به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، برنامه «هنگام درنگ» که جمعه شب از شبکه یک سیما پخش شد، با اجرای موسی فقیه حقانی و حضور یعقوب توکلی، جریانشناس تاریخی و استاد دانشگاه شهید بهشتی و خسرو معتضد، مورخ معاصر به بررسی وضعیت امنیت در ایران در دوره رضاخان پرداخت.
حقانی: یکی از مواردی که بسیار از آن شکایت شده غصب املاک مردم در سراسر کشور است. مثلاً در منطقه سعدآباد تهران، در منطقه مازندران، آذربایجان، خراسان و ... شکایت های بسیاری شده که یا شخص رضاخان یا نظامیان به اموال و املاک دستاندازی کردهاند. وقتی سخن از امنیت به میان می آید یکی از وجوه ایجاد امنیت در کشور، امنیت اقتصادی است.
معتضد: در دوران رضاشاه یک قشر نومن کالچرهایی بر سر کار می آیند، یعنی نظامیانی که از نظر مالی وضع خوبی نداشتند و مثلاً وقتی برای کودتا از قزوین به تهران می آیند، پوتین های پاره و لباس های کهنه داشتند و انگلیسی ها به آنها جوراب و لباس و پوتین نو دادند.
این گروه در سال 1320 جزو ملاکین و زمین داران می شوند.لازمه این تغییر ورود به آریستوگراسی است. بعضی ازدواج می کنند مثلا زاهدی که پدرش مباشر املاک یکی از ملاکین قره گوزلوی همدان بوده، با دختر معتمدالملک ازدواج می کند و این چنین وارد گروه آریستوگراسی می شود. خیلی از آن ها با اشراف آن زمان و طبقه توان گران سیاسی و اقتصادی وصلت می کنند.
توکلی: بیشتر این ازدواج ها هم ازدواج مجدد به خاطر ارتقاء موقعیت بوده است.
رضاخان در دوران تصدی وزارت جنگ، با دو خانواده قاجاری ازدواج کرد
معتضد: همین طور است. خود رضاخان هم در دوران تصدی وزارت جنگ و قبل از اینکه شاه شود، با دو خانواده قاجاری ازدواج می کند. در ابتدا با توران امیر سلیمانی و بعد هم با عصمت الملوک دولت شاهی.
گفته می شود کسی که خیلی فقیر است به ثروت برسد مردم را فراموش می کند و کسی که خیلی ثروت مند است، مردم را زیر پای خود می بیند، به همین دلیل است که غصب املاک و زمین داری متداول شده بوده.
من شنیده ام فرمانفرما به رضاشاه گفته که او باید املاک داشته باشد، در حالی که ناصرالدین شاه همه ایران را برای خودش می دانسته، و رودهن و بومهن را به او هدیه داده. خدایار خان و سایر افسران هم همین کار را کرده اند و به این ترتیب ملک داری در ایران رواج پیدا کرد، اما در ادامه به غصب املاک مردم کشیده شد. به بهانه آبادانی مازندران، که آباد هم شد، زمین ها را غصب میکردند و حکومتی همانند روسیه به وجود آوردند که مردم در پست ترین سطح زندگی بوده و دولتمردان در بالاترین سطح آن.
استخدام مأمورین املاک از بین مأمورین شهربانی و ارتش
جالب است که مأمورین املاک از بین مأمورین شهربانی و ارتش استخدام می شوند.
توکلی: در صحبت هاتون اشاره کردید که در مازندران آبادانی هم شد. به جز غارت چه ثمری برای مازندران داشتند؟
معتضد: هتل هایی که ساخته شده؛ رامسر که ساخته شده.
توکلی: اما این مکان ها را برای تفریح خودشان ساختند نه برای مردم!
معتضد: جالب است که فردی به نام کاویانپور، که یاداشت هایش در سال 1329 چاپ شده، می گوید در همین جا هم آیرون دزدی می کرده. او رسیدهایی را می گرفته و به شاه می گفته همه جا ضد عفونی شده.این که می گویید عدم امنیت اقتصادی یعنی همین!
دولت روسیه و دولت انگلیس هم به نوبه خودشان مسبب این موضوع بوده اند. در دوران لنین و بعد از او قوانینی در روسیه وجود داشت که وزارت بازرگانی خارجی، برنج ما را می خریدند.این فشار های که به شمال ایران وارد شد باعث به وجود آمدن نهضت دروغی اقتصاد که آیرون هم در پشت پرده آن بود به وجود آمد.
آزمندی انگلیسی ها به نفت سبب نوعی نا امنی اقتصادی در ایران
به همین صورت انگلیسی ها. آزمندی انگلیسی ها در مورد نفت، شرکت لینچ، بانک شاهنشاهی، تلگراف خانه ها که تا سال 1309 در دست آنها بود و ... باعث شد که یک نا امنی اقتصادی در ایران به وجود آید.
یکی از مطلعین می گوید وقتی با زور لرها را به طرف خراسان کوچ می دادند، گوسفندان آنها را می کشتند. همین باعث شد قیمت گوسفند یک تومان شده بود. مثل اوایل سلطنت ناصرالدین شاه که نقل شده ما یک گوسفند خریدیم دو تومان؛ چراکه لرها به سب غیضی که داشتند اسب ها و گوسفندان را می کشتند.
عدم امنیت اقتصادی حاصل حرص طبقه تازه به دوران رسیده بود
عدم امنیت اقتصادی به خاطر این طبقه نومن کالچر و طبقه تازه به دوران رسیده بود که عجله داشتند زودتر پولدار شوند.
بهترین کار را دکتر مدرسی نوشتند که عنوان کرده اند پدر من با شصت تومان در سال 1300 عالی زندگی می کرد اما در سال 1320 فقیر بودیم و این شصت تومان ارزشی نداشت. ارزش پول عمداً پایین آمده بود و انحصار ایجاد شده بود.
حقانی: دو عکس نشان می دهم و نظرات دوستان را در مورد آن ها جویا می شویم. این عکس رضاخان است زمانی که در سفارت هلند نگهبان بوده و قراول سفارت بوده. مدتی هم در منزل فرمانفرما نگهبان بوده. بعد از کودتا و قدرت گیری رضاخان، فرمانفرما گفته:«ما عجب شانسی آوردیم که زمانی که او قراول خانه ما بوده حرف تندی به او نزدهایم وگرنه باید تبعات آن را تحمل می کردیم.» البته تبعات آن را هم داد. زنش کشته شد و مقداری املاک هم داد.
عکس دوم برای بعد از کودتا است. زمانی که رضاخان در حال مصادره ماشین نصرت الدوله فیروز است.رضاخان مدتی هم در منزل نصرت الدوله نگهبان بوده. او از همان زمان شورع به دست اندازی به املاک و اموال مردم کرد.
معتضد: شصت اتومبیل در گاراژ خانواده سلطنتی بود.
حقانی: از همه این ها که بگذریم، دفترچه هست که املاک اختصاصی این خانواده را ثبت کرده. چهار هزار و ششصد قریه و مزرعه و ملک فقط در مازندران داشتند. بخشی از اینها به اندازه شهرهای فعلی است.
بعضی شان عبارتند از مرتع معروف به کجورکوه، شش دانگ. بلوک ییلاقی علوی کُلا،شش دانگ. قریه فیروز کلای علیا،شش دانگ. قریه فیروز کلای سفلی،شش دانگ.
توکلی: هر روستا یا قریه ای که یک سند است بیش تر از پانصد هکتار است. اشتباه نشود که یک سند یک قطعه زمین دویست متری است.
حقانی: چگونه رضاخان که در خانه فرمانفرما به دیواری تکیه می داده و با خود می گفته آیا می شود ما هم چنین خانه ای داشته باشیم، به دفتر بزرگی از املاک اختصاصی برسد؟
توکلی: بخشی عادت اشرافیت است. قبل از این حتی در دوره قاجار وقتی حکومت را واگذار می کردند، حاکم محلی از آن منطقه باج می گرفت و ثروت مند می شد.
خود قوام السلطنه گفته: «من چندبار اموالم مصادره شد و اموالم را از دست دادم و در دوره حکومت دوباره ثروت مند شدم و برگشتم به حوزه اقتدار خودم.» تمام کسانی که اشرافیت سیاسی را در ایران بر عهده داشتند اشرافیت اقتصادی هم داشتند و اشرافیت اقتصادی همراه بود با مقوله ملک و زمینداری.
فرمانفرما که نام برده شد، در شب کودتای 1299 وقتی بازداشت می شود، در زندان درخواست ملاقات با رئیس تشکیلات را می کند. سرگردی برای صحبت با او می رود، اما فرمانفرما میگوید من می خواهم نفر اصی را ببینم. نهایتاً رضاخان به ملاقاتش می رود.
فرمانفرما می گوید من چه بدهم تا من را آزاد کنید؟ او نگران بوده که در بلبشوی آن زمان، سرش بر باد رود! و زمینی که ساختمان سِنای سابق در آن بوده را به رضاخان می دهد تا او را رها کند که بعد هم جزو زمین های موروثی پسرش می شود.
بعد از این ماجرا سنتی بین همه نظامیان ایجاد شد. مثلا سپهبد امیراحمدی در تهران معروف بوده به سپهبد کنتوری. هفتصد قبض کنتور به نام امیراحمدی بوده! یا خدایارخان که سیصد قبض کنتور به نام او بوده! و این واقعیتی است که سعدی علیه الرحمه به زیبایی آن را می گوید:
گر ملِک خورَد ز درخت سیبی
برآورند غلامانش درخت از بیخ
نمونه دیگری که مردم می توانند هم اکنون هم مشاهده کنند همین کاخ سعدآباد است. محدوده وسیعی که وقتی وارد می شویم،آب و هوا و امکانات و وسعت آن با همه جا متفاوت است. بودجه آن هم از شهرداری آمده.
معتضد: کسی در شهریور بیست نقل کرده: سی و پنج میلیون خرج این کاخ ها شده است. کل بودجه مملکت چهارصد میلیون بوده که سی و پنج میلیون آن صرف کاخ های سعدآباد شده بوده.
توکلی: به همین صورت اموالی که امیرعبدالله طهماسبی از خوانین مناطق مختلف غصب کرده. وقتی فرماندهی از رضاشاه بودجه می خواسته، رضاشاه پاسخ می داد. مگر در منطقه شما آدم ثروتمند وجود ندارد؟ سازمانی در این دوره به وجود آمد به نام سازمان املاک شاهنشاهی که وظیفه آن استفاده از نیروی نظامی و امنیتی برای بهره برداری املاک و به کارگیری مردم در راه استفاده از زمین ها بوده.
وقتی با نسل هم زمان با دوره رضاخان صحبت می شود، مشاهده می شود که همه زنان و مردان روستایی در منطقه مازندران که سن شان به آن دوره میخورد تجربه کار و بیگاری در آن مزارع را دارند.
حقانی: حتی بیگاری از بچههای خردسال!
توکلی: در کتاب تاربخ بیست ساله نوشته حسین مکی گزارش هایی که از عملکرد افشارتوس هست که در مازندران رئیس سازمان املاک شاهنشاهی بوده، آنچه که بعدها به عنوان پیشرفتهای زمان رضاشاه یاد می شود، با توجه به سیطره ای که پهلوی ها در فضای تاریخی، مطبوعاتی و آموزشی داشتند، جایگزین کردن اتفاقات کوچک صنعتی به جای وقایع و فجایعی است که رخ داده.
فشار آمریکاییها و اقتضائات اقتصادی باعث شد تا پهلوی ها به این نتیجه برسند که به جای ملک داری که باعث بدنامی شان و نارضایتی مردم می شد، به سمت خرید اوراق سهام، کارخانه ها و تاسیسات و موسسات در خارج از ایران بروند.
متصرفات اجباری و الزامی و با استفاده از قدرت زور خانواده پهلوی
البته املاک را هم داشتند. مثلاً در مازندران در مسیر بین نور و محمودآباد، تمام مناطق ساحلی را داشتند. یا کاخ عظیمی که شمس در بالای شهر چالوس داشت؛ یا باغ بسیار گسترده ای که در کرج داشته. همه این ها متصرفات اجباری و الزامی و با استفاده از قدرت زور برای خانواده پهلوی امکانات مالی را فراهم کرده.
حقانی: در مطبوعات فرانسوی دوره رضاشاه مقاله ای در خصوص این که در ایران جانوری پیدا شده که خاک می خورد! نوشته شد و این مقاله بازتاب خیلی بدی در دربار رضاشاه داشت و باعث تغییر در مناسبات ما با فرانسوی ها شد.
رضاخان از هر ملکی تعریف می کرد، صاحب ملک باید آن را پیشکش می کرد
رضاخان هر ملکی را که می دید اگر از آن تعریف می کرد، صاحب ملک باید آن را پیشکش می کرد. وقتی به ملکی طمع می کردند اگر واگذار نمی شد، وقتی مرد خانه برای کار از خانه بیرون می رفت، آن ها اهالی خانه را با کامیون های ارتشی از منطقه خارج می کردند و به نواحی سیستان و بلوچستان می بردند.
عکسی که در آن رضاخان شاخصی برای اندازه اسب بوده
معتضد: نکته ای را عرض کنم در مورد عکسی که نشان دادید. خود رضاخان این عکس را دیده بود. وقتی که کنت کوات که در ایران وزیر مختار(سفیر) آلمان بوده، رضاخان سرباز سفارت بوده. بعدا وقتی به سفارت آلمان می رود، به کنت شولنبرگ وزیر مختار وقت می گوید که من در این جا سرباز بوده ام و شولنبرگ بلافاصله دستور می دهد آن اتاقک نگهبانی را به اتاق وزیر مختار ببرند. او در این عکس به عنوان شاخصی بوده تا اندازه اسب مشخص شود.
حقانی: این عکس را صاحب اختیار در منزلش نگهداری میکرده و در دوره پهلوی کسی جرات نمی کرد این عکس را نشان داده و منتشر کند. بعد از انقلاب اسلامی این عکس از منزل صاحب اختیار بیرون می آید. مرحوم آقای مددی که این عکس را از خانواده صاحب اختیار گرفتند و ما آن را چاپ کردیم.
معتضد: مسأله دیگر این است که ما به عنوان یک ایرانی باید قلدرپرستی را فراموش کنیم. این که عنوان می شود: آقای معتضد از رضاشاه بد میگویید، من کجا بد میگویم؟ این برنامه در آرشیو تلویزیون می ماند و پنجاه سال دیگر پخش می شود. ما با دیکتاتوری مخالفیم.
حقانی: انتقادی که گاهی از برنامه ما می شود این است با عینک امروز، دیروز بررسی می شود. وقتی رضاخان رفت بعضی جاها جشن گرفتند. نمونه این را اگر بخواهیم در دوره خودمان، رفتن صدام است. مردم عراق از آمدن آمریکایی ها خوشحال نبودند، بلکه از رفتن صدام خوشحال بودند.
توکلی: نقل شده: «ما می دانستیم اگر رضاشاه از کشور خارج شود به خاطر موقعیتی که دارد مردم از ما راضی خواهند شد».
حقانی: بله. این ترفند از سوی انگلیسی ها بود. صبح فردای کودتا توسط رضاخان، اعلامیهای از طرف او روی دیوار ها خورد با عبارت " حکم می کنم..." اگر مردم ایران دیکتاتور پسند بودند هیچ وقت نهضت مشروطه در کشور رخ نمی داد و اتفاقاً برای مهار دیکتاتوری این نهضت را به راه انداختند.
جامعه ایرانی از رفتن رضاشاه نه تنها خوشحال شد، بلکه...
ما با عینک امروز، دیروز را نگاه نمی کنیم؛ بلکه با رفتن در لایه های اجتماعی همان دوره و بررسی اسناد، می بینیم که جامعه ایرانی از رفتن رضاشاه نه تنها خوشحال است، بلکه به دنبال اعاده حقوقی است که در دوره او از دست داده.
تصور می کنم افرادی که از رضاشاه چهره یک قهرمان در ذهن دارند، با عینک امروز، دیروز را می بینند. موضع جامعه ایرانی نسبت به دیکتاتوری و نسبت به رضاخان و رفتن او کاملاً مشخص است. در منابع هم آمده و ان شاءالله در برنامههای بعدی به آن خواهیم پرداخت.
در آن اعلامیه هم وقتی نوشت «حکم می کنم...»، مردم ایران که از طنز قوی هم برخوردار بودند،عبارات طنزی پای آن اعلامیه نوشتند که رویکرد ضد دیکتاتوری دارند و عوامل دیکتاتوری مجبور شدند آن اعلامیه را جمع آوری کنند.
توکلی: جامعه ایران جامعهای طالب دیکتاتوری نیست. اما این یک واقعیت است که در شرایطی که اوضاع کشور نا امن شد، انسان ها به طور طبیعی به دنبال امنیت باشند. مردم ایران در حافظه تاریخی شان کسانی که در یک دوره امنیتی را به وجود آوردند، دوست دارند. به دلیل اهمیتی که مساله امنیت در ذات انسان ها دارد حتی ممکن است دیگر خطاهای فرد برقرارکننده امنیت بخشیده شود.
امیرالمومنین (ع) جمله ای دارند که مردم به امیر احتیاج دارند، چه نیکوکار چه فاجر. اولین چیزی که برای وظیفه حاکم عنوان می شود. برقراری امنیت است.
علاقه به نادر به خاطر استقلال کشور و بازگرداندن مرزها است، اما...
به همین خاطر به نادرشاه علاقه است. علاقه به نادر به خاطر استقلال کشور و بازگرداندن مرزها است، اما شقاوتی که نسبت به کریم خان در تاریخ ایران وجود دارد، نسبت به هیچ کس دیگری نیست. مردم ما بیش از مساله قلدری و گردنکشی پادشاه، عدالت را دوست دارند. به کسی که در مورد آن ها اعمال عدالت بکند و عادلانه رفتار کند علاقهمند ترند.
علاقه مندان به استالین، مردم مسجدی ما نبودند
اما این که شما می فرمایید عده ای به استالین علاقهمند بودند، علاقه مندان به او مردم مسجدی ما که نبودند. آنان اعضای حزب توده بودند و می دانستند به دلیل اینکه استالین مرده، موقعیت شان در فضای بین الملل دچار ضعف و نقصان خواهد شد و می دانستند که با تغییر جایگاه در فضای بین الملل آمریکایی ها و انگلیسی ها می توانند بر ایران فشار بیاورند و اضطراب ناشی از وضعیت خاص خود آنها بود.
حقانی: ملت ایران،چون به شدت تحت فشار روس و انگلیس بودند، وقتی آلمان آمد احساس کردند که او می تواند تلافی ظلم ها را بگیرد.
توکلی: حتی به لحاظ انسانی فشاری که در طول سال ها انگلیسی ها و روس ها به ما وارد می کردند، مساله حمایت ایرانی ها از آلمان ها صرفا به خاطر هیتلر نیست؛ یعنی جامعه آن زمان شناختی از هیتلر نداشت.
ادعایی که رضاشاه به سمت نازیسم گرایش پیدا کرده بود، غلط است
حتی ادعایی که رضاشاه به سمت نازیسم گرایش پیدا کرده بود، غلط است. رضاشاه هم شناختی نداشته. مگر چند ماه قبل از حمله هیتلر به لهستان، نخست وزیر فرانسه در کنفرانس امنیتی مونیخ همراه با هیتلر و موسلینی بخش های وسیعی از اروپا را واگذار نکردند.
دولت انگلستان با آن منابع جاسوسی، هیتلر را نشناخت
دولت انگلستان با آن همه امکانات اطلاعاتی و منابع جاسوسی هیتلر را نشناخت، با او روابط داشت، به او امکانات و فرصت داد، در برابر او کوتاه آمدند.
حالا مورخین ما توقع دارند که رضاشاه هیتلر را می شناخت و نسبت به ادبیات فاشیسم اطلاع پیدا می کرد. نکته ای که عرض شد مبنی بر تاریخ نگاری انگلیسی در ایران و این که بخش زیادی از حافظه تاریخ نگاری ما حافظه انگلیسی است، کاملاً این موضوع را پوشش می دهد.
اینکه مردم ایران نسبت به هیتلر علاقه مند بودند به خاطر این احساس است که وقتی ظالمی در حق آن ها ظلم کرده، اگر ببینند که کس دیگری در حال مجازات آن ظالم است آن را منتقم الهی می بینند.
لات ها هیچ وقت مورد علاقه مردم ایران نبودند، برعکس لوتی ها
علاقه به قلدر را ما در تاریخ ایران نداریم. ما در جامعه ی ایران دو طیف لات ها و لوتی ها را داریم. لات ها هیچ وقت مورد علاقه مردم ایران نبودند، برعکس لوتی ها. چرا که لوتی ها برای دفاع از مظلوم در برابر حکومت می ایستادند، اما لات ها قانون شکنی می کردند و از مردم باج خواهی می کردند. اگر ما خلقیات این چنینی را در مردم ایران تعریف بکنیم باید در تاریخ بگوییم که مردم ایران به لات ها علاقه مند بودند حال آنکه واقیت تاریخی جامعه ما این گونه نیست.