کد خبر:۲۱۹۹۶۴
درسی از مردان برگزیده تاریخ - 36؛

چگونه فرزند خانواده‌ای ناصبی مرید امام صادق(ع) می‌شود؟

وقتى سید حمیری از پدر و مادر ناصبى خود که سلطان را تحریک کرده بودند تا او را کیفر کند، فرار کرد، به دعای امام صادق (ع)، درنده‌ای ....

گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو» - راحیل طهوری؛ «سید حمیرى»‏ از برجسته‏ترین شاعران شیعه بود که در عراق مى‏زیست و مورد عنایت خاص ائمه، بخصوص امام صادق (ع) قرار داشت. وی در مدح‏ اهل‏ بیت‏ و مرثیه سیدالشهدا (ع) و شهداى کربلا، آثار برجسته‏اى سروده است. نامش ابو هاشم، «اسماعیل بن محمد الحمیرى» بود. در سال 105 هجری قمری به دنیا آمد. خانواده‏اش از محبت اهل بیت دور بودند، اما خودش شیفته آل على بود و هنر و زبانش را وقف آن دودمان پاک کرد. (1)


پیرو مرام کیسانیه مرید امام صادق می‌شود


سید اسماعیل حمیرى که از سرایندگان نامى عصر حضرت صادق (ع) بود، نخست مرام کیسانیه را داشت و هنگامى که متوجه شد حضرت صادق (ع) از مرام او بیزارى می‌جوید، دست از مذهب خود برداشت و به آیین جعفرى گرایید و اشعارى در ستایش آن حضرت و بازگشت از مذهب قدیمى خود سرود.(2)


به دعای امام صادق (ع) درنده‏اى سید را نجات داد


وقتى سید حمیری از پدر و مادر ناصبى خود که سلطان را تحریک کرده بودند تا او را کیفر کند، فرار کرد، امام صادق (ع) در حق سید دعا نمود؛ به طوری که درنده‏اى سید را راهنمایى کرد و نجات یافت. (3)


آقا با دوستان شما چنین معامله می‌کنند؟


محمد بن نعمان نقل کرده که به عیادت سید حمیرى رفتم‏، صورتش سیاه و چشمانش برگشته بود و سخت تشنه می‌نمود. در آن موقع معتقد به امامت محمد بن حنفیه بود و از اطرافیان او محسوب می‌شد، شراب نیز می‌خورد و به تازگى از پیش منصور دوانیقى برگشته بود.


خدمت حضرت صادق رفتم. عرض کردم: فدایت شوم من از پیش سید حمیرى‏ مى‏آیم صورتش سیاه و چشمانش برگشته و لب هایش از تشنگى خشک و از سخن گفتن مانده است. او شراب می‌نوشید. امام فرمود: الاغ مرا زین کنید. سوار شد و رفت. من نیز با ایشان رفتم. وارد خانه سید شدیم. گروهى اطراف بستر او را گرفته بودند.


سید! اقرار به حق کن


امام (ع) کنار سر او نشست، صدا زد «سید!» سید حمیرى‏ چشم باز کرده نگاهى به حضرت صادق(ع) نمود، اما نمی‌توانست سخن بگوید. سیاه شده بود. شروع به گریه کرد. چشم به امام داشت. نمی توانست حرف بزند. کاملاً آشکار بود که می‌خواهد حرف بزند، ولى نمی‌تواند. در این موقع امام (ع) لبانش را حرکت داد سید به سخن درآمده و گفت: «آقا با دوستان شما چنین معامله می‌کنند؟» فرمود: «سید اقرار به حق کن تا خداوند این ناراحتى را از تو برطرف کند و تو را بیامرزد و وارد بهشتى که به دوستانش وعده داده، بنماید.»(4)
 

سید این شعر را سرود:
تجعفرت باسم اللّه و اللّه أکبر
و أیقنت أن اللّه یعفو و یغفر
 

به نام خداوند که خدایى است بزرگ و توانا، به سوى جعفر بن محمد صادق (ع) بازگشتم و اطمینان دارم که خدا از گناه من درمى‏گذرد و آن را مى‏بخشد. (5) امام علیه السلام از منزل او خارج نشد تا سید حرکت کرد و نشست.


تو سالار شاعرانى


امام صادق (ع) به او فرمود: «سمّتک امّک سیّدا، وفّقت فى ذلک و انت سیّد الشعراء»؛ مادرت تو را «سید» نامید، در این‌باره موفق‏ شدى و تو سالار شاعرانى. (6) سید حمیرى علاوه بر چیرگى در شعر و ادب، در علوم قرآنى، تفسیر، حدیث و کلام نیز چهره‏اى بارز بود؛ به طوری که نامش در کنار نام عالمان بزرگ مطرح است.


زبان نافذ و برّان در مدح دودمان پیامبر (ص) و رسوا کردن بنى امیه


اما زبان شعرى او در مدح دودمان پیامبر و هجو و رسوا کردن بنى امیه، بسیار نافذ و برّان بود. مجموعه شعر او نیز با عنوان «دیوان السید الحمیرى» چاپ شده است.


اگر مدح و توصیف بلد نیستى پس سکوت اختیار نما!


مرحوم شیخ روایت کرده است که سید حمیرى،‏ صاحب قصیده «تائیه» و جعفر بن عفّان گرد هم آمدند. سید رو به او گفت: «واى بر تو! آیا تو بودى که در حق آل محمّد (ص) این گونه سخن رانده‏اى که به خانه و کاشانه‏تان بنگرید که سقفش خراب و ویران شده است و لباس هاى شما از پست‏ترین انواع لباس ها است ...» جعفر گفت: من انکار نمى‏کنم و گفته‏ام ...


سیّد حمیرى رو به او گفت: «اگر مدح و توصیف را بلد نیستى، پس سکوت اختیار نما. آیا آل محمّد (ص) این گونه توصیف مى‏شوند؟ عذر تو آن است که بهتر از این‏ها را بلد نیستى. حدود طبع شعر، علم و نهایت معلومات تو به اینجا کشیده شده است، ولى من اشعارى در مدح آن بزرگواران سروده‏ام که عار و قباحت توصیف‌هاى تو را از بین مى‏برد و مضمون آن اشعار این چنین مى‏باشد: «به خدا و آیات او سوگند مى‏خورم و هر فرد از آنچه به زبان مى‏آورد مسئول خواهد بود، به درستى که علىّ بن أبی طالب بر اساس تقوا و پارسایى حرکت مى‏کند و خیر و نیکى به صورت فطرى و جبلّى در خمیره او موجود مى‏باشد ...


‌اى ابا هاشم ! به خدا قسم تو همه شعور و مغز هستی، و ما ادبا خوشه‏چینان و گل اندوزان معارف شما!


آرى آقاى جعفر! این چنین در حق آنان گفته مى‏شود، ولى شعر تو را به اهل خست و ضعف مى‏گویند، پس جعفر سر او را بوسید و گفت: «به خدا قسم تو همه شعور و مغز هستى، اى ابا هاشم و ما ادبا خوشه‏چینان و گل اندوزان معارف شما هستیم.» (7)


ثواب گریه کردن و گریاندن برای ابا عبدالله


حضرت صادق (ع) در منزل خود او را نشاند و خانواده امام، پشت پرده نشستند. امام از او خواست در سوگ حسین (ع) شعر بخواند. او هم مرثیه‏اى خواند و امام صادق (ع) گریست و صداى ناله از خانه آن حضرت بلند شد، تا حدى که به او گفتند: «دیگر بس است.» او نیز شعرش را متوقّف کرد.


از مولانا الصادق (ع) آمده که فرمود: «آن کس که در نزدش ذکر ما به میان آید و از چشمش اشکى گرچه به قدر پر مگسى باشد برآید، خدا گناهش گر چه به قدر کف دریا باشد بیامرزد.» و  پیامبر فرمودند: «آن کس که بگرید و براى ما صد نفر را بگریاند، بهشت بر او واجب آید. آن کس که بگرید و 50 نفر را بگریاند، جنت برای او است، و آن کس که بگرید و 30 نفر را بگریاند، بهشت برای او باشد، آن کس که بگرید و 20 نفر را بگریاند، بهشت برای اوست، و آن کس که بگرید و 10 نفر رابگریاند، بهشت او را باشد، و آن کس که بگرید و یک نفر را بگریاند، برایش بهشت باشد، و آن کس که تباکى کند، او را نیز بهشت باشد.»(8)


سرانجام سید حمیری در رمیله بغداد، در سال 173 هجری وفات یافت.


خداوند متوجه تو شد چون خدمتکار سید حمیرى هستى!


عثمان بن عمر‌کواء، خدمتکار سید حمیری گفت: سید به من گفت برو از خانه بیرون. غلامى از اهل نوبه خواهى دید که سوار قاطر سیاه سفیدى است. به همراه خود مقدارى حنوط (یک نوع عطرى است که براى مرده پس از غسل دادن به کار می‌برند که مدتى از فاسد شدن بدن جلوگیرى می‌کند) و کفنى دارد آن را بگیر.»


عثمان گفت، خارج شدم و همان غلام را دیدم تا چشمش به من افتاد، گفت: «عثمان! هنوز موقع آن نشده که از کفر و گمراهى خود برگردى؟ خداوند متوجه تو شد چون دید خدمتکار سید حمیرى هستى، براى این کار انتخابت کرد، اینک آماده کار دفن و کفن سید باش.» (9)


دوست آل‏محمّد نمى‏میرد مگر با توبه


عباد بن صهیب گفت: «خدمت حضرت صادق بودم. خبر درگذشت سید حمیرى را به ایشان دادند. براى او دعا کرد و طلب مغفرت نمود. مردى گفت یا ابن رسول الله او شراب می‌خورد و ایمان به‌رجعت (محمّد بن حنیفه) داشت. فرمود: پدرم از جدش نقل کرد: «ان محبّی آل محمد لا یموتون الا تائبین»؛ دوست آل‏محمّد نمى‏میرد مگر با توبه.» در این هنگام فرش نمازى که روى آن نشسته بود بلند کرد و نامه‏اى بیرون آورد که سید اظهار توبه و تقاضاى دعا کرده بود.(10)


پی نوشت ها:


1. فرهنگ عاشورا/ جواد محدثى/ صفحه235
2. ترجمه الإرشاد/ فصل 9/ صفحه 552  
3. زندگانى امام جعفر صادق(ع)/ ترجمه بحار الأنوار/ باب دهم
4.زندگانى امام جعفر صادق(ع)/ ترجمه بحار الأنوار/ صفحه279
5. حیات فکرى و سیاسى ائمه/ جعفریان/ صفحه336
6. فرهنگ عاشورا/ جواد محدثى/صفحه235
7.لهوف/ ترجمه میر ابو طالبى/ صفحه77
8. سه مقتل گویا در حماسه عاشورا/ صفحه312
9. زندگانى امام جعفر صادق(ع)/ ترجمه بحار الأنوار/ صفحه275
10. زندگانى امام جعفر صادق(ع)/ ترجمه بحار الأنوار/ صفحه276

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار