منتظر(عج) و با همكاري مؤسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی(ره) قم و مرکز مطالعات عالی انقلاب اسلامی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران برگزار شد، حجتالاسلام مهدی ابوطالبي به بررسي سیر عملکرد جریان مذهبی در تاریخ معاصر پرداخت.
شکلگیری ارتباط وسیع و اعتمادساز بین مردم و علما در دوره صفویه
یکی از پیامدهای حضور علما در دربار صفوی شکلگیری ارتباط وسیع و اعتمادساز بین مردم و علما بود؛ یعنی حضور علما در این فضاها و تقویت ارتباط سیاسی و اجتماعی علما با مردم منجر به ارتباط وسیع و اعتمادساز بین مردم و علما شد که البته بخشی از آن هم ناشی از فرهنگ شیعی است.
شاه با هزار زور و زر نمیتوانست مردم را بسیج کند و آنها را به میدان ببرد، ولی مردم با یک کلام سید محمد مجاهد که مینویسد بر مردم واجب است که وارد جهاد شوند، به ميدان میآیند.
فتوای علما در جنگهای ایران و روس موجب بیرون راندن اشغالگران شد
جالب است که در هر دو جنگ ایران و روس بعد از فتوای علما طی یک تا دو هفته تمام مناطق اشغالی پس گرفته شده و روسها به عقب رانده میشوند، ولی به دلیل خیانت فرانسویها و انگلیسیها و بیکفایتی فرماندهان، کار وخیمتر میشود، اما شوری که فتوای علما ایجاد کرد، باعث بیرون کردن دشمن شد.
روشهای دربار برای مقابله با علما در جریان نهضت تنباکو
نمونه دوم در قضیه تنباکو است، جايگاه برجسته علما بین مردم را ميتوانيد در جریان نهضت تنباکو ببینید. در حقیقت حکومت میداند علما تنها کسانی هستند که برای فرونشاندن جنبش تنباکو باید با آنها مقابله کند، در عین حال میداند که نمیتواند بصورت مستقیم با علما مقابله نمايد.
در تحریم تنباکو وقتی که شورشها و اعتراضات به پا میشود و ميرزا حكم صادر ميكند اولين اقدام شاه این است که حکم میرزا را تکذیب میکند و میگوید دروغ است، به همين دليل شیخ فضلالله از میرزا استفتاء میکند و میرزا پاسخ میدهد كه بله من این حکم را دادهام.
واکنش علما در قبال تلاش شاه برای اختلاف افکنی بین آنها
شاه در مرحله بعد سعی میکند بین علما اختلاف بیندازد. از طرف دربار و حکومت از علمایی مثل مرحوم مازندرانی در نجف استفتاء میکنند که میرزای شیرازی تنباکو را حرام کرده است، ما كه مقلد شما هستیم چه کار کنیم؟ همه علما هم میگویند حکم، حکم میرزا است و بر مراجع هم واجب است از این حکم اطاعت کنند.
حتي از میرزای آشتیانی هم حكم میخواهند و میگویند میرزای شیرازی تنباكو را حرام کرده است، میرزا مجتهد است، شما هم مجتهد هستید، شما هم حکم خودت را بده، او هم میگوید حکم، حکم میرزا است.
اینها میخواستند از طریق اختلاف انداختن بین علما کار را پیش ببرند، یعنی حکومت میداند اگر مردم بخواهند حکم تحریم تنباکو را زیر پا بگذارند باز هم یک عالم دینی باید به آنها بگوید و راه دیگری وجود ندارد.
در مرحله سوم كه ديدند چارهای جز راضیکردن علما نیست سراغ مصالحه رفتند، علمای تهران را دعوت کردند و گفتند بیایید ببینیم حرف شما چیست؟ گفتند ما قراردادی بستیم شما این قرارداد را ملاحظه بفرمائید که هر کجا خلاف شرع است ما آن را حذف کنیم. علما گفتند این واژه monopoly در قرارداد چیست؟ گفتند یعنی انحصار امتیاز خرید و فروش تنباکو، علما گفتند که اشکال در همین جا است و نباید انحصاری باشد، نهایتا در اینجا هم به نتیجه نرسیدند.
حرکت پیشگامانه زنان در نهضت تحریم تنباکو
آخرین کار حكومت برخورد خشونتآمیز است؛ یعنی به میرزاي آشتياني گفتند یا یک حکم بر ضد حکم تحریم تنباکو بده یا باید از تهران خارج شو، میخواستند میرزای آشتیانی را به عتبات تبعید کنند که در این قضیه زنها پیشگام شدند.
صبحی که قرار بود میرزای آشتیانی را تبعید کنند، زنها به بازار رفتند و کرکرههای مغازهها را پائین كشيدند و گفتند مردهای بیغیرت چرا نشستهاید، میخواهند مرجع تقلیدتان را تبعید کنند. به اين ترتيب زنان مردها را راه میاندازند و به منزل میرزا میروند و نمیگذارند میرزا تبعید شود.
نهایتا ناصرالدین شاه و انگلیسیها در نهضت تنباکو به زانو درآمدند. این فضای نهضت تنباکو و نشاندهنده همان ارتباط وسیعی است که بین مردم و علما شکل گرفت.
مقابله اقتصادی علما با استعمار در قالب تاسیس شرکت تجاری
در این مقطع مقابلههای جدی در برابر استعمار شکل گرفت كه اين مقابلهها بيشتر در بعد اقتصادي بود. یکی از اقداماتي كه 120-130 سال پیش براي مقابله با نفوذ اقتصادی غرب در کشور انجام گرفت تاسیس شرکت اسلامیه در اصفهان بود.
در سال 1316 قمری، آقا نجفی اصفهانی و آقا ملا اصفهانی به عنوان علمای اصفهان با اعتبار بازاریهای اصفهان یک شرکت اقتصادی تاسیس کردند. کار اصلی این شرکت نساجی و اهداف آن عبارت بود از:
تقویت تجارت داخلی، ممانعت از خروج ثروت ملی، جلوگیری از خروج نسلهای آینده برای کار، تسهیل معیشت مردم به دلیل ارزانی محصولات داخلی، ارائه الگوی تجاری برای آینده دولت و ملت، سود اقتصادی بیشتر و خروج از ذلت احتیاج به خارج.
این شرکت مورد استقبال شدید واقع میشود و در لندن، پاریس، بمبئی و بسیاری از شهرهای دنیا شعبه میزند، به گونهای که علمای دیگر مانند مرحوم آخوند خراسانی، مرحوم محدث نوری و مراجع ثلاث نجف از اين اقدام حمایت میکنند و اعلامیه صادر ميكنند كه مردم از منسوجات این شرکت بخرند.
فعالیتهای اقتصادی شرکت اسلامیه موجب نگرانی انگلیسیها شد
جالب اينجاست كه اين شرکت سهام هم میفروشد و اعلامیه میدهد که سهام آن فقط در دست ایرانیها معتبر است و خارجیها حق خريد سهام ندارند. کار به جایی رسید که این شرکت به منافع انگلیس در منطقه خلیج فارس سکته وارد کرد و انگلیسیها به هراس افتادند و کارهای مختلفی انجام دادند.
اختلاف افکنی انگلیسیها بین مسیحیان و مسلمانان برای نفوذ اقتصادی در ایران
آنها حتي سعي داشتند از طریق اقلیتهای دینی بین مسیحیها و مسلمانها دعوا ايجاد كنند، اما بزرگ مسیحیها اطلاعیه میدهد و ميگويد این شرکت به نفع مردم و منافع ملی ما است. خیلی جالب است که مسیحیها هم با انگلیسیها مقابله ميكنند و براي مقابله با این نفوذ اقتصادی غرب اعلامیههای مختلف صادر مینمايند.
اعلامیه علما برای استفاده از پارچههای ایرانی حتی در کفن
13 نفر از علما در سال دوم مشروطیت اعلامیهای صادر و در آنجا تصریح کردند که ما از این پس کاغذ ایرانی مصرف میکنیم، براي کفن فقط از پارچههای ایرانی استفاده میکنیم، لباسها باید از پارچههای ایرانی باشد و... . اين نوع حركتهاي فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی پس از نهضت تنباکو انجام شد، یعنی حرکتهای جدی در مقابله با نفوذ اقتصادی غرب در آن مقطع شکل گرفت.
قبل از مشروطه علما نصف اختیارات سلاطین را گرفتند
گام بعدی علما بعد از مقابله با استعمار و استبداد در داخل، در نهضت مشروطه بود. اشکال اصلی كه در نهضت مشروطه به شاه میگرفتند این بود که شاه اختیارات زیادی دارد و اين اختيارات باید در چارچوب قانون محدود شود، این لْب کلام مشروطیت در دوره قاجار بود.
قبل از مشروطه علما گفتند که 50 درصد اختیارات برای شاه و 50 درصد هم برای علما و نصف اختیارات سلاطین را از آنها گرفتند، اما در دوره مشروطه گفتند که این 50درصد اختيارات هم زیادی است و اختیارات شاه باید محدود به قانون باشد.
اجازه شاه به علما: هرکجا قانون برخلاف شرع بود عوض شود
اين مسئله را مطرح كردند و شاه هم راضی شد و دستور داد مجلس شورایی تشکیل شود كه قانونگذاری کند. قانون که نوشته شد علما گفتند این قانون خلاف شرع زیادی دارد. شاه به علما گفت شما هر کجاي قانون را که خلاف شرع است تصحيح کنید. به اين ترتيب، شیخ فضلالله و دیگران مسائل خلاف شرع پیشنویس را حذف و آن را شرعی کردند.
شیخ فضل الله متمم قانون اساسی را به قانون اضافه کرد
همان جا شیخ فضلالله بندی تحت عنوان متمم قانون اساسی به قانون اضافه کرد مبني بر اين كه قوانينی که از این به بعد تصویب میشود در صورتی رسمیت پیدا میکند که هیئتی از فقها عدم مغایرت آن را با شرع احراز کنند، اين همان چیزی است که امروز هم داریم.
علما گفتند امور قضائی که برای علما است، ولي امور اجرایی که برای شاه است باید ذیل و تابع قانون قرار بگیرد، آن هم قانونی که شرعی باشد، حال شرع را چه کسي تعیین میکند؟ علما.
طبق قانون اساسی مشروطه، سلاطین تصمیمگیر امور بودند
اما قضيه برعکس شد، یعنی طبق قانون اساسی مشروطه سلاطین تصمیمگیر امور بودند و عملا نگذاشتند کار اجرایی شود و با آن داد و فریادهای شیخ فضلالله بعد از مشروطه که اول خودش از رهبران مشروطه است بعد خودش مخالف بود میگفتند همین اتفاقات است که نمیگذارد عملی شود. وقتی روند حرکتی علما را مشاهده میکنید، میبینید كه علما حکومت را عملا از دست سلاطین بیرون کشیدند یا به تعبیری آرام آرام وارد شدند.
علما ابتدا بخشهای قضائی و اوقاف و پس از آن حکومت را به تدريج شرعی کردند، این مسئله تا مشروطه به طول انجامید، اما عملا شاه نرفت، ولی گفتند تصمیمات شاه تابع مجلسی است که قانون آن هم باید شرعی باشد، اگر واقعا این اتفاق میافتاد کاملا به فضای جمهوری اسلامی نزدیک شده بودیم.
اجرای تجدد غربی در ایران به زور شلاق!
اين مسئله در مشروطه به مشکل برخورد و بعد هم رضاخان مستبد را آوردند. رضاخان هم که تجدد و سکولارسیم غربی را به زور شلاق در ایران اجرا کرد و فضا مقداری به لحاظ عملی تغییر کرد.
رهبر مشروطه که مخالف مشروطه شد
در دوره پهلوی اول علمایی که نهضت مشروطه را به راه انداختند، دچار سرخوردگی شدند.،حتي کسروی هم میگوید مشروطه در ابتدا رنگ و بوی شریعتطلبی داشت و با نگاه شرعی و دینی شروع شد، اسم آن هم عدالتخانه بود، نه مشروطه، ولی حركت آن به سمتي بود که شیخ فضلالله که خودش از رهبران مشروطه بود از مخالفین آن شد.
سکوت علما در دوره پهلوی نتیجه سرخوردگی آنها در مشروطه بود
همین افراد را پس از چند سال خود مشروطهخواهها ترور کردند و مشروطه منحرف شد. تعابیری از علما وجود دارد که ميگفتند سرکه انداختیم ولي شراب شد. این مسئله موجب بروز سرخوردگی در علما شد و سبب گرديد علما پس از مشروطه در ورود به مسائل سیاسی اجتماعی احتیاط کنند.
وای بر مجلس ساکت، وای بر مردم ساکت! امروز تقیه حرام است
لذا فضای بدی در دوره پهلوی ایجاد شد كه موجب شد امام در سال 40 بگوید: وای بر مجلس ساکت، وای بر مردم ساکت و فریاد بزند که دیگر تقیه حرام است و نمیشود سکوت کرد. این سکوت و احتیاط در دوره پهلوي نتیجه سرخوردگی قضیه مشروطه است.
ظاهرسازی مذهبی رضاخان برخی علما را خوشبین کرد
در عین حال، وقتی رضاخان حکومت را در دست گرفت کاملا با چهره مذهبی وارد شد، مثلا در عزاداریها پا برهنه میآمد، مدال مولای متقیان به عنوان شاه میانداخت و... در نتيجه عدهاي از علما به حضور او خوشبین بودند.
ما دو نوع سیاست کلی از علما در دوره مشروطه و دوره پهلوی اول میبینیم. یکي سیاست مخالفت و مقابله با رضاخان است، خصوصا وقتی که چهره سکولار و ضددینی رضاخان روشن میشود، مثلا حاج آقا نورالله اصفهانی قیام کرده و علما را در قم جمع میکند و بعد هم او را ميکشند. دیگری شهید مدرس بود که با رضاخان خیلی درگیر شد و او هم به شهادت رسید يا مرحوم بافقی که در مسئله کشف حجاب با رضاخان درگیر شد، همه اینها سرکوب شده و به شهادت رسیدند.
شروع سکولاریسم و تثبیت آن در دوره رضاخان
در کنار این حرکت یک سیاست فرهنگی هم وجود داشت که توسط مرحوم حاج عبدالکریم حائری موسس حوزه علمیه قم انجام گرفت. شروع حکومت رضاخان، شروع سکولاریسم در ایران و دروه رضاخان دوره تثبیت سکولاریسم در ایران است، چه در نهادهای آموزشی، چه در نهادهای فرهنگی و چه در نهادهای قضائی. رضاخان از لحاظ فرهنگی فضای سکولار را در کشور تثبیت کرد.
حاج عبدالکریم حائری با رضاخان درگیر نمیشد تا کار خود را پیش ببرد
همزمان با اين دوره، حوزه علمیه قم که امروز مرکز فرهنگی جهان تشیع شده و از حوزه نجف هم بالاتر رفته است در زمان رضاخان تاسیس شد. حاجعبدالکریم حائری سعی کرد سیاست فرهنگی خود را با احتیاط جلو ببرد، لذا تا جايي كه میشد با رضاخان درگیر نشد.
البته، در قضیه کشف حجاب سریعا به رضاخان نامه نوشت و اعتراض کرد، ولی تا میتوانست درگیر نمیشد تا بتواند کار فرهنگیاش را پیش ببرد.
قبلا همین اقدامات را مرحوم بافقی انجام ميداد که رضاخان گفت اگر حمایت شود، میآیم کل حوزه را به توپ میبندم. حاج عبدالکریم حائری معتقد بود که حوزه باید حفظ شود و لذا برخیها نسبت به حاج عبدالکریم حائری جفا میکنند و مثلا ميگويند که ایشان مثل امام سیاسی نبودند.
امام محصول حوزه قمی است که حاج عبدالکریم حائری تأسیس کرد
اگر حاج عبدالکریم حائری هم داد میزد ایشان هم کشته شده بود؛ آن وقت کدام حوزه بود که امام از آن بيرون بیاید. امام محصول حوزه قمی است که حاج عبدالکریم حائری ايجاد کرد، همان حوزهای که در دوره پهلوی و خصوصا بعد از رضاخان یک فعالیت مذهبی جدی را علیه فضای فرهنگی کشور ایجاد کرد.
حاج آقا حسین قمی، آیتالله کاشانی و خیلی از علما در آن مقطع دروس دینی را در مدارس اجباری کردند. برای منشورات و چیزهای چاپی، ناظر شرعی درست کردند و کارهای فرهنگی بسیار دیگری انجام دادند. سیاست فرهنگی نکته مهمی است که در کنار سیاست مبارزه که برخی علما طرفدار آن بودند وجود داشت و نهایتا این فضا، فضایی شد که به تدریج زمینه نهضت امام را پدید آورد.
نهضت امام (ره) ضربه نهایی را به سلطنت زد
روابط علما و سلاطین از دوره صفویه شروع شد و به تدریج به همراهی علما و سلاطین در مقابله با استعمار، تقابل علما و سلاطین و آرامآرام حذف اختیارات سلاطین انجامید. علما و جریان مذهبی کاری کردند که امام توانست در سال 40 قیام میکند.
آن سلطنت پر اقتدار با تبر ضربه خورد، در تنباکو یک ضربه زدند و ابهت ناصرالدین شاه را شکستند، در مشروطه ضربه قویتری زدند و سلطنت را لاغر کردند و در زمان نهضت امام تبر نهایی را زدند و این درخت تنومند افتاد.
امام (ره) صراحتا علمای صفویه را تایید میکنند
نباید این تصور وجود داشته باشد که فقط یک امامی بود که سیاسی بود و شجاعت داشت. نه، علما واقعا زحمت کشیدند. همین امام انقلابی که در دوره نهضت خود داد میزند وای بر قوم ساکت و وای بر مرجعیت ساکت، عملکرد علما را در دوره صفویه تایید میکند. امام تصریح میکند که مرحوم مجلسی و امثالهم فداکاری کردند، این در حالی است که شریعتی به این افراد فحش میدهد و توهین میکند.
امام تصریح دارد که علما به خاطر پست و مقام به دربار نرفتند
امام (ره)تصریح دارد که رفتن علما به حکومت کار درستی بود، ولی آنها برای پست و مقام به دربار نرفتند، آنها به خاطر اسلام و تشیع به دربار رفته و فداکاری کردند و گر نه چیزی عاید آنها نمیشد که به دنبال هوی و هوس خود رفته باشند.
امام در ابتدا نهضت خود را با نصیحت شروع میکند و وارد تقابل نمیشود، ولی آرامآرام تا حذف سلطنت پیش میرود. مسایل عنوان شده سیری از جریان مذهبی در طول تاریخ معاصر بود.