آغاز قرن نوزدهم که مقارن با جلوس فتحعلی شاه بر تخت پادشاهي بود، نقطه عطفی در روابط ایران با انگلیس به شمار میرود؛ زیرا در این دوره انگلیس به دو علت مستعمره کبیر خویش را در معرض تهدید میدید ...
گروه دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»؛ مسعود ابراهيمي، پس از آنکه در سلسله مقالات پيشین به بررسی ارتباطات میان دولت ایران و دولت استعمارگر بریتانیا - با اتکا به موضوعات مهم و کلیدی - از عصر استیلای مغول تا پایان حکومت زند پرداختیم، اکنون به حساسترین دوره ارتباط دو دولت میرسیم که همانا دوران حکومت سلسله قاجاریه میباشد.
علت حساسیت و اهمیت ارتباط دو دولت در دوره قاجاریه را چگونه میتوان توضيح داد؟
در پاسخ به این سوال باید گفت كه هر چند در میان کتب منتشره و مقالات ارائه شده در باب تاریخ روابط بین المللی ایران مربوط به این دوره می توان علل عدیده ای را یافت، اما در این بین دو دلیل را می توان ذکر کرد كه شاید قدر متقن دلایل ارائه شده باشند که به آنها اشاره ميكنيم:
اولا اینکه در عصر قاجار علی رغم سایر حکومتهای پیشین که در روابط میان دو دولت نقش اصلی را جنبه تجاری- اقتصادی ایفا میکرد از ابتداي روی کار آمدن دولت قاجاریه (و بعد از آن، عصر پهلوی) روابط بیشتر رنگ و بوی سیاسی به گرفت و مسائل تجاری-اقتصادی در درجه دوم اهمیت قرار گرفت.
ثانیا اینکه در عصر قاجار بیشترین و ننگین ترین قراردادهاي استعماری از جانب دولت مزبور به ایران تحمیل شد که علل عدیده ای را می توان برای آن متصور شد. من باب مثال بی کفایتی شاهان و دولتمردان، تغییر نظام حاکم بر روابط بین الملل و ... که در ادامه به تفصیل به آنها خواهیم پرداخت. اما در این مقاله قصد داریم به بررسی روابط دولتین در عصر آقا محمد خان قاجار و بخشی از دوران فتحعلی خان قاجار بپردازیم.
روابط ایران و انگلستان در زمان حکومت آقامحمدخان قاجار
انقطاع روابط ايران و بريتانيا
همانطور که میدانید بعد از مرگ کریم خان زند آشوب و هرج و مرج زیادی در اقصی نقاط ایران برای قبض قدرت بپا شد، که یکی از مدعیان این عرصه آقا محمد خان فرزند محمدحسنخان قاجار بود که سرانجام فاتح این میدان نیز شد و سلسله قاجاریه را در ایران بنیان نهاد و خود شاه ایران شد.
دوره آقا محمد خان و طیفی از رکود در روابط ایران و کشورهای اروپایی
در دوره آقا محمد خان طیفی از رکود و فترت روابط میان دولت ایران و کشورهای اروپایی بهویژه انگلیس را دربرگرفت که دو منشا برای این وضعیت متصور شدهاند. یکی مربوط به شرایط درون مرزی و دیگری مربوط به شرایط بینالمللی، که در ادامه به هر یک اشاره ميكنيم.
الف) شرایط درون مرزی که مانعِ اندیشیدن در باب برقراری ارتباطات برون مرزی میشد:
توضیح آنکه بعد مرگ کریم خان، کشمکشهای بسیار جانشینان وی بر سر تصاحب قدرت از یک طرف و درگیری آنها با آقامحمد خان قاجار از طرف دیگر، دورهای از هرجومرج و ناامنی را بهبارآورد. وقتی آقا محمد خان موفق شد از میان آن همه مدعی به هر نحوی حکومت را در دست بگیرد میبایست ابتدا به ایمن ساختن جو حاکم و برقراری نظم و سامان از دست رفته ایران میپرداخت.
از اين رو وی ابتدا تمام توجه خویش را معطوف به سرکوبی مدعیان و نیروهای گریز از مرکز، تثبیت مرزها، اعاده امنیت و ... ساخت که پرداختن این قبیل امور ضروری عملا مجالی برای تدارک دیدن مناسبات بین المللی باقی نمیگذاشت.
ب) شرایط بین المللی که مانع برقراری ارتباط بین دول اروپایی با ایران میشد:
مصادف با کشمکشها و هرج و مرجها در ایران بر سر تصاحب قدرت و روی کار آمدن سلسله قاجاریه، در فرانسه انقلاب جمهوری خواهان نیز به بار نشست و انقلاب کبیر فرانسه رخ داد. صدور انقلاب به سایر دول استعماری دلهره و ترس شدیدی بر جان آنان انداخت و سرانجام باعث شد دول اتریش، روسیه، پروس و اسپانیا ائتلافی را علیه جمهوری خواهان فرانسه شکل دهند تا فرانسه را اشغال و افکار انقلابیون را در نطفه خفه کنند.
اما پس از جنگهای سالهاي 1792 تا 1795 و شکست ائتلاف مزبور از فرانسه، دول موتلفه طی انعقاد قراردادهای «بال» و «لاهه» موجودیت جمهوری فرانسه را به رسمیت شناختند. تحولات يادشده و رخدادهای سیاسی دیگر باعث شد تا برای مدتی از مسئله مربوط به مشرق زمین غافل و به آن مهم نپردازند.
روابط ایران و انگلستان در زمان حکومت فتحعلی شاه قاجار
ایران بار دیگر کانون توجه استعمارگران میشود
چندی پس از انجماد رخ داده در روابط میان ایران و اروپا عواملی دست به دست هم داد تا ایران مجددا و بیش از پیش کانون توجه استعمارگران واقع گردد.
قتل آقا محمد خان قاجار، مرگ کاترین در روسیه، ظهور ناپلئون بناپارت در فرانسه با آن بلند پروازیهای استعمارگرایانه به ویژه برای دستیابی به هندوستان - مستعمره وقت انگلیس – همه و همه تحولات عظیم و گسترده ای بودند که نظم نوینی را بر روابط بین الملل آن دوران حاکم ساختند که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
در اوضاع جدید بین المللی روسیه و فرانسه نیز سخت برای هند دندان تیز کرده بودند و هر یک سعی داشتند تا آن را از چنگ پیر عرصه استعمار خارج سازند. در این میان ایران از یک سو به علت اینکه بهترین راه وصل به هند بود مورد توجه روسیه و فرانسه قرار گرفته بود و از سوی دیگر چون بهترین راه دفاع از هند بود مورد توجه انگلیسيها قرار گرفته بود. حال با توجه به مطالب اخیر به بررسی روابط ایران و انگلیس «که محل بحث است» ميپردازيم.
ایران، راه برون رفت انگلیس از بحران در دوران فتحعلی شاه قاجار
نخستین سال قرن 19 میلادی که مقارن با جلوس فتحعلی شاه قاجار بود، نقطه عطفی در تاریخ روابط ایران با انگلیس در دوران معاصر به شمار میرود؛ زیرا در این دوره انگلیس به دو علت مستعمره کبیر خویش را در معرض تهدید میدید که این دو علت عبارت بودند از:
1- وجود کانونهای استقلال طلب مثل زمانشاه، پادشاه افغانستان و ... که خطری بزرگ برای موجودیت انگلیس در هند محسوب میشدند.
2- پدید آمدن رقبای قَدر استعماری که در پی دستیابی و تصاحب هندوستان بودند.
و خروج از دو بحران اخیر به ایران بستگی داشت که در ادامه علت و چگونگی آن را توضیح خواهیم داد.
انگلیس و دفع خطر کانونهای استقلالطلب مثل زمانشاه، پادشاه افغانستان به وسیله ایران
مقارن با جلوس فتحعلی شاه قاجار تجاوزات متعدد زمانشاه به مرزهای هند، توجه «لرد ولزی» فرمانده انگلیسی هندوستان را متوجه ایران ساخت و تصمیم گرفت تا با مساعدت ایرانیان خطر مذبور را رفع نماید. فرمانده انگلیسی هندوستان بدین منظور فردی ایرانیالاصل به نام مهدی علی خان ملقب به بهادر جنگ را به عنوان سفیر فوق العاده عازم ایران ساخت.
مسئله دفاع از هند ایران بهقدری مهم و حیاتی بود که دولت انگلیس اعتبارنامهای را به «مهدیعلیخان» داده بود که به موجب آن وی مجاز بود تا برای جلب موافقت شاه هر نوع امتیازی را به دربار ایران واگذار کند تا زمانشاه را سرکوب سازند. اما تدبیر و سیاست مهدیعلیخان از یک سو و ناآگاهی درباریون از شرایط بین المللی حاکم موجب شد، مهدیعلیخان بدون آنکه اشارهای به اعتبارنامه کند رضایت دربار را برای سرکوب زمانشاه افغان جلب کند.
طبق قول تاریخ مهدیعلیخان با دو حربه موفق شد تا بدون هیچ هزینهای رضایت دربار ایران را در قضیه مشار الیها جلب کند که آن دو عبارت اند از:
1- تحریک احساسات ملی گرایانه فتحعلی شاه مبنی بر توسعه مرزهای ایران به شکلی که در زمان صفویه وجود داشت و تسخیر افغانستان و ...
2- پروراندن حس انتقام جویی مذهبی با بیان این مسئله که طی حملات مکرر افغان های سنی به هندوستان، شیعیان هندی آواره و به شرکت هند شرقی پناهنده شده اند.
سر انجام در سال 1800ميلادي در آن هنگام که سپاه زمانشاه در سرحدات هند مستقر بود فتحعلیشاه سپاهی را عازم افغانستان ساخت. زمانشاه با اطلاع از وضع مزبور سپاه خویش را به سوی افغانستان بازگرداند تا در برابر سپاه فتحعلیشاه بایستد، لکن وی در این جنگ شکست خورد.
فی الواقع باید گفت این لشگرکشی منجر شد تا روان انگلیس بابت مخاطره حمله افغان آسوده گردد، بیآنکه ناچیزترین هزینهای بپردازد و شاه نادان ایران بدون آنکه ذرهای سود ببرد به تهران مراجعت نمود.
و سرانجام مهدیعلیخان بهادر جنگ ماموریت خویش را به نحو احسن انجام داد و به بریتانیا مراجعت نمود، لکن هنوز خطر مهم متوجه انگلیس بود و آن رقبای استعمارگر بودند که برای تسلط بر هند از هیچ تلاشی مضایقه نمیگردند.
انگلیس و دفع خطر رقبای استعماری بهوسیله ایران
با گسترش فتوحات ناپلئون در عرصه بینالملل بهعنوان رقیب استعماری و خطری که از این جهت متوجه انگلیس بود، ایشان بعد از مراجعت مهدیعلیخان که خطر افغانها را بهخوبی دفع کرده بود سریعا «سرجانمالکوم» را روانه ایران ساختند. وی دو هدف بسیار مهم را دنبال ميكرد:
1- تقویت سیاست ضد افغانی در ایران
2- اخذ تعهداتی از ایران علیه فرانسویان که مصر و سوریه را تصرف کرده بودند و بهدنبال حمله به هندوستان بودند.
سرانجام سرجان مالکوم در پاییز 1800 ميلادي وارد ایران شد و در حالی که هدایای عدیده و گرانبهایی را برای دربار ایران آورده بود موفق شد نظر موافق دربار را جلب کند و سرانجام معاهدهای سیاسی میان سرجانمالکوم و دربار ایران به تاریخ 27 ژانویه 1801 منعقد گشت که چکیده مفاد آن به شرح ذیل است:
1- دولت ایران دوست و متحد دولت انگلیس بوده و هرگاه افغانها قصد حمله به ایران را کنند به آنها حمله و آن سامان را ویران خواهد کرد.
2- اگر افغانها یا فرانسویان قصد حمله به ایران را کردند دولت انگلیس در حد توان توپ جنگی در اختیار ایران قرار میدهد و اگر فرانسه در یکی از بنادر پیاده شود، قشونی منظم مرکب از سپاهیان دو دولت برای اخراج و اضمحلال آنان وارد عمل شوند.
علاوه بر معاهده مزبور در تاریخ ذكرشده معاهدهای دیگر با رویکردی بازرگانی به امضا طرفین رسید که چکیده مفاد آن به شرح ذیل می باشد:
بازرگانان دو دولت حق رفت و آمد آزاد در خاک هر دو کشور را دارا میباشند و تجار انگلیسی و هندی میتوانند در هر نقطه از ایران آزادانه اقامت گزینند و از پرداخت هرگونه عوارض گمرکی و مالیات معاف میباشند.
نکته مهم و تاسفبرانگیز این است که فتحعلی خان تمام امتیازات مزبور را با طمع جلب حمایت آنها از ایران در برابر حمله روسیه تزاری واگذار کرد لکن انگلیسیها با سیاست و تدبیری بس عجیب از قبول این مهم خودداری نمودند و فتحعلیخان هم در برابر این امر جز تسلیم بودن اقدام دیگری انجام نداد.
تحلیل قراردادهای سیاسی- تجاری 27/ژانویه/1801 میان سرجانملکم و دربار ایران
گذشته از اینکه استعماری بودن قراردادهای مزبور بسيار روشن و واضح است، لیکن بهصورت مختصر، بیان نکاتی در باب این قراردادها میتواند مفید باشد؟
1- این قراردادها دال بر ناآگاهی سیاسی عمیق دربار آن دوران از شرایط حاکم بر نظام بینالملل میباشد، که شخص اول مملکت و دولتمردان آن اینچنین ساده مجرای اجرای اهداف انگلیس قرار میگیرند و در این راه نه تنها سودی عاید مملکت نمیکنند بلکه موجبات ضرر به پیکره کشور را نیز فراهم میآورند.
2- نکته دیگر اینکه در شرایط اختلاف میان دول استعماری صحیح آن است که از اختلاف بین آنها (همانطور که شاه عباس در زمان اختلاف انگلیس، پرتغال و هلند عمل نمود) نهایت بهره را برد و اتحاد یک جانبه اشتباه محض است.
در واقع لزومی نداشت دربار فتحعلیشاه بعد از اتحاد با انگلیس روابط خویش با فرانسه را عامداّ مکدر سازد بلکه میتوانست از اهرم فرانسه بهعنوان رقیب انگلیس به کنترل انگلیس و انتفاع از وضع موجود بپردازد.
هدف اصلی در این مقاله بررسی روابط استعماری دولتین در عصر قاجار ذیل ورود دو سفیر «مهدیعلیخان» و «سرجانمالکوم» بود که به فضل و توفیق الهی در مقالات آینده در پی تکمیل بررسی روابط دو دولت ایران و انگلیس در عصر پرفرازونشیب فتحعلیخانقاجار ادامه خواهیم داد.