به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، برنامه «هنگام درنگ» با اجرای موسی حقانی، جمعه شب از شبکه یک سیما پخش شد و با حضور دکتر موسی نجفی، استاد علوم سیاسی دانشگاه؛ دکتر موسی حقانی، مجری و کارشناس برنامه و سید ضیاالدین دری، نویسنده و کارگردان سریال «کلاه پهلوی» به بررسی مسائل مربوط به سالهای 1320-1308 پرداخت.
حقانی: بحث این هفته را از مسئله مشروطه آغاز میکنیم. مشروطه یک نهضت بزرگ در کشور ماست که میتوانست پایه پیشرفت کشور قرار گیرد. کشور ما از معدود کشورهایی بود که به سمت نظام مردم سالار با رویکرد دینی حرکت کرد. علمای دینی که سردمدار این نهضت بودند، با هدف برپایی نظام مردم سالار با تکیه بر مباحث دینی حرکت کردند.
اگر نهضتی از سر ستیز و نزاع با مباحث دینی کشوری آغاز شود خواهد توانست تمام دستاوردهای آن نهضت را زیر سوال ببرد. در سریال «کلاه پهلوی» با وجود اینکه بحث داستان، مشروطه نیست، اما این بحث در سریال مطرح میشود، به عبارتی اتفاقاتی که در سریال به نمایش گذاشته میشود به نحوی ریشه در مشروطه دارد. به نظر شما این سریال تا چه حد توانسته ریشه این اتفاقات را در مشروطه نشان دهد؟
نهضت مشروطه نه تنها نظام سوزی، بلکه نظام سازی نیز داشت
نجفی: نشناختن بحث مشروطه باعث درست نشناختن انقلاب اسلامی خواهد شد. مشروطه نه تنها ریشه نظامهای سیاسی گذشته، بلکه ریشه نهضتهای گذشته نیز میباشد. مشروطه با نظام اسلامی امروز تشابه مهمی دارد که از این جنبه دو بار در تاریخ این تشابه دیده شده است. یک بار در مشروطه و بار دیگر در صفویه. مشروطه نه تنها نهضت، بلکه یک نظام است.
اولین نقطه انحراف مشروطه بست نشینی در سفارت انگلیس است
برخی مواقع نهضت سیاسی به نظام سیاسی منجر نشده است. مشروطه، همانند نهضت قزل باش است که منجر به تشکیل صفویه شد، هم نظام سوزی داشت و هم نظام سازی، اما نهضت مشروطه با نظام مشروطه تفاوت دارد. مشروطه خواهان زحمات فراوانی برای به ثمر نشستن آن کشیدند، اما دستی این نهضت مردمی را به انحراف کشاند که اولین نقطه انحراف، بست نشینی در سفارت انگلیس است.
کنار رفتن متدینین دلیل دیگر انحراف مشروطه
در ادامه، کنار رفتن متدینین نیز از دلایل انحراف مشروطه بود؛ چرا که گمان میبردند درست شدن مشروطه کافی است. اگر این درس را در مشروطه نمیآموختیم باید در انقلاب اسلامی پس میدادیم. مشروطه به دست مردم شکل گرفت، اما به مرور مردم را کنار زد.
امام بهترین عبرت آموز مکتب مشروطه است
امام بهترین عبرت آموز مکتب مشروطه است؛ یعنی بیشترین درس را امام از مشروطه گرفتند و نسبت به ظرفیت های مردم در یک نظام آگاهی پیدا کردند.
در اغلب انقلابها کسانی تقی زاده گونه، خود را وارث انقلاب میدانند
فیلم «کلاه پهلوی» به آسیب مشروطه میپردازد. این سریال روایتگر زمانی است که مشروطه اصلی از بین رفته است. در فیلم زمانی که تقی زاده یا میهمانی های فرانسه را به نمایش میگذارد، حرف از مشروطه به میان می آید؛ طوری که مخاطب گمان میکند مشروطه این است، در حالی که این مشروطه انحرافی است؛ چرا که جنبه دیگر مشروطه نشان داده نشده است.
البته نمی توان در یک فیلم به همه این مباحث پرداخت؛ به طوری که تقی زاده خود را وارث مشروطه میداند و چنین کسانی حتی در انقلاب اسلامی نیز بودهاند که گمان میکنند انقلاب باید بر پایه فکر آنها بچرخد. فیلم به آسیب مشروطه میپردازد، اما به گونه ای پیش میرود که تمام مشروطه این طور نشان داده میشود.
دری: در سیمای ما تا کنون از منظر تحلیل به آغاز مشروطه در ایران تا به بن بست رسیدن آن و کودتا پرداخته نشده است. البته سیر تاریخی آن انجام شده است، اما نه کاری که در این برهه لنگر بیندازد و به تحلیل بپردازد. معتقدم اگر به مبحث مشروطه جدی نگریسته شود، به طوری که وارد ساخت و ساز و مباحث دکوری نشده و به چگونگی شروع مشروطه و انحراف آن و دسته بندیهای مختلف و غیره پرداخته شود، بسیار خوب است.
اگر در «کلاه پهلوی» وارد حوزه مشروطه میشدیم، بحث ناقص میماند و از حوزه خود خارج میشد و حتی امکان پراکندهگویی در کار وجود داشت؛ مشروطه مبحث جذابی است و خودم مشتاقم بر روی آن کار کنم، اما با داستان منسجم که فقط و فقط به مبحث مشروطه بپردازد.
در پیشبرد یک نهضت، متدینین که همان علاقهمندان به آن نهضت و تفکرند، نقش مهمی دارند
نجفی: کنار رفتن متدینین و آدمهای مسئول باعث خالی شدن صحنه مشروطه گشت. شهید مدرس در نطقی در مجلس اشاره میکند که سیاست ما عین دیانت ماست و این نشان دهنده اهمیت این بحث برای ایشان است. ایشان صرفاً به دین اشاره ندارند، بلکه به دیانت اشاره میکنند. در توضیح این بحث گفته اند که در پیشبرد یک نهضت، متدینین نقش مهمی دارند و منظور از متدینین صرفاً مذهبی ها نیستند، بلکه منظور کسانی هستند که به آن نهضت یا آن تفکر علاقه دارند.
از خالی بودن صحنه است که امثال تقیزاده و حلقه برلین به وجود میآید
این مطلب در مشروطه وجود ندارد، به عبارتی کسی برای دفاع از مشروطه باقی نماند. از خالی بودن صحنه است که امثال تقی زاده و حلقه برلین و از این قبیل به وجود میآید.
دری: برای درک بهتر مردم میتوان گفت اکنون کسانی سعی دارند کشور را دچار شرایطی کنند که در زمان مشروطه پیش آمد؛ البته تلاش می شود که چنین اتفاقاتی نیفتد.
بنابراین نگاه بنده و کلاه پهلوی به مشروطه بخش منحرف مشروطه است که مشروطه را از ریل اصلی خود خارج میکنند و حتی تصمیم میگیرند کسی چون رضا خان اهداف آنها را با زور اجرا کند تا شاید بعدها بشود فصول دیگر مشروطه را اجرا کرد، در حالی که پایین کشیدن دیکتاتور همواره سخت است.
ظرفیتی که انقلاب از خود نشان داده، ظرفیتی تمدنی است
نجفی: جریان داستان کلاه پهلوی 30 سال بعد از مشروطه است و از این جهت با زمان ما که 30 سال بعد از انقلاب هستیم مشابه است، اما تفاوت مشروطه با انقلاب ما در این است که مشروطه به مرور کم رنگتر و دچار آسیب و انحراف شد و در انقلاب این مطلب عکس است، بنابراین در ابتدا این دو بسیار شبیه هم هستند، اما در ادامه، مشروطه آسیب اضافه کرده است، در حالی که ظرفیتی که انقلاب از خود نشان داده است، ظرفیتی تمدنی میباشد و به همین علت توانسته صادر شود. پس نباید تاریخ را ناقص تطبیق داد. به نظر بنده این دو برهه تاریخ کاملاً عکس یکدیگرند.
حقانی: یک موضوعی که در این سریال پرداخته شده است و جزو افکار مهم سیاسی و فرهنگی ما محسوب می شود بحث تجدد است که در ایران در قالب مدرنیزاسیون اجرا شد. از اواسط دوران قاجار صف آرایی شکل می گیرد که در یک سو افرادی با شعار تجددطلبی و تغییر به سبک غرب و در سوی دیگر افرادی با شعار تجددگرایی نه با سبک غربی وارد می شوند.
در مشروطه این دو جریان به هم می رسند و یک جریان به دست جریان دیگر حذف می شود و به سمت اقتباس سطحی از غرب پیش می رود. در این سریال این بخش نشان داده شده است. این سریال تا چه حد توانسته در نشان دادن تجدد و مدرنیزاسیون به واقعیت نزدیک شود؟
همزمان با رنسانس در غرب، تجدد در ایران از دوره صفویه آغاز میشود
نجفی: چون کلاه پهلوی کار سوم یا چهارم در زمینه نشان دادن تجدد بوده است، انتظار میرفت در این زمینه کمی پیشرفت کند. بحث تجدد بسیار پیچیده است؛ چیزی که به نام تجدد در ایران درست شده، مدرنیزاسیون میباشد؛ چرا که تجدد چیز بدی نیست و باید به آن مدرنیزاسیون گفته شود.
جریان تجدد در زمان جنگهای ایران و روم شکست سختی خورده است
تجدد در ایران به عنوان یک جریان از دوره صفویه و همزمان با رنسانس در غرب شروع شد؛ این جریان در زمان جنگ های ایران و روم شکست سختی خورد. ما باید چیزی را که غرب در ذیل تجدد عرضه می کند به طور محکم نقد کنیم. اندیشه ترقی اندیشهای افراطی است که در نگرش به آزادی خواهی و غرب وجود دارد.
جریان تجدد تنها به دنبال غارت اموال نیست، بلکه به دنبال غارت افکار نیز هست
اندیشه ترقی وقتی بر فضا حاکم شود در تقسیم بندی اندیشه ها و صورت مسئله نیز دستکاری کرده است؛ به عبارتی گفته شد هر چه که غیر غرب است بد و سیاه است. آنها تنها به دنبال غارت منابع نیستند، بلکه به دنبال غارت افکار نیز هستند، لذا این فیلم جریان تجدد را نمیتواند نشان دهد؛ چرا که قسمت تلخ تاریخ و آسیب مشروطه است و اگر میخواست نشان دهد باید از بین رفتن مشروطه را به نمایش میگذاشت.
جریان تجدد یک واکنش سلبی در مقابل مدرنیزاسیون نیست
جریان تجدد یک واکنش سلبی در مقابل مدرنیزاسیون نیست؛ چرا که خود یک پروسه ایجابی بوده و قدمت آن بیش از مشروطه است. حرف فیلم در باب تجدد یک واکنش سلبی است و اگر حرفی در این باره می زند فقط به صورت نقد است.
من نقدی هم به فیلم کنم که در این فیلم مردم جرات صحبت درباره رضا خان را داشتند، در حالی که در آن دوره خشونت بسیار زیاد بوده است.
دری: چون اتفاقات در شهرستان رخ می دهد و مردم از حوزه قدرت اصلی دور هستند به خود اجازه می دهند که این گونه صحبت کنند، والا خشونت بیش از اینها بوده است. من به وجوه اخلاق بسیار فکر می کردم، به طور مثال کسانی که به عنوان شهربان بودند انسان های معتقدی بودند و به خاطر حقوق وارد این حرفه می شدند، در حالی که اندک اندک تضاد فکری به وجود می آید.
من نکته ای را درباره لهجه مردم در فیلم متذکر شوم. لهجه استفاده شده در سریال نسبتاً ساوه ای است، البته نمی توان گفت کاملاً ساوه ای می باشد. این لهجه به خاطر اینکه بنده به آن آشنایی داشتم انتخاب شد. بدنه شهر به لهجه ساوه ای صحبت می کنند، اما خوانین به لهجه پایتخت تا طبقه خود را از مردم محل منفک کنند.