انتقادی که به دولتهای گذشته وجود دارد، این است که در انتخاب مدیران، معیاری جز توانایی تطمیع رسانهها و قرار دادن عدهای اوباش و یا چاقو به دست بر سکوها نداشتند.
گروه ورزشی «خبرگزاری دانشجو»؛ در حالی که به روزهای پایانی حضور دولت دهم نزدیک می شویم، لازم است برخی از مشکلات موجود در ورزش را بیان کنیم و مسائل و چالش های پیش رو در دولت یازدهم را مورد بررسی قرار دهیم.
به همین مناسبت خبرنگار ورزشی «خبرگزاری دانشجو» گفت و گویی را با امیررضا واعظ آشتیانی انجام داده که مشروح آن در زیر آمده است:
برخی از فدراسیونها شعبهای از کمیته امداد شدهاند
مدیران ما برای روزهای سخت آماده نشده اند و همیشه این گونه بوده که پول را به حسابشان ریخته اند و آنها فقط خرج کرده اند. 90 درصد فدراسیون ها 40 درصد از پول هایی که می گیرند را در مسیر همان ورزش خرج نمی کنند و اعتقاد دارند که یک سفره ای پهن است و باید عده ای بخورند و در واقع شعبه ای از کمیته امداد شده اند.
متاسفانه می بینیم که در فدراسیون های ما وقتی یک تیم به سفر خارج می رود، چند نفر همراه آن تیم می روند. عده ای در باشگاه ها از بیت المال جهت محبوب شدن خود استفاده می کنند و تنها چیزی که برای آنها مهم نیست بیت المال و اقتصاد باشگاه است.
آنها با دادن حکم مشاور به مخالفان و منتقدان خود، آنها را ساکت می کنند و برخی نیز یاد گرفته اند تا با نق زدن و انتقاد، حق خود را بگیرند.
متاسفانه مدیرانی که در مقابل این رفتارها بایستند مورد غضب این گروه ها و کسانی که سفره آنها برچیده شده است، قرار می گیرند، به این ترتیب مدیری می تواند عمل گرا باشد و در روزهای بحرانی مدیریت کند که معنا و مفهوم مدیریت را بداند.
تطمیع رسانهها و قراردان اوباش روی سکوها معیار انتخاب مدیران در دولتهای گذشته
بعضی از مدیران ما که ادعا می کنند در جذب بازیکن تجربه دارند در واقع ارتباط خوبی با دلالها برقرار کرده اند.
فرض می کنیم یک بازیکن را به مبلغ یک میلیارد میخرند، اما یک ساعت بعد دلال با آن بازیکن تماس میگیرد و آن چک را 700 میلیون و به صورت نقدی میخرد؛ این نشان میدهد که دلالها با مدیران در ارتباط هستند؛ چرا که فقط این صحبتها بین بازیکن و مدیر مطرح شده است.
کسانی که ادعا میکنند به صورت رایگان برای باشگاه کار میکنند، در واقع منافع شخصی برای آنها وجود دارد و متأسفانه هیچ متر و معیاری برای انتخاب مدیران وجود ندارد.
یکی از انتقاداتی که به دولتهای گذشته وجود دارد، این است که در انتخاب مدیران باشگاهها و فدراسیونها معیار مشخصی وجود نداشته، جز اینکه مدیر بتواند رسانهها را تطمیع کند و یک رابطه تحت عنوان کمیته رسانهای داشته باشد و یا اینکه عدهای اوباش و یا چاقو به دست را بر سکوی استادیومها قرار دهد و در جهت منافع شخصی از آنها استفاده کند.
برخی مربیان نیز این گونه هستند و این در واقع یک بازی است بین مربیان و دلالها که متأسفانه در حال سرایت به رشتههای دیگر مانند والیبال، بسکتبال و کشتی نیز است.
اینها اثرات ضد فرهنگی است که بر اثر انتخاب مدیران نالایق ایجاد میشود و با ادبیات ناپسند و گفتمانهای زشت و انعکاس آنها توسط برخی از رسانهها که بحث فرهنگی را دنبال نمیکنند، سبب ایجاد ناهنجاریها در جامعه میگردد.
اینکه تنها قیافه آدمهای باادب را بگیریم مشکلی از ورزش حل نمیکند
امروز فضایی تحت عنوان فضای سالم در ورزش وجود ندارد، متأسفانه در برخی از بازیها روحانیون را به ورزشگاه میبرند، در حالی که شأن یک روحانی بالاتر از این حرفهاست. نباید روحانیت را وسط یک گروهی که ادب را به واسطه همان مربیان و مدیران نالایق فراموش کرده اند، ببریم؛ چرا که شأن آنها را زیر سؤال میبرند.
این کارهای نسنجیده در ورزش نشان میدهد که هیچ استراتژی وجود ندارد و افراد نالایق در آن سلیقهای تصمیم میگیرند که چنین مسائلی را به دنبال دارد. من نمیگویم جایگاه روحانی در مسجد است، بلکه بزرگترین کار آنها، کارهای فرهنگی است، اما باید از یک جای خاص شروع شود.
کارهای فرهنگی در ابتدا نیازمند مدیران و مربیان فرهنگی است، اینکه قیافه آدمهای با ادب را بگیریم، مشکلی را حل نمیکند، بلکه این رفتار و کردار است که نشاندهنده رفتار شخصی ماست.
اینکه تعدادی مدیر، مربی و بازیکن بدون ادبیات مناسب در ورزش حضور دارند، لطمات زیادی را به ورزش وارد کرده است، در حالی که متأسفانه این گفتارها شایسته ورزش کشور ما نیست.
کسانی که اعتقاد دارند فوتبال ما پاک است، در واقع خودشان ناپاک هستند؛ چون این افراد سردسته مافیای ورزشند. باید از این افراد که ادعای پاکی فوتبال را دارند، بپرسیم که کجای فوتبال ما پاک است؟ متأسفانه این ناپاکیها بسرعت در حال سرایت در سایر رشتههاست. من پنج سال است که این موضوع را یادآور میشوم، اما هیچ گوش شنوایی وجود ندارد.
دولت جدید باید به دنبال اندیشه نو در ورزش باشد
در دولت جدید باید وزیر ورزش و معاونانی توانمند و دارای یک فکر و اندیشه نو حضور داشته باشند و باید ورزش را هدفمند کنند، ما اگر همین الان هم شروع کنیم دیر نیست، باید مشخص کنیم که چه خواستههایی از ورزش داریم و اولویتهای خود را تعیین کنیم. اگر فرهنگ در ورزش، اقتصاد ورزش، سلامتی در ورزش، ورزش حرفهای، ورزش همگانی و یا ورزش قهرمانی را میخواهیم، باید این اولویتها در دستور کار قرار گیرد.
ذات ورزش اقتصادی است،به طوری که از گذشته نیز آدمهایی که ورزشکار بودند، کمتر بیمار میشدند و در نتیجه هزینه درمان آنها در سبد اقتصاد خانواده صرفهجویی میشد و لازم نبود دولت برای تأمین هزینههای درمان هزینه ای صرف کند. حالا ببینید که ورزش در کلان چه کمکی میتواند به دولت و اقتصاد کشور کند.
در کانادا اولویت خود را بر ورزش همگانی و ایجاد سلامتی و نشاط قرار دادهاند و در کنار آن بهرهوری کاری را افزایش دادهاند؛ چرا آمارها در ایران نشان میدهد که بهرهوری پایین است؟
زمانی بهرهوری بالا میرود که جامعه از نشاط و شادابی برخوردار باشد. کسی که شادابی داشته باشد، وجدان کاری دارد،مطمئناً کار بهتری انجام می دهد، بهتر فکر میکند و به این ترتیب جامعه به سمت توسعه حرکت میکند، در حالی که یک جامعه بیمار و بینشاط دچار رخوت خواهد شد.
ورزش همگانی این نیست که یک روز جمعه خانوادهها را برای پیادهروی دعوت کنیم
کشور ما از ظرفیت خوبی برخودار است و 25 میلیون جوان بین 14 تا 25 سال دارد که اگر از این پتانسیلها استفاده نشود، فرصتسوزی کردهایم، شاید این نسل هیچ گاه در ایران تکرار نشود، بنابراین باید به دنبال گسترش ورزش همگانی باشیم و در ابتدا باید ورزش همگانی تعریف شده باشد.
ورزش همگانی این نیست که یک روز جمعه خانوادهها را برای پیادهروی دعوت کنیم، من نمیدانم که چرا اسم این همایشها را ورزش همگانی گذاشتهاند، این فعالیتها باید با برنامهریزی شده باشد.
وقتی مدیرانی با نگاه نو در کشور وجود ندارند و هیچ استراتژی برای ورزش دیده نمیشود، برخورد سلیقهای صورت می گیرد.
مثلاً در تهران مسیرهای ویژه دوچرخه سواری تعبیه کردهاند، شاید در ظاهر تصمیم خوبی باشد، اما آیا تهران زیرساختهای خوبی برای عبور دوچرخه دارد، آیا در خیابانهای ما فرهنگ اتومبیلرانی به درستی پیاده می شود؟ آیا تنها با خط کشیدن خیابان مشکل حل میشود؟ آیا با وجود آلودگی هوا در پایتخت و تنفس این هوا میتوان مردم را تشویق به دوچرخه سواری کرد؟ در واقع با این برنامهریزی سلیقهای یک فرد سالم را به یک فرد بیمار تبدیل میکنیم.
زمانی که عضو شورای عالی مسکن و شهرسازی بودم پیشنهاد دادم تا در شهرهای جدیدالتأسیس مسیرهای ویژه دوچرخه سواری تعبیه شود و متولیان امر پیش بینی این مسیر را داشته باشند که این طرح مورد تأیید آنها قرار گرفت، اما نمیدانم که آیا آن مصوبه که در سال 86 انجام شد، عملی شده است یا نه؟
کسب جایگاه دوم آسیا را در بازیهای آسیایی کره جنوبی بعید میدانم
با وجود این شرایط و کمبودهایی که در ماههای اخیر در ورزش وجود داشت و با توجه به تغییر وزیر ورزش در دولت جدید، کسب رتبه دوم مسابقات آسیایی کره جنوبی را بعید می دانم.
برای نگهداری رتبه چهارم که در دوره قبلی بدست آمده است حداقل باید هشت سال تلاش کنیم و از آن به بعد جهش به سمت سوم داشته باشیم؛ اینکه بدون هیچ متر و معیاری بگوییم که باید دوم شویم حرف بدون منطقی است.
در دوران جنگ نیز همیشه میدانستیم که برای آغاز عملیاتهای بعدی، ابتدا باید خاکریزها را تثبیت کرد، بعد به دشمن حمله کرد، نمیتوان در طول چهار سال از رتبه چهارم به رتبه دوم رسید و این موضوع نیازمند سالهای بیشتری است.
ما کار سختی برای بازیهای کره جنوبی در پیش داریم و با توجه به اتفاقاتی که بعد از بازیهای آسیایی گوانجو تا کنون افتاده است، حفظ جایگاه چهارم در آسیا نیز مشکل است.
اگر از پایان بازیهای آسیایی گوانجو تا امروز تلاش میکردیم، میتوانستیم بگوییم که حداقل رده چهارم خود را حفظ میکنیم؛ البته ورزش غیرقابل پیشبینی است و نمیتوان قطعی صحبت کرد.
تنها تفاوت بین کشورهایی که با برنامه ریزی پیش می روند با دیگر کشورها این است که آنها مدالهای خود را با ضریب خطای پایین محاسبه میکنند، ولی در کشورهایی که برنامهریزی ندارند نمیتوان پیش بینی در مورد تعداد مدالها داشت.
به نظر من البته متاسفانه در ايران بجاي اينکه به ورزش بها داده بشه، به ورزشکاران مخصوصا فوتبال بها داده شده.. کساني که به نظر من فقط پول مفت ميگيرند و بازدهي ندارند
واقعا معناي ورزش همگاني اين نيست!!