به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»، در آخرین به روز رسانی وبلاگ «پاسدار جبهه جنگ نرم» آمده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
امروزدر این سرزمین پهناور و در این نظام اسلامی همه و همه خاصاً مسئولین کشوری و لشکری و نخبگان سیاسی وفرهنگی و جمعیت حزب اللهی کشور دم از ولایت وولایتمداری میزنند. در تمامی سازمانها و ادارات عکس و شمایل حضرت امام (ره) و حضرت امام خامنهای (حفظه الله) خیلی شکیل و زیبا رابعنوان سردر خود انتخاب کرده و جملاتی از این بزرگواران را هم در کنارش چسباندهاند. هر حزب و جریان و نخبه فرهنگی و سیاسی و... از ولایت میگوید و ولایتمداری. بچه بسیجیها و حزب اللهیها اول هر جملهشان نام «آقا» است اما مدام گوشهای لمیده وخمیدهاند و مدام غُر میزنندکه اینجای نظام خراب است و آن مسوول مخالفت با آقا کرد و....
ما نیروهای حزب اللهی نظام را از خودمان نمیدانیم؛ بخواهیم یا نخواهیم داریم از نظام فاصله میگیریم. ما چارت و تشکیلات نظام را رها کردهایم تا هر کس و ناکس مدرکی بگیرد بر اریکه قدرت و ادارات و سازمانها و... بنشینند و به ما حکمرانی کنند. ما دچار سکولاریسم پنهان شدهایم.
سکولاریسم پنهان یعنی اینکه در شعارهایمان میگوییم: دین از زندگی جدا نیست؛ دین از سیاست جدا نیست؛ ماوراء از طبیعت جدا نیست؛ در نیتمان هم همین است اما در برنامه ریزی و در زندگی روزمره و در فعالیتهایمان هیچ خبری از این حرفها نیست.
انگار بعضی نیروهای حزب اللهی در عمل به سکولاریسم اعتقاد دارند؛ چرا که در فعالیتهای روزمره، در سبک زندگی، در برخورد با مسوولین، ردپایی از دین و سیاست نیست؛ چرا که در عمل سیاست را رها کردهایم، نظام اسلامی را رها کردهایم، مسوولیتهای کشوری و لشکری و استانی و شهرستانی را رها کردهایم و بدون تعارف شانه از زیر بار مسوولیتها خالی کردهایم.
تمامی کسانی که این دست نوشته را میخوانند:
همه خوب به اطرافمان نگاه کنیم؛ چه میبینیم؛ قوه مجریه و مسئولیتهای کلان قوه مجریه (دولت) و مسوولیتهای استانی و شهرستانی آیا در دست بچههای حزب اللهی است؟ نمایندههای استان و شهرستان ما از نیروهای حزباللهیاند؟ شورای شهرستان شما از بچههای حزب اللهیاند؟ مدیران آموزش و پرورش کشوری و استانی و شهرستانی از بچههای حزباللهیاند؟ چند درصد مدیران مدارس ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان و... از بچههایی مؤمن و حزباللهیاند؟ چند درصد یا چند نفر از رؤسای دانشگاههای دولتی، آزاد و پیام نور و غیرانتفاعی کشوری، استانی، شهرستانی از نیروهای رنجدیده حزب اللهیاند؟
تا حال هرچه نوشتیم از رئوس و مدیران و مسئولین بوده؛ حال خود بخوانید شرح وحال مفصلی از معاونین، مشاورین، کارمندان وکارکنان و... این دستگاهها!!
باز تا حال هرچه نوشتیم از نهادهای دولتی گفتیم شما بخش خصوصی را هم اضافه کنید.
بله، به خودمان که نگاه کنیم و به این مطالب که فکر کنیم حالا میفهمیم چرا امام خامنهای تنهاست؟ چرا اسلام آنطور که دنبالش بودهایم در مملکت پیاده نمیشود؟ چرا مشکلات عدیدهٔ سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و... دامنگیر مملکت است؟ چرا مفاسد کلان سیاسی و فرهنگی و اجتماعی واقتصادی و... در کشور به چشم میخورد؟ چرا تحولی در کشور صورت نمیگیرد؟ و هزار سؤال دیگر در اینجا معنا میشود.
حالا لمس میکنیم که چرا از بین مراحل راهبرد 5 مرحلهای نظام هنوز در پلهٔ سوم هستیم؟
1. انقلاب اسلامی
2. تشکیل نظام اسلامی
3. تشکیل دولت اسلامی (این مرحله)
4. تحقق جامعه اسلامی
5. تحقق امت اسلامی)
و حالا میفهمیم چرا در کشور تولید ملی و در دانشگاه تولید محتوا و در حوزه تولید علم بسیار ضعیف است.
حالا متوجه میشویم که چرا وقتی بیداری اسلامی در منطقه اتفاق میافتد ما الگوی اسلامی اقتصادی نداریم تقدیمشان کنیم.
حالا برایمان روشن چرا نیروهای حزب اللهی و بسیجی در سراسر کشور براحتی مورد تهمت واقع میشوند! براحتی سیلی میخورند! براحتی به زندان میافتند! براحتی هزار بلا سرشان میآید و از دیگر بچه حزب اللهیها جیکی در نمیآید!
چرا نیروهای حزب اللهی تبدیل به موجودات بیخطری برای مفسدین و مفسدات شدند؟؟؟ چرا دیگر کسی از حزب اللهیها حساب نمیبرد؟ چرا باید حضرت آقا این قدر خون دل بخورد تا یک زمانی ما را در یک جا و زیر یک علم جمع کند؟ و...
حالا روشن است چرا وضع فرهنگ این و وضع اقصاد آنست و وضع سیاست بدتر و.... چرا سینما فاسد و غیر انقلابی و ضد انقلاب.
به نظر شما، ولی فقیه جامعه در این جامعه و ساختارها و نهادها و سازمانها وادارت دولتی وخصوصی دلش به کی خوش است؟ به کدامشان دلبسته است؟ در دانشگاهها و حوزهها به که امیدوار است؟ در مجلس به چه کسانی امیدوار است که از ایشان واندیشهٔ ناب ایشان دفاع کنند؟ در دولت به چه کسی امیدوار است؟ در مجامع عمومی، مساجد و حسینیهها وهیئات مذهبی و... از چه کسانی انتظار دارد؟ در بین علما و فصحا و فضلا چه کسی حامی ایشان است؟ و هزاران سؤال دیگر. آیا در بین همهٔ اقشار غیر از حزب اللهیها کسی میتواند نقطهٔ امیدی برای رهبری باشد؟
ممکن است کسی نادانسته و یا ضعیف التحلیل با خواندن این نوشته بگوید: عجب، اینان چقدر طالب قدرتند مگر الآن کشور دستشان نیست!
در جواب باید گفت ما انقلاب ظاهری تا حدودی معنوی کردهایم اما انقلابمان هنوز در مرحلهٔ سوم است؛ ما به حکم دین و ضرورت عقل میگوییم اجرای احکام اسلامی واجب است و باز به حکم دین و عقل ضرورت دارد برای اجرای احکام، حکومت تشکیل دهیم و به حکم دین و عقل باز ضرورت این اثبات میشود که مؤمنین دارای معنویت و معرفت و بصیرت و مدیریت و علم باید در رئوس کار باشند تا احکام اسلام اجرا شود. و باز میگوئیم مادامی که افراد بیدین، یا دیندار ضعیف، متدینین سکولار و یا هرکس دیگر غیر از مؤمنین و حزب اللهی ناب در رئوس ادارات و سازمانها و دیگر مناصبات است نتیجه همین است که میبینیم: حکم قرآن و حدیث ائمه و بیانات امام راحل و فرمایشات حضرت آقا روی زمین است. نتیجه همین است که امر به معروف در جامعه تعطیل شده و مشکلات عدیده بر سر راه مردم است.
نتیجه این است: تا تقوا نباشد تا ایمان و دین و دستورات دین نباشد، وجدان کاری تعطیل! انجام تکلیف و وظیفه تعطیل! کارهای مردم روی زمین! اختلاف و تضاد طبقاتی فراوان! نظام اقتصادی کشور سرمایه داری! و....
متأسفانه نیروهای حزب الله اصل را رها کردهاند و فرع را چسبیدهاند! نظام و حکومت را رها کرده و به آرامی سر در لاک خود فرو برده و به گوشهای خزیده و آقا را با هزاردغل کار تنها گذاشتهاند.
نیروهای متدین احکام فردی را با نهایت وسواس اجرا ولی احکام اجتماعی را با نهایت ولنگاری و سستی و تنبلی رها کردهاند. نماز اول وقت را فراموش نکرده ولی حدیث پیامبر را رها کردهاند که فرمود: اگر کسی صبح کند در حالی که به فکر اصلاح امور مسلم (یا مسلمانی) نباشد مسلمان نیست!!! با خواندن این حدیث باید بمیریم و آرام بگیریم. چند نفر امر به معروف و نهی از منکر انجام میدهند نه فقط در بحث حجاب و عفاف؛ بلکه در ابعاد سیاسی، اقتصادی و اداری و فرهنگی و....
امام فرمود مساجد سنگرند سنگر را خالی نکنید! روشن و واضح و مبرهن است که منظور حضرت، آن مساجدی است که در آنان دین جدا از سیاست نیست؛ آن مساجدی که پیگیر اجرای احکام اسلامی در کشور، استان یا شهرستان یا محله خویشاند. آن مساجدی که جای محافظه کاران و دغل کاران و منافقین نیست. یک سؤال: در چند تا از میلیونها مسجد سطح کشور، دین از سیاست جدا نیست؟؟؟ و...
به حکم حضرت حق عزّ و جلّ در کلام الله مجید، ما باید قیام کنیم؛ «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مَا بِصَاحِبِکُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّکُم بَیْنَ یَدَیْ عَذَابٍ شَدِیدٍ»
«بگو: شما را به یک چیز اندرز میدهم: یک یک و دو دو برای خدا قیام کنید سپس بیندیشید، تا بدانید که در یار شما دیوانگیی نیست اوست که شما را از آمدن عذابی شدید میترساند»
قیام کنیم علیه خودمان؛ علیه افکار دراویش گونه و یا تهدیدمحور، که بگذاریم تا دشمن حملهای کند بعد پاسخ گوئیم؛ قیام علیه سکولاریسم پنهان؛ قیام علیه منفعت طلبی؛ قیام علیه محافظه کاری و مصلحت اندیشی دروغین درون خودمان؛ قیام علیه سستی وتنبلی وکسلی وفشلی و به فرموده امام صادق (ع): أعوذ بالله من الکَسَلِ وَالفَشَلِ.
نیروهای حزب اللهی در سراسر کشور فراوانند؛ در استانها فراوانند؛ در شهرستانها فراوانند؛ اما سازمان دهی نیستند! آنقدر اختلاف دارند با هم که شاید برای هر نفری از آنان یک تشکل باید تأسیس کرد. ارتباط باهم هم ندارند. دغدغه و درد و سوز دارند و چاره ندارند. چارت و سازمان و تشکیلات ندارند. در کشور رهایند و در استانها رهایند و در شهرستانها دل به یک امام جمعه خوشاند که در این هزاران شهرستان شاید امام جمعههایی هم پیدا شوند که فکر ناب دارند و نو و دغدغه انقلاب دارند و اسلام و روحیهٔ جهادی دارند و...
دوستان من!ای یاران من!ای همسنگران! بیائید بیش از این دل آقا را خون نکنیم. بیائید نظامی را که خ. ن هزاران هزار حزب اللهی پای آن ریخته شده است را رها نکنیم. بیائید از دام سکولاریسم پنهان رها شویم. بیائید از این فتنه که بر ما چنبره انداخته به دامان قرآن و اهل بیت پناه ببریم و رها شویم. بیائیم از سوءظنها نسبت به همدیگر و اختلافاتمان بگذریم و همدیگر را پیدا کنیم. بیائیم و باور کنیم که نظام مال بچه حزب اللهی هاست.
و به فرموده حضرت آقا: آینده از آن حزب اللهی هاست. إن شاءالله.