گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ اهل بیت(ع) بهترین و کاملترین الگوهای عالم هستند. الگوهایی که سرتاسر وجودشان خیر و خوبی است و انسانها میتوانند در هر زمینه ای و هر موقعیتی که دچار تردید میشوند، بهترین نحوه عملکرد را از سیره ایشان اتخاذ کنند.
ابو وهب عبدالله بن عمیر فردى دلاور، شجاع و مورد احترام بود. پس از وارد شدن به کوفه، در منطقه «چاه جعده» قبیله همدان مسکنى تدارک دید و خود و همسرش امّ وهب دخت عبد، در آن اقامت گزیدند.
عبدالله در منطقه نخیله گروهى را مهیاى رفتن به سوى امام حسین (ع) مشاهده کرد، جریان را از آنها جویا شد، گفتند: این افراد، به یارى حسین، پسر فاطمه، دختر رسول خدا (ص) مىروند.
پاداش نبرد با دشمنان فرزند دخت پیامبر در پیشگاه خدا کمتر از پاداش جهاد و مبارزه با مشرکان نیست
گفت: به خدا سوگند! من براى مبارزه با مشرکان، علاقه شدیدى داشتم، ولى معتقدم پاداش نبرد با کسانى که با فرزند دخت پیامبر خود مىجنگند، در پیشگاه خدا کمتر از پاداش جهاد و مبارزه با مشرکان نیست؛ از این رو نزد همسرش آمد و او را در جریان آنچه شنیده بود قرار داد و وى را از تصمیم خود آگاه ساخت.
همسرش به او گفت: حق را دریافتهاى، خداوند تو را به حق رهنمون گردد و توفیق او فرا راهت باشد، تصمیم خود را عملى ساز و مرا نیز با خود ببر. عبدالله شبانه همسرش را از شهر بیرون برد تا خدمت امام (ع) شرفیاب شد و در جوار آن بزرگوار اقامت گزید.
همین که عمر سعد به سپاه امام نزدیک شد و تیرى به سوى یاران امام پرتاب کرد، تیراندازى دشمن آغاز شد و یسار، غلام زیاد و سالم، برده عبیدالله از صف لشکر بیرون آمده و با تکرار این جمله که، آیا هماوردى وجود دارد؟ مبارز طلبیدند. حبیب و بریر براى مبارزه از جاى خود جستند. ابا عبدالله (ع) به آنها دستور نشستن داد.
عبدالله بن عمیر بپاخاست و عرضه داشت: یا ابا عبدالله! خداوند شما را مشمول رحمت خویش گرداند! اجازه فرمایید به مصاف این دو بروم. امام (ع) که مردى را با قامت بلند و بازوانى ستبر و چهار شانه در برابر خود مىدید، فرمود: «تصور مىکنم این مرد، بسیارى از حریفانش را به هلاکت برساند»، سپس فرمود: «اگر بخواهى مىتوانى به میدان روى.»
عبدالله به میدان تاخت. یسار و سالم بدو گفتند: کیستى؟ خود را معرفى کرد. گفتند: ما تو را نمىشناسیم، باید زهیر، حبیب و یا بریر به جنگ ما بیایند. عبدالله به یسار گفت: روسپى زاده! تو از مبارزه با هر کسى سر باز مىزنى؟! هر که به جنگ تو بیاید از تو بهتر است و سپس بر او حمله برد و با شمشیر بر او ضربهاى زد و او را از توان انداخت و همچنان با شمشیر بر او ضربه میزد، که سالم بر او حمله کرد.
یاران عبدالله فریاد زدند، مراقب باش این برده به تو نزدیک مىشود. عبدالله توجهى نکرد و سالم به او رسید و با پیش دستى خواست با شمشیر ضربهاى بر او وارد سازد که عبدالله دست چپ خویش را سپر قرار داد و انگشتانش قطع شد. آنگاه بر او هجوم برد و سالم را به هلاکت رساند و نزد امام حسین علیه السلام شتافت و پس از کشتن دو رقیب، در مقابل آن بزرگوار قرار گرفت و این گونه رجز خواند: اگر مرا نمىشناسید بدانید من فرزند (قبیله) کلبم، افتخارم همین بس که از خاندان علیم هستم. منم مردى قدرتمند و سرسخت که به هنگام سختىها ناتوان نخواهم بود. اى امّ وهب! در برابرت متعهد مىشوم که با نیزه و شمشیر بر آنان ضربه وارد سازم.
پدر و مادرم فدایت! در راه فرزندان پاک محمد (ص) مبارزه نما
راوى مىگوید: امّ وهب، همسر عبدالله، عمود خیمه را برداشت و به سمت شوهر شتافت و صدا مىزد: پدر و مادرم فدایت! در راه فرزندان پاک محمد (ص) مبارزه نما.
تا در کنار تو جان ندهم هرگز از تو دست بر نخواهم داشت
عبدالله به سوى همسر آمد تا او را نزد زنان بازگرداند، ولى امّ وهب دامان لباس وى را گرفت و گفت: «تا در کنار تو جان ندهم هرگز از تو دست بر نخواهم داشت؛ قبضه شمشیر خونآلود، از دست راست عبدالله جدا نمىشد و انگشتان دست چپش قطع شده بود، بنابراین قادر نبود همسرش را بازگرداند.
امام حسین(ع): به سوى زنان در خیمهها بازگرد؛ زیرا جهاد از زنان برداشته شده است
امام حسین (ع) به سمت امّ وهب رفت و فرمود: «در راه حمایت از اهل بیت من به پاداش نیک نایل شوید، خدا تو را مشمول رحمت خویش قرار دهد، به سوى زنان در خیمهها بازگرد و در کنار آنان بیاسا؛ زیرا جهاد از زنان برداشته شده است». امّ وهب به خیمهها نزد زنان بازگشت.
از خدایى که بهشت را روزى تو گردانده مسالت دارم مرا نیز در کنار تو قرار دهد
آنگاه که جناح راست و چپ سوارهنظام و پیادهنظام سپاه دشمن، بر یاران امام حسین (ع) یورش بردند و جنگ بسیار سختى میان آنان درگرفت و بیشتر یاران اباعبدالله (ع) از پا درآمدند و اندک بودن سپاه حضرت نمودار شد و گرد و غبار میدان فرونشست، همسر عبدالله کلبى از خیمه خارج و به سوى شوهر روانه شد و بر بالین او نشست و خاک و خون از چهرهاش پاک کرد و گفت: بهشت گوارایت باد! از خدایى که بهشت را روزى تو گردانده مسالت دارم مرا نیز در کنار تو قرار دهد.
در این اثنا شمر به غلامش رستم فرمان داد با همان عمود بر سر آن زن بکوبد، او نیز چوب را محکم بر سر او فرود آورد و سرش را شکافت و در همان مکان جان داد.
نقش زنان در واقعه کربلا
زنان باید به عنوان یکی از مهم ترین عناصر جامعه و در کنار مردان نگریسته شوند. اگر بخواهیم تحلیل درستی از وقایع تاریخی ارائه دهیم، هیچگاه نباید از نقش زنان و جایگاه ایشان در شکلگیری آن واقعه تاریخی غافل شویم.
واقعه کربلا نیز از این قانون مستثنی نیست. در واقعه کربلا میتوان نقش مادران و همسران لایق و در مقابل، زنان و مادران ترسو و بزدل را به خوبی مشاهده کرد؛ همان طور که زنان کوفی مانع از حضور همسران خود در سپاه امام شدند، در مقابل نیز عدهای از زنان وجود داشتند که فرزندان و همسران خود را به یاری اهل بیت پیامبر دعوت کردند؛ در واقع همسر و مادر عبدالله بن عمیر کلبى نیز در زمره چنین زنانی قرار گرفتند.
نباید از این نکته غافل شویم که کلام و عمل زنان در تقویت یا سست کردن مردان بسیار مؤثر است.
پس قبل از آن که به سست عنصری و رخوت مردان در واقعه کربلا و تنها گذاشتن امام توجه کنیم باید به فقدان عنصر شجاعت، ترسو بودن، در نظر گرفتن منافع آنی و زود گذر، عدم تربیت صحیح و از این قبیل موارد در زنان آن دوره توجه کنیم که چرا زنان در آن عرصه مردان خود را به یاری امام ترغیب نکردند؟
اکنون نیز اگر میخواهیم در آینده و در هنگامه ظهور حضرت حجت مردان و فرزندان ما پشت ایشان را خالی نکنند باید به تربیت مادران و همسران مدبر و بابصیرت بپردازیم؛ زیرا هر چند نقش زنان مانند مردان چشمگیر نیست، اما همیشه نقش آنان در پشت پرده بسیار مهم تر است.
منابع :
1. نخستین گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعة الطف ؛ ص160
2. سلحشوران طف، ترجمه إبصار العین ؛ 221