معلّى بن خنيس هنگامى كه شنيد گروهى منكر فضل اهل بيت عليهم السّلام بر ساير مردمانند، گريان نزد امام صادق (ع) آمده و جريان را عرضه داشت. حضرت ...
گروه دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، راحيل طهوري، معصومین علیهم السلام در هر دورهای متناسب با همان دوره و مقتضیات آن زمان رفتار خاصی را اتخاذ می کردند. برای مثال در دوره امام صادق(ع) کار، بر شیعیان و آن حضرت بسیار دشوار بوده؛ به نحوی که حکومت فشار خود را بر ائمه و یاران ایشان روز به روز ، بیشتر می کرده است.
درچنین زمانهای حکومت به دنبال هر بهانه ای است تا امام و یاران ایشان را به شهادت برساند و تمام حرکات و سکنات امام و شیعیان ایشان را در نظر دارد. هرگونه اجتماعی را برهم میزند. برای ترساندن شیعیان دست به شکنجه های طاقتفرسا می زند. برای زیر نظر داشتن آن حضرت افرادی را به نگهبانی شبانه روزی از ایشان مأمور میکند. در این بحبوحه معصومین علیهم السلام راهکاری جز تقیه در پیش روی خود نمی دیدند.
یکی ازمقتضیات تقیه که معصومین بر آن تاکید بسیاری داشتند، کتمان اسرار ایشان بود. در واقع ائمه بر این امر که اسرار ما را در همه جا بازگو نکنید و احادیث ما را فقط در نزد اهل آن بیان کنید تأکید بسیاری داشتند.
«معلى بن خنيس»
در این قسمت از یاران اهل بیت به زندگی «معلى بن خنيس» میپردازیم. وی از مشهورترين و بهترين وكلاى امام صادق (ع) در مدينه و واسطه بين شيعيان و آن جناب در اخذ وجوه شرعى بوده است. «معلى بن خنيس» گاه برخلاف آنچه رويّه شيعيان و مورد تأكيد ائمه عليهم السّلام بود، يعنى اتّخاذ مسلك تقيّه و كتمان اسرار، لب به سخن گشوده و خلاف مسلك مزبور عمل مىنمود! و همين امر بود كه نهايتا براى او مشكلساز گرديد.
جايگاه ممتاز «معلى بن خنيس» نزد امام صادق عليه السّلام
امام صادق عليه السّلام نقل كردند: «روزى به معلى بن خنيس نگريسته و او را محزون يافتم؛ پرسيدم: اى معلّى! گويا به ياد اهل و عيالت هستى؟ گفت: آرى! گفتم: پيش آى! پس به نزديك من آمد و دستى بر چهرهاش كشيدم و پرسيدم خود را در كجا مىيابى؟! گفت: خود را در ميان اهل بيتم مىيابم و اينان همسر و فرزندانم هستند! سپس او را رها كردم و از او مستتر شدم تا وقتى كه به مقدار لازم از مصاحبت با اهل و عيال و فرزندانش بهرهمند شد و پس از آن به وى گفتم: به من نزديك شود و مجددا دستى بر رويش كشيدم و پرسيدم خود را در كجا مىيابى؟ گفت: در مدينه!
به وى گفتم: اى معلّى! همانا حديث ما را هر آن كس محفوظ بدارد، خداوند او را در دين و دنيايش حفظ نمايد. اى معلّى! با (افشاى) حديث ما خود را اسير دست ديگران مسازيد كه اگر خواستند بر شما منّت نهند (و رهايتان سازند) و اگر خواستند شما را به قتل رسانند!
اى معلّى! همانا آنكه حديث مشكل ما را كتمان نمايد، خدا آن را همچو نورى ميان دو چشمش ساخته و او را در ميان مردم صاحب قوّت نمايد و آنكه حديث مشكل ما را فاش سازد، جز با گزش سلاح يا طناب دار نخواهد مرد! و تو اى معلّى! كشته خواهى شد؛ پس آماده باش!».
اين روايت به خوبى گوياى دو نكته است: نخست آنكه «معلّى» جزو اصحاب سرّ امام صادق (ع) بود؛ لذا حضرت وى را به طريق اعجاز در طرفهالعينى از مدينه به عراق نزد اهل و عيالش مىبرد و همينطور اسرار علوم اهلبيت (ع) (به تعبير حضرت احاديث صعب) را به وى مىآموزد. دوم آنكه، معلّى قدرت لازم در كتمان اسرار را نداشته و امام بر اين موضوع مطلع بوده؛ لذا به وى خبر شهادتش را ابلاغ مىكند!
كلام امام صادق (ع) پس از شهادت معلّي
در تاريخ نقل شده: «روزى كه معلّى مصلوب گشت، به حضور امام صادق عليهالسّلام مشرّف شدم و عرض كردم: يابن رسول الله آيا ديدى اين مصيبت بزرگ را كه امروز بر شيعه نازل شد؟
حضرت فرمود: كدام؟ عرض كردم: قتل «معلّى بن خنيس»! فرمود: خداى «معلّى» را رحمت كناد! من انتظار چنين روزى را داشتم! چرا كه او سرّ ما را فاش نمود؛ و زحمت دشمنى كه در جنگ با ما است براى ما بيشتر از فاش كننده سرّ ما نيست! هر آن كس كه سرّ ما را نزد غير اهلش فاش سازد، از دنيا مفارقت نمىكند مگر با گزش سلاح يا طناب دار!».
امام با اظهار يك اعجاز، به معلّی دلدارى می دهد!
معلّى بن خنيس هنگامى كه شنيد گروهى منكر فضل اهل بيت عليهم السّلام بر ساير مردمانند، گريان نزد امام صادق (ع) آمده و جريان را عرضه داشت. حضرت با اظهار يك اعجاز، به وى دلدارى داد!
بدين صورت كه هسته خرمايى را كاشت و نخلى سبز شد و دانه خرمايى از آن برگرفته و پوست نازكى از آن جدا كرده و به معلّى داده و فرمود: بخوان! و روى آن نوشته بود: «بسم الله الرحمن الرحيم، لا اله الا الله، محمد رسول الله، علىّ المرتضى و الحسن و الحسين و على بن الحسين و تا آخر اسامى ائمه عليهم السّلام نوشته شده بود»!
دستگیری معلّى بن خنيس
با اتّخاذ چنين مواضعى بود كه معلّى بن خنيس پس از عمرى تلاش در خدمتگذارى به ساحت مقدّس امام صادق (ع) و انجام امور مربوط به وكالت و امور شخصى آن حضرت، به دستور «داود بن على»، والى مدينه، دستگير شد. شيخ طوسى وكالت از جانب امام (ع) را دليل دستگيرى و قتل او ذكر كرده است.
اگر ياران امام صادق (ع) در زير پايم باشند، پايم را بر نخواهم داشت تا به آنان دست بيابى
معلّى بن خنيس پس از دستگيرى توسط داوود بن على از سوى وى مورد بازجويى قرار گرفت. هنگامى كه از او خواسته شد تا اسامى ياران و شيعيان امام صادق عليه السّلام را فاش نمايد، وى منكر آگاهى از اين امر شد، و در برابر اصرار آنان گفت: «من كسى از اصحاب و ياران امام صادق (ع) را نمىشناسم و تنها به تهيه نيازمندىهاى امام (ع) اشتغال دارم!»
در اين هنگام، داود بن على وى را تهديد به قتل نمود! ولى معلّى در پاسخ چنين گفت: «مرا تهديد به قتل مىكنى؟ به خدا قسم! اگر ياران امام صادق عليه السّلام در زير پايم باشند، پايم را بر نخواهم داشت تا به آنان دست بيابى؛ و اگر مرا به قتل برسانى من سعادتمند، و تو شقىّ خواهى بود!»
زیرکی معلّی حتی در هنگام شهادت
پس از اين گفتگو، «داود بن على» تصميم بر قتل «معلّى» گرفت؛ ولى «معلّى» تقاضا كرد كه قبل از كشته شدن، به وى اجازه دهند تا به ميان مردم رفته و از آنان نسبت به ديونى كه بر عهدهشان دارد شاهد طلب كند! آنان با درخواست «معلّى» موافقت كردند! و هنگامى كه وى در بازار مسلمانان حاضر شد، رو به جمعيت كرده و گفت:
آنچه از اموال دارم ، همگى از آن جعفر بن محمد عليه السّلام است!
«اى مردم، من معلّى بن خنيس هستم؛ هر آن كس كه مرا مىشناسد، شاهد باشد كه آنچه از اموال دارم، اعمّ از عين و دين و كنيز و عبد و خانه، كم باشد يا زياد، همگى از آن جعفر بن محمد عليه السّلام است!» و هنوز كلام وى به پايان نرسيده بود كه رئيس شرطهها بر او حمله برد و او را به شهادت رسانيد.
به خدا قسم معلّى داخل بهشت شد
پس از آنكه خبر شهادت «معلّى» به امام صادق عليه السّلام- پس از مراجعت ايشان از مكّه به مدينه- واصل شد، چنين فرمودند: «به خدا قسم معلّى داخل بهشت شد».
خداوندا! در همين ساعت «داوود بن على» را به عذاب و قهر خويش فرا بگير!
امام صادق (ع) در آن شب دائما در حال قيام و سجود بود، تا آنكه در آخر شب در سجده چنين فرمود: «خداوندا، تو را به قوّت قويّت، و عذاب سخت و شديدت، و عزّتى كه بندگانت در برابر آن ذليلند، مىخوانم كه بر محمد و آل محمد درود فرست و در همين ساعت «داوود بن على» را (به عذاب و قهر خويش) فرا بگير!»
راوى اين روايت گويد: «به خدا قسم، امام (ع)، سر از سجده برنداشته بود كه صداى صيحه و فريادى برخاست و گفتند: داوود بن على به هلاكت رسيد!». امام (ع) در اين هنگام فرمود: «با نفرين من، خداوند ملكى فرستاد كه با عمودى بر سر داوود بن على كوبيد و تا مثانهاش را شكافت!».
فاش کننده اسرار اهل بیت
در واقع فاش کننده اسرار اهل بیت از منظر معصومین دارای ویژگی های زیر است:
1. هر كه حديث ما را بر ضرر ما فاش كند مانند كسى است كه دانستن حق ما را انكار كند.(2)
2. آنكه حديث ما را فاش كند ما را بخطا نكشته است بلكه از روى عمد كشته است.(3)
گويا مقصود حضرت اين است كه چون افشاء حديث ائمه اطهار و ترك تقيّه، گاهى منجر به كشتن آنها ميشده در اين صورت راويان باعث بر قتل آنها ميشدند و دانسته آنها را بكشتن ميدادند.
3.هر كه بر ضرر ما حديث ما را فاش كند خداوند ايمان او را ببرد.(4)
4.فاشكننده حديث ما چون انكاركننده آن است.(5)
آن قدر ائمه برتقیه وکتمان اسرار تاکید کردهاند که ترک آن را برابر با کارهای زیر دانستهاند:
انکار حق اهل بیت
کشتن اهل بیت از روی عمد
از بین برنده ایمان
انکار کردن حدیث اهل بیت
بپرهيزيد از فاش كردن اسرار
حضرت صادق (ع) ميفرمودند: «همانا خداى عز و جل سرزنش كرده است به واسطه فاش كردن اسرار، مردمانى را در گفتارش كه فرمايد: و هر گاه برسد ايشان را امرى در باره امنيت يا ناامنى آن را فاش كنند» (سوره نساء آيه 83) سپس فرمود: «بپرهيزيد از فاش كردن اسرار».(6)
حرارت آهن و تنگناى زندانها عذاب فاش كننده اسرار اهل بیت
حضرت صادق عليه السلام فرمود: «هر كه روز خود را با افشاء راز ما بگشايد، خداوند حرارت آهن و تنگناى زندانها را بر او مسلط گرداند.»
در نهایت می توان گفت هرچند معلی از یاران با وفا و نزدیک امام صادق (ع) بوده است و در راه ولایت فداکاری ها و سختی های بسیاری را به جان خریده است، اما او یکی از مهم ترین اموری (تقیه و کتمان اسرار ) را که ائمه به آن تأکید فراوان داشته اند انجام نداد و به خاطر همین امر به دست حاکم ظالم به شهادت رسیده است.
پی نوشت ها :
1. سازمان وكالت/ جبارى/ جلد2/ صفحه483
2. أصول الكافي/ ترجمه مصطفوى/ جلد4/ صفحه 77
3. أصول الكافي/ ترجمه مصطفوى/ جلد4/ صفحه 77
4. أصول الكافي/ ترجمه مصطفوى/ جلد4/ صفحه 77
5. أصول الكافي/ ترجمه مصطفوى/ جلد4/ صفحه 77
6. أصول الكافي/ ترجمه مصطفوى/ ج4/ صفحه77
7. أصول الكافي/ ترجمه مصطفوى/ جلد4/ صفحه79