رفتارگرایان معتقدند هر چیزی که از درون نگری بدست می آید، نمی تواند مورد قبول علم روان شناسی باشد؛ آنها اصرار دارند که ذهنیت درون نگری باید با عینیت آزمایش و بخش تجربی جایگزین شود؛ با این حال اسلام آن را نمی پذیرد و بی اعتمادی به علم حضوری را ناشی از خطاپذیری این علم و...
گروه علمي «خبرگزاري دانشجو»، فهیمه مقصودي*؛ امروزه يکی از مهمترین نیازهای دانشگاه ها بررسی علم دینی است، اما نه صرف به این هدف که یک امر مورد تاکید دین است و یک امر مطلوب، بلکه نیاز به علم دینی به این خاطر است که حفظ انقلاب اسلامی بر آن متوقف است.
در این مقاله برآنیم تا نگاهی اجمالی بر ابعاد مهجوریت اسلام در روانشناسی امروز داشته باشیم.
علم روان شناسی امروزه همانند سایر علوم از مبانی و اصول خاص خود تشکیل شده که به دلیل پیچیدگی و تعدد و تنوع رفتار آدمی، طبعاً دارای حوزه های متعدد مطالعات و تحقیقات روان شناسی است.
مبانی اولیه و مورد تاکید در روان شناسی شامل بررسی ماهیت انسان، مبانی رفتاری وی و یا عوامل و انگیزه های درونی او، شناخت و ادراک، شخصیت، یادگیری و غيره است.
لازم به ذکر است، رویکردهای جدید و نوین روان شناسی در قرن حاضر همگی با تکیه بر تلفیقی از مبانی اولیه مورد بررسی و تحقیق قرار گرفته است؛ اما آنچه ما به آن خواهیم پرداخت بررسی مختصر تعدادی از مبانی در اسلام و مقایسه آن با روان شناسی امروز می باشد.
در ابتدا به سراغ ماهیت انسان می رویم. شناخت انسان به عنوان یک پیش نیاز اساسی در تمام رشته های علوم انسانی مطرح است؛ ماهیت انسان از نظر اسلام دارای دو بعد مادی و غیر مادی می باشد که در بعد مادی با برداشت های مکاتب مهم روان شناسی در روان تحلیلگری، رفتارگرایی و انسان گرایی نسبتا مشترک است.
اسلام علاوه بر بعد مادی به جنبه های غیرمادی نیز اعتقاد دارد و برای انسان روح خدایی قائل است؛ روحی که با مرگ بدن نابود نمی شود و قوام شخصیت انسان به همان روح است و هدف از انسانیت تکامل روح می باشد. اینجاست که اسلام برای اثبات وجود روح دلایل متعددی از جمله برهان عقلی، تجربه درونی، شناخت آثار آن و دلایل قرآنی را ذکر می کند که ما در اینجا براي اجتناب از اطاله کلام از طرح آنها اجتناب می کنیم.
در تحلیل مبانی و مقدمات رفتار انسان، نه تنها یک عامل، بلکه زنجیره ای از عوامل دخیل هستند که از نیاز ها و انگیزه های فردی شروع شده و به اراده و اختیار و آزادی او منتهی می شود؛ این در حالی است که در نظرياتي همچون نظریات غریزه (ویلیام جیمز) و سائق (فروید) انسان موجودی منفعل تلقی مي گردد. كه تنها عامل موثر در رفتار او غريزه ي جنسي است.
در يك برهه زماني هم كه بحث نیروی انگیزشی اراده در نظریه -که با پشتوانه های فلسفی رقم مي خورد- توسط دکارت مطرح مي شود، چنين تلقي مي گردد كه با اراده، عمل ما آغاز شده و اين اراده است كه عمل را هدایت می کند و تعیین می کند آیا بدان عمل بکند یا نه و هنگام عمل کردن چه کاری بکند؛ اما بحث اسلام این است که در واقع اراده با رفتار فرد رابطه تنگاتنگ دارد و نشان دهنده اوج نیاز و انگیزه فرد است و در مقام اراده همه عوامل در هم می آمیزد و بر اساس یکسری ملاک رفتاری رخ می دهد یا از آن جلوگیری می شود؛ به طور ساده طرح نیروی اراده توسط روان شناسان شناختی و انسان گرا در فضای تجربه گرایی غرب توفیق چندانی نیافت.
یک کمبود محسوس ديگر در نظریه های انگیزش که اسلام بر آن تاکید می ورزد، عدم تشخیص این نکته است که غریزه ها، نیازها و سایق ها و اراده در سلسله مراتبی از نیروی افتراقی، به شکل پویایی با هم در ارتباطند و نباید مستقل از هم بررسی شوند.
بحث شناخت و فرآیندهای شناختی موضوع دیرینه است که مورد توجه فلاسفه بوده و در روان شناسی نیز از موضوعات بنیادی به حساب مي آيد.
در روان شناسی دو نوع روش شناختی مورد بحث قرار گرفته؛ یکی روش درون نگری که آنجل (1903) آن را مشاهده مستقیم فرآیندهای ذهنی خویشتن نامید و دیگری روش تجربی که به وسیله مشاهده، مصاحبه، گزارش های فردی، پرسشنامه و غيره بدست می آید؛ آنچه از روش درون نگری در تجربه شخصی حاصل مي شود از نوع علم حضوری بوده و آنچه به کمک مشاهده، پرسشنامه و غيره بدست می آید، همان شناخت حصولی است که در فلسفه مطرح می شود.
شدیدترین انتقاد از علم حضوری که بوسیله روش درون نگری بدست می آید، از سوی جان واتسون، رهبر رفتارگرایی صورت پذیرفت؛ رفتارگرایان معتقد بودند هر چیزی که از درون نگری بدست می آید، نمی تواند مورد قبول علم روان شناسی باشد؛ آنها اصرار داشتند که ذهنیت درون نگری باید با عینیت آزمایش و بخش تجربی جایگزین شود.
با این حال اسلام آن را نمی پذیرد و بی اعتمادی به علم حضوری را ناشی از خطاپذیری این علم و درون نگری نمی داند، بلکه با تحلیلی ماهرانه بیان می دارد که خطای ادراکی همواره مربوط به شناخت حصولی است، اما شناخت حضوری که تجربه بدون واسطه است، به هیچ وجه خطابردار نیست و خطای روش درون نگری به جنبه حصولی آن و تفسیر و گزارشی که فرد از تجارب خود ارائه می دهد، مربوط می شود.
ان شاءالله دو مبحث جذاب و چالشی شخصیت و یادگیری و بررسی اجمالی مقایسه نظریات اسلام و غرب را در ادامه مطالب مطرح خواهیم کرد.