گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- راحیل طهوری؛ «زرارة بن اعین شیبانى» از مردم کوفه و شاگردان عالیمقام حضرت باقر و صادق علیهما السلام است. در فقاهت، دیانت، وثاقت، علم و فضل در میان انبوه شاگردان ائمه اطهار نظیر نداشته است.
فقهاى اصحاب
کشّى، زراره و پنج تن از شاگردان نامور امام باقر و امام صادق علیهما السّلام را با عنوان فقهاى اصحاب این دو امام یاد کرده و درباره زراره گفته است که وى برترین آنان بوده است.
زراره در اوایل جوانى به مذهب اهل بیت (ع) گروید و امامت حضرت باقر (ع) را پذیرفت. وى پیش از پیوستن به امام باقر (ع) نزد عالمان مذهب رسمى درس خوانده بود و اینک پس از آگاهى از تعالیم و معارف اهل بیت علیهم السّلام از اینکه به «راه حق» هدایت شده بود بسى خشنود و شاکر بود. (1)
هر وقت طالب حدیث ما شدى از زراره اخذ کن
روایت شده که امام صادق (ع) به فیض بن مختار فرمود: «هر وقت طالب حدیث ما شدى از این شخص نشسته اخذ کن» و اشاره به زراره فرمود و در ادامه فرمود: «یعنى، اگر زراره نبود میگفتم احادیث پدرم عن قریب از میان می رود!»
آنچه زراره از پدرم نقل کرده روا نیست که ما آن را رد کنیم
روایت شده که یونس بن عمار؛ حدیثى از زراره راجع به «ارث» از امام باقر (ع) براى حضرت صادق (ع) نقل کرد، حضرت فرمود: «آنچه زراره از پدرم نقل کرده روا نیست که ما آن را رد کنیم»!! (2)
هر حرفى که از امام جعفر صادق میشنوم ایمانم افزون میگردد
زرارة با این مقام عالى که او را از اوتاد زمین و اعلام دین و سرآمد اصحاب اجماع (یعنى کسانى که هر حدیثى با سند صحیح روایت کنند، علماى شیعه اجماع بر قبول آن نمودهاند) به شمار آوردهاند، مىگوید: «با هر حرفى که از امام جعفر صادق میشنوم ایمانم افزون میگردد»! (3)
اگر اینان نبودند کسى یاراى استنباط این فقه را نداشت
امام جعفر صادق (ع) درباره زراره و گروهى از یارانش از جمله ابوبصیر لیث مرادى و محمد بن مسلم و یزید بن معاویه عجلى مىگوید: «اگر اینان نبودند کسى یاراى استنباط این فقه (فقه جعفرى) را نداشت؛ اینان حافظان دین و امینان پدرم (ع) در مورد حلال و حرامش بودند و هم اینان در دنیا و آخرت، همراهان هستند.» (4)
در حلقه بحث زراره، چونان خردسالانى در مکتبخانه بودیم
دانشمندى چون جمیل بن درّاج نیز در وصف او گفته است: «ما در حلقه بحث زراره چونان خردسالانى در مکتبخانه بودیم».(5) زراره در مناظره و سخنورى بسیار ممتاز بود. هیچ کس قادر نبود در مناظره او را مغلوب سازد. ولى کثرت عبادت او را از سخن گفتن بازداشته بود، متکلمین شیعه در سلک شاگردان او بودند.
زرارة بن اعین دشمن ما را در راه خدا دشمن داشت و ولىّ ما را در راه خدا دوست داشت
وقتى نزد موسىبنجعفر(ع) از زرارة بن اعین نام برده شد حضرت فرمودند: «به خدا سوگند روز قیامت از پروردگارم براى وى عطا و بخشش درخواست خواهم کرد. واى بر تو! زرارة بن اعین دشمن ما را در راه خدا دشمن داشت و ولىّ ما را در راه خدا دوست داشت.»(6)
امام صادق (ع) نیز فرمودند: «هر که مىداند ما جز حق نمىگوئیم، باید بدانچه از طرف ما مىداند اکتفاء کند و اگر مخالف آنچه مىداند شنید باید بداند این براى دفاع ما است از او.»(7)
زراره مصداق بارز سخن امام صادق است. او در راه دفاع از خاندان ولایت و امامت از جان و دل مایه گذاشت و هیچگاه از دفاع از ایشان دست نکشید.
گفتوگوى امام باقر (ع) و زراره
زراره در همان سالهاى جوانى با امام باقر (ع) درباره مسئله ایمان و کفر مناظره کرده و مدعى بوده است که هرکس فقط با یکى از دو وصف کفر و ایمان شناخته مىشود و وصف دیگرى در میان نیست. آنگاه امام به او یادآورى کردند که برخى مردم، به علت عدم آگاهى از حق، از مقسم ایمان و کفر بیروناند، و به تعبیرى دیگر، زیر آستانه کفر و ایماناند؛ بنابراین قرار دادن همه «غیر مؤمنان» در عداد «کافران» درست نیست. امام در این توضیح خود براى زراره، به آیاتى از قرآن نیز استشهاد کردند.
گفتوگوى امام باقر (ع) و زراره، حاوى نکات ارزشمند ی است:
نخست اینکه فضاى صمیمى و آزاد مناسبات امام و اصحابشان را ترسیم مىکند؛ یعنى زراره، به دور از نگرانى یا احساس بىحرمتى، با امام مناظره کرده و در یک ردّ و ایراد مبتنى بر قرآن، در نهایت درستى بیان امام را پذیرفته است.
دوم اینکه امام در پایان سخن به زراره گوشزد مىکنند که همه حقایق براى همگان فهمیدنى نیست و درک برخى مطالب نیازمند گذشت زمان، تجربه و تعمق دراز مدت است. (8)
بار خدایا امام من از فرزندان جعفر بن محمّد و کسى است که این قرآن امامت او را اثبات کرده باشد!
ابراهیم بن محمّد همدانىّ گوید: «به امام رضا (ع) عرض کردم اى فرزند رسول خدا، مرا از حال زراره خبر ده، آیا حقّ پدرت امام کاظم (ع) را مىشناخت؟» و او فرمود: «آرى، گفتم پس چرا پسرش عبید را فرستاد تا با خبر شود که امام جعفر صادق (ع) چه کسى را وصىّ خود قرار داده است؟»
فرمود: «زراره به مقام امامت پدرم عارف بود و نصّ امام صادق (ع) را درباره او مىدانست و جز این نیست که پسرش را فرستاد تا از پدرم کسب خبر کند که آیا براى او جایز است که تقیّه را در اظهار امر امامت و نصّ بر او کنار بگذارد؟ و چون پسرش دیر کرد و از او خواستند تا درباره پدرم کلامى بگوید، او دوست نداشت بىدستور امام سخنى بگوید، قرآن را برداشت و گفت: بار خدایا امام من از فرزندان جعفر بن محمّد (ع) است و کسى است که این قرآن امامت او را اثبات کرده باشد.»(9)
یک سؤال و دو جواب
زرارة بن اعین گوید: «یک مسئله از امام باقر (ع) پرسیدم و به من جوابى داد، سپس مردى آمد و همان مسئله را پرسید و به خلاف جوابى که به من داده بود به او جواب داد، پس از آن مرد دیگرى آمد و به او جواب سومى داد مخالف آن دو، چون آن دو مرد بیرون شدند، گفتم: یا بن رسول الله دو تن عراقى از شیعیان شما آمدند و یک مسئله پرسیدند و به هر کدام جواب دیگرى دادى؟»
فرمود: «اى زرارة، این محققاً براى ما بهتر است و شما را و ما را پایدارتر مىکند و اگر همه شما شیعیان یک رأى باشید، مردم به وحدت و اعتقاد شما نسبت به ما پى مىبرند، و زندگى ما و شما متزلزل و ناپایدار مىشود» گوید: «پس از آن به امام صادق (ع) گفتم: شما اگر شیعیان خود را بر نوک نیزه و بر آتش برانید، انجام مىدهند و با این حال جوابهاى مختلف به آنها مىدهید؟» گوید: «همان جواب پدرش را به من داد.»(10)
وى هفتاد یا نود سال در جهان زیست. برادران زراره: بکیر، حمران، عبد الرحمن و عبد الملک بن اعین و فرزند وى ضریس بن عبد الملک همه از بزرگان اصحاب ائمه اطهار مىباشند. فرزندان زراره: رومى، عبد اللَّه، حسن و حسین نیز از راویان موثق و جلیل القدر بودهاند.(11)
علم و عمل توأمان
امام مجتبى (ع) میفرمایند: «عمل براى شیعیانم از آنچه که آفتاب بر آن بتابد و غروب کند بهتر است.» شاید بتوان گفت قرین کردن عمل با علم یکی از دلایلی است که زراره را به چنین جایگاهی نزد امام رسانده. در دیدگاه اسلام کسب علم مقام بسیار رفیعی دارد اما از آن ارزشمندتر عمل به دانسته ها است که هرکسی نمیتواند به چنین جایگاهی برسد.
پی نوشت ها:
1. تصویر امامان شیعه/ صفحه271
2.مهدى موعود/ ترجمه بحار الانوار/ متن 922
3. مهدى موعود/ ترجمه بحار الانوار/ متن 922
4.زندگانى دوازده امام علیهم السلام/ جلد2/ صفحه 212
5. تصویر امامان شیعه/ صفحه272
6. ترجمه کمال الدین/ جلد1/ صفحه 145
7. ترجمه اصول الکافى/ جلد1/ صفحه 195
8.تصویر امامان شیعه/ صفحه271
9. ترجمه کمال الدین/ جلد1/ صفحه 145
10. ترجمه کمال الدین/ جلد1/ صفحه 145
11. مهدى موعود/ ترجمه بحار الانوار/ متن 922
12. ترجمه کمال الدین/ جلد1/ باب 29/ صفحه 577