گروه علمی «خبرگزاری دانشجو» - سوسن سالاری؛ روان شناسی به عنوان علمی که به انسان می پردازد، نیازمند شناخت انسان است. انسان به خاطر ماهیت ذاتی و ویژگی های خویش، هم دارای کشش ها و خصلت های حیوانی است و هم آراسته به ویژگی های انسانی و صفات والای حکومتی؛ در حقیقت از ترکیب این دو سلسله از کشش ها و ویژگی های حیوانی و انسانی، موجود شگفت انگیز و تاریخ ساز و جامعه پردازی به نام انسان پدید آمده است.
آن گاه از گرد آمدن این انسان ها، با این هویت و صفات، جامعه انسانی با آن کشش ها و خصلت های حیوانی و ویژگی ها و صفات انسانی و ملکوتی پدیدار می گردد.
با این بیان، هویت و تشخص ذاتی، نژادی، قومی و قبیله ای انسان، نشانگر یک حقیقت تردیدناپذیر می باشد و آن حقیقت این است که انسان ها به خاطر آن کشش ها و غرایز حیوانی، دارای کشش های سیری ناپذیر هستند که آنها را در فراز و نشیب های زندگی و تنگناها و برخورداری ها، به قانون شکنی و حق ستیزی، سرکشی و طغیان و تجاوز به همکیش و همنوع خویش سوق می دهد.
مردم در آغاز یک دسته بودند و تضادی در میان آنها وجود نداشت، آن گاه بتدریج جوامع، توسعه یافته تر و پیشرفته تر شدند و شرایط زندگی سختی هایی را به همراه آورد؛ جدا از مشکلات مادی زندگی، انسان ها فاصله عاطفی بیشتری از هم گرفتند و زندگی صنعتی، این مشکلات روحی و روانی را تشدید کرد و علم روان شناسی برای کمک به مشکلات مردم به صورت دانشی آکادمیک در غرب شکل گرفت.
روان شناسی قرن ها قبل در دل اسلام شکل گرفت و آموزه های بسیاری برای رفع مشکلات روحی داشت؛ به این ترتیب اسلام به عنوان وسیله نجات انسان ها معرفی شد، بنابراین ساده لوحانه است که فکر کنیم اسلام که دینی همه جانبه است، به بعد روحی و روانی بی توجه بوده است.
نتیجه این است که علم روان شناسی در شرق و در دین اسلام شکل گرفته بود، ولی غفلت عالمان مسلمان از مبانی ریشه این علم در دین اسلام، عرصه را برای ریشه دوانی روان شناسی غربی باز کرد.
فقدان تئوریسین ها و نظریه پردازان این علم که از دل اسلام برخاسته است، موجب رواج نظریه های روان شناسی غربی شد.
شاید روان شناسی غربی در بسیاری زمینه ها در جهت ارائه راه حل برای نجات روح انسان از شرایط بغرنج امروزی تلاش کرد، ولی نظریه پردازان غربی در دل شرایط اجتماعی غرب رشد کردند و برای آن مردمان با خصوصیات خاص فرهنگی خود روش های درمانی را ابداع نمودند، اما همان طور که شهید مطهری در کتاب احیای تفکر اسلامی می گوید، آنها در ایسم های خود، بعد اخلاق را فراموش کردند و خود دیدند که برای نجات جان بشریت کافی نیستند.
برای کافی نبودن نظریات غربی، همین بس که آمار خودکشی و دیگرکشی و جرم و جنایات ناشی از فشارهای روحی در کشورهای غربی هر روز بیشتر از قبل می شود؛ نکته جالب اینکه بیمه در کشورهای غربی خدمات روان شناسی را نیز پوشش می دهد.
پس چرا؟ این مسئله به دلیل خلا موجود در روان شناسی غربی مطرح است، اما خود بدان واقف نیستند. حال سوال اساسی از عالمان این علم در دنیای اسلام، بویژه ایران به عنوان یک کشور اسلامی این است که آیا درست است که همان روش های درمانی را بدون هیچ گونه تغییری در ایران اجرا کرد؟
البته در ایران برای سنجش هر بعد روان شناختانه ای ابزاری وجود دارد که در ایران نُرم شده است؛ نرم یعنی مطابق با هنجارها و فرهنگ جامعه ایران؛ این قدم میمون و مبارکی است، ولی تاثیر ابزارها بسیار کمتر از روش های درمانی است که ما چند هفته بیمار را با آن درگیر می کنیم.
حال اگر این روش ها بومی نشود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ با نگاهی عمیق به پاسخ این سوال به این جواب می رسیم که روش های درمانی که برای انواع اختلالات ابداع شده است، در زمینه هایی با اصول دین اسلام و جامعه ایران مغایرت دارد، ولی متاسفانه بی توجه به این امر روش های درمانی مختلف ترجمه و اجرا می شوند و البته مقالات متعددی در مورد اثربخشی این روش ها در مجلات معتبر منتشر می گردد.
ولی آیا کسی وجود دارد که بگوید من در مطالعه خود تمامی بیماران را چند سال پیگیری کردم و مطمئن شدم که این روش در طولانی مدت اثربخش است؟ این در حالی است که برای اختلالات مختلف روان شناختی روش های درمانی زیادی وجود دارد.
آیا این روش ها نیز همچون ابزارها نرم ایرانی دارند یا فقط ترجمه ای از شیوه درمانی غربی را به کار می بریم؟ در ایران تعداد مطالعاتی که شیوه های اسلامی را نیز دخیل کرده اند، بسیار اندک است و البته کامل به آنها پرداخته نشده؛ به همین دلیل است که برخی عالمان علم روان شناسی در داخل، آنها را بی پایه و اساس و غیر علمی تصور می کنند.
براستی چرا در ایران نتوانسته ایم سرفصلی برای روان شناسی اسلامی داشته باشیم، با اینکه در متون دینی ما به مسائل تربیتی و روان شناسی بسیار مفصل پرداخته شده است؟ البته سرفصلی کاملی که بتواند با روان شناسی به معنای امروزی رقابت کند و ادعای اینکه برای هر موردی تکنیکی دینی دارد را به حقیقت نزدیک کند.
شاید کم کاری مسئولان ذی ربط و کم کاری محققانی که با تعصب این مهم را دنبال می کنند تا به جهانیان روان شناسی اسلامی ای را ارائه کنند که در آن اصول اخلاقی به نحو احسن رعایت شده است یکی از مهم ترین عوامل این سردرگمی اطلاعاتی است.
بهتر است در مقاله بعد مصادیقی از تکامل روان شناسی اسلامی در برابر غربی را دنبال کنید.
که کم کاريش هم از ماست
هيچ
وايساديم خودمون رو دور ميزنيم
غرب علاوه بر حل برخي از مشکلات روحي خود به واسطه علم روانشناسي، تاثيرات معنوي روح را به ماده معطوف نمود و سعي در جا افتادن اين موضوع کرد که منشا همه تغيير و تحولات در جسم انسان است و ديگر دنبال روح و اثبات خدا نباشيد و از خدا کمک نگيريد خودتان مي توانيد خود را خوب کنيد
براي همين مي گوييم روانشناسي نه انسان شناسي و تاثيرات روح شناسي
علوم ما بايد بر پايه فلسفه و جهان بيني ما باشد
التماس دعا
يا حق
التماس دعا