علیرغم توافقنامه یک جانبه انگلیس، نفوذ آنها در افغانستان کاهش یافته بود و در عوض موقعیت ایران نزد افغانها بهبود یافت که این امر ...
گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، مسعود ابراهیمی؛ بعد از انعقاد توافقنامه 15 ربیع الثانی 1269 میان دولت ایران و انگلیس، بر اثر بیلیاقتیهای میرزا آقاخان، صدر اعظم و شخص شاه، هرات به صورت غیرمستقیم تقدیم انگلیس شد، لکن انگلیس بیصبرانه به دنبال فرصتی بود تا هرات را رسما از ایران جدا کند و برای این منظور به هر وسیلهای متوسل میشد.
در نهایت انگلیس با تحمیل معاهده استعماری پاریس موفق شد تا هرات را از پیکره ایران جدا سازد؛ هراتی که سالیان دراز امثال امیر کبیر با صرف هزینههای گزاف آن را حفظ کرده بودند.
تلاش روس برای برقراری ارتباط با ایران بعد از توافقنامه
به دنبال این توافقنامه و اختلافات بین ایران و انگلیس، روسها به تکاپو افتادند تا بار دیگر باب ارتباط با ایران را بگشایند و حتی برای جلب نظر دولت ایران وعده دادند در صورت قبول اتحاد با روسیه از جانب ایران یک کرور طلب خود بابت غرامت جنگ های دوم را نیز به ایران میبخشند.
ناصر الدین شاه نیز اول موافقت کرد و حتی به طور سری قراردادی هم با روسها منعقد ساخت، اما میرزا آقاخان که سخت شیفته انگلیس بود طی نامه ای رأی شاه را زد و وی را ترغیب به برقراری ارتباط با انگلیس کرد و شاه نیز پذیرفت.
انگلیس و تسویه حساب با ایران
پس از تلاش های آقاخان در تجدید روابط دوستانه با انگلیس و رد اتحاد با روسها، ناصرالدین شاه مدتها منتظر بود تا انگلیس از جنگ کریمه با روسیه فارغ شود تا مجددا با ایشان باب روابط را باز کند. ایران هم در این مدت به اتحاد با روسیه تن نداد به این امید که با انگلیس متحد شود.
پس از اتمام جنگ کریمه و انعقاد پیمان صلح میان انگلیس و روسیه، انگلیس به سراغ ایران آمد و به انتظار شاه پایان دادند، اما این بار انگلیس نسبت به ایران بیتوجهی کرد و ناصرالدین شاه را دچار بلاتکلیفی کرد؛ طوری که هیچ راه چاره و مفری از این اوضاع نمییافت.
یعنی در شرایطی که ایران میتوانست بیشترین استفاده را از اختلاف انگلیس و روسیه ببرد، با سرسپردگی امثال آقاخانها و بی تدبیری های شاه ایران به چوبی دو سر سوخته تبدیل شد که نه اتحاد روس را دارد و نه اتحاد انگلیس.
انگلیس بعد از جنگ کریمه در ارتباط با ایران دنبال یک چیز بود...
علی رغم توافقنامه یک جانبه 1269 انگلیس هنوز نسبت به هرات دغدغه داشت و گویا پروژه هرات را ناتمام میدانست، بهعلاوه در این مقطع نفوذ آنان در افغانستان کاهش یافته بود و در عوض موقعیت ایران نزد افغانها بهبود یافته بود که این امر بر نگرانی انگلیس بیش از پیش می افزود.
انگلیس برای کمرنگ کردن نفوذ مادی و معنوی ایران در میان افغانها به هر بهانهای متوصل میشد. یکی از دستاویزهای انگلیس ماجرای میرزا هاشم خان نوری بود.
وی در ابتدا غلام پیشخدمتی دربار بود که بعدها وارد خدمت نظام شد.
بهانههایی که انگلیس از آن استفاده کرد
میرزا هاشم خان نوری پس از رد درخواستش مبنی بر افزایش حقوق از جانب مقامات ایرانی به سفارت انگلیس پناهنده شد. ایران به دلیل اینکه میرزا هاشم خان هنوز استعفا نداده و در واقع باید در خدمت نظام میبود، خواهان استرداد وی از جانب سفارت انگلیس شد و پناه دادن به میرزا هاشم خان را مخالف روابط دوستانه بین دو دولت عنوان نمود، اما انگلیس از این خواسته سر باز زد.
ماجرای دیگر که انگلیس بهانه قرار داد، ماجرای پروین خانم، همسر میرزا هاشم خان بود. شایعه شده بود که وی با دو تن از مقامات انگلیسی رابطه نامشروع دارد و از آنجاییکه نسبت فامیلی با همسر ناصرالدین شاه داشت، این مسئله نزد شاه بسیار ناگوار بود و سرانجام حکم حبس او در منزل یکی از نزدیکان شاه صادر شد.
انگلیس که به دنبال بهانهای برای توطئه علیه ایران بود، مدعی شد که پروین خانم باید به شوهرش که پناهنده سفارت انگلیس شده پس داده شود.
سر انجام بهانه جویی های انگلیس کار را به جایی رساند که دربار ایران به ستوه آمد و نامهای را به دولت انگلیس ابلاغ نمود و در آن وزیر مختار انگلیس را مردی احمق، نادان و بی شعور خطاب کرده بود.
به دنبال این قضایا وزیر مختار انگلیس «سرچارلز موری» امور را به اِستیوِنس کنسول انگلیس در ایران واگذار و ایران را ترک نمود. دولت انگلیس نیز تحریم هر نوع مذاکرات سیاسی با ایران را به استیونس ابلاغ نمود و اینگونه روابط بین دو کشور تیره شد.
تسلط مجدد ایران بر هرات
در این دوره مراد میرزا، حاکم خراسان که با حاکم وقت هرات عیسی خان اختلاف داشت، تصمیم به محاصره هرات گرفت و این امر موجب شد تا عیسی خان که حکومت خویش را در خطر سقوط دیده بود برای حفظ حکومتش دست نیاز به سوی انگلیس دراز کرد.
استیونس کنسول وقت انگلیس در ایران اعلام نمود دوست محمد خان، حاکم وقت قندهار از جانب دولت انگلیس برای محاصره هرات به سوی کابل و هرات حرکت کرده است. دربار ایران نیز با شنیدن این خبر فورا دستور داد تا حسام السلطنه به همراه نیروهای خود برای دفع حمله دوست محمد خان به سوی هرات برود.
سرانجام با گذشت حدود ده ماه عیسی خان حاکم وقت هرات تسلیم ایرانیان شد و دروازه های هرات را به روی ایرانیان گشود و به این ترتیب بار دیگر هرات تحت سیطره ایران در آمد و انگلیس و دست نشانده اش نتوانستند به بهانه سامان دادن به اوضاع هرات بدان سامان استیلا یابند.
وقوع جنگ نظامی میان ایران و انگلستان و ...
پس از تسلط مجدد ایران بر هرات، لرد کلارندان وزیر امور خارجه انگلیس به استیونس کنسول انگلیس در ایران نامهای نوشت و متذکر شد تسلط ایران بر هرات خلاف توافقنامه بوده و بدین ترتیب دولت انگلیس با صراحت علیه ایران وارد جنگ خواهد شد.
سر انجام علی رغم تمام تلاشهایی که ایران ترتیب داد به علت عدم برخورداری از تسلیحات نظامی، عدم تسلط بر فنون جنگ، بینظمی در میان سپاهیان و از همه مهمتر استقرار بخشی از قوای ایران در هرات شکست خورد.
قراردادی که حکم ترکمنچای دوم داشت
پس از این شکست به پیشنهاد آقاخان نوری، فرخ خان امین الدوله غفاری را به سفارت ایران در پاریس منصوب و به وی دستور داد به استامبول و پاریس برود و برای عادی سازی روابط اقدام کند.
فرخ خان در استامبول با لرد استراتفورد ملاقات نمود. لرد برای انعقاد معاهده صلح شرایط سنگینی را مطرح کرد از جمله تخلیه هرات، تعهد رسمی برای عدم دخالت در امور آن سامان، عزل آقاخان که روزی سرسپرده انگلیسها بود، گشودن کنسولیهای انگلیس در شهرهای مهم ایران و ...
شرایط مذکور برای سفیر ایران بسیار دشوار و مغایر دستوراتی بود که به وی داده شده بود، لذا از استامبول نا امید و به پاریس عزیمت نمود. در این زمان که روابط فرانسه و انگلیس حسنه بود، لذا فرانسه سعی کرد شروط مذکور برای صلح را به فرخ خان بقبولاند.
بالآخره سفیر ایران به انعقاد صلحی موسوم به صلح پاریس در مورخ 2/رجب/1273 ه.ق تن داد.
صلح پاریس را در واقع میتوان ترکمنچای دوم نامید؛ چرا که این پیمان جز ضرر برای ایران ثمری نداشت و طبق این معاهده افغانستان رسما از ایران جدا شد و جدایی بخشی از سیستان در آینده را نیز فراهم آورد.
در پی این صلح همه تلاشهای قبلی برای حفظ هرات پایمال شد و تمام مظاهر اطاعت حکام هرات از ایران نظیر سکههای ضرب شده شاه ایران نیز برای همیشه از هرات برچیده شد و از همه بدتر اینکه این پیمان مقدمه دهها امتیاز بعد از این شد که انگلیس به نفع خود بر ایرانیان تحمیل نمود.
مزد یک خدمتکار...
در این جریانات میرزا آقاخان که نهایت خدمت به انگلیس را به خرج داده بود، اما مورد غضب انگلیسها واقع شد؛ زیرا برای انگلیس تاریخ مصرف آقاخان گذشته بود؛ سر انجام طومار زندگی وی را نیز در هم پیچیدند؛ چرا که بعد از صلح پاریس نفوذ انگلیس در ایران به قدری توسعه یافته بود که دیگر به امثال میزا آقاخانها نیازی نداشته باشد.