گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ ملا محمدعلی مجتهد، معروف به مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی از علمای بنام تهران بود که سال 86 بدرود حیات گفت، اما سخنرانیها و پندهای عرفانی و اخلاقی وی به یادگار مانده است و میتوانیم هر چند به صورت مجازی هم که شده پای درس این استاد اخلاق تلمذ کنیم.
آیتالله مجتهدی رابطه خوبی با طلاب داشت، طوری که فضای گرم و صمیمی بر حوزه علمیهشان حاکم بود. این استاد برجسته اخلاقی، مباحث را چنان رسا ارائه میداد که بر دل مینشست؛ به طوری که حتی هم اکنون نیز نشستن پای صحبت و کلاس اخلاق ایشان خالی از لطف نیست.
در دعای ماه مبارک رمضان میخوانیم: «بسم الله الرحمن الرحیم، اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ واحْمِلنی فیهِ على العَدْلِ والإنْصافِ وامِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الخائِفین.»
«اَللّهُمَّ زَیِّنِّی فیهِ بالسِّترِ وَ الْعَفافِ»: زینت تنها لباس زیبا نیست، ما در یکی از دعاهای ماه رمضان میگوییم: خدایا، در ماه رمضان مرا به دو چیز زینت بده: ستر و عفاف. ستر یعنی اینکه گناهان مردم را مخفی کنم، چه کار دارید که فلانی چه عیبی دارد؟
در روایت آمده است که «خوشا به حال بندهای که پرداختن به عیبهای خودش، او را از پرداختن به عیبهای دیگران باز دارد». پس در دعای روز دوازدهم از خدا میخواهیم که خدایا، به من زینتی بده که گناه دیگران را بپوشانم، اگر دوستت عیبی دارد، به کس دیگر عیب او را نگو، زیرا عمل چهل روزت از بین میرود و تمامی عباداتی که در این چهل روز انجام میدهی، برای او مینویسند.
دومین زینت عفاف است، عفاف یعنی عفت نفس، وقتی میگویند فلان کس انسان عفیفی است، یعنی گناه نمی کند، چشمچرانی نمیکند، به زنهای مردم نگاه نمیکند و «واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والکَفافِ»؛ خدایا، مرا با دو چیز مستور کن و بپوشان: لباس قناعت و کفاف، کفاف همان آب باریکه است. قدیم وقتی آبگوشتی می خوردند، می گفتند: خدایا، این آب باریکه را از ما مگیر.
«واحْمِلنی فیهِ على العَدْلِ والإنْصافِ»؛ خدایا مرا عادل گردان تا انصاف داشته باشم. اَشیخ ابوالحسن کبیره(رحمه الله): وقتی به در مغازه قصابی میرفت، به قصاب می گفت: از همان گوشتی که به همه مردم میدهی به من هم بده، اگر میخواهی قسمتهای خوب گوشت را به من بدهی و قسمتهای بدش را به پیرزنها بدهی، من نمیخواهم. هنگامی که به در دکان نانوانی میرفت، اگر ده نفر در صف ایستاده بودند، ایشان هم میایستادند تا آن ده نفر بروند و میگفت: تا کسانی که جلوی من هستند، نروند، من نان نمی گیرم!
«وامِنّی فیهِ من کلِّ ما أخافُ»؛ خدایا، و از هر چه که میترسم مرا در امان بدار. «بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَةَ الخائِفین»؛ به نگهبانی خودت، ای خدایی که نگهبان خائفین هستی. یعنی ای خدایی که هر کس از هر چیز که بترسد، اگر به تو پناهنده شود، تو حفظش میکنی، به همین نگهداری و حفظ کردنت از تو میخواهم که مرا نیز حفظ کنی.
در دعای دیگری آمده است:« اللهمّ طَهّرنی فیهِ من الدَنَسِ والأقْذارِ وصَبّرنی فیهِ على کائِناتِ الأقْدارِ ووَفّقْنی فیهِ للتّقى وصُحْبةِ الأبْرارِ بِعَوْنِکَ یا قُرّةَ عیْنِ المَساکین.»
«اللهمّ طَهّرنی فیهِ من الدَنَسِ والأقْذارِ»، خدایا، در این روز مرا از کثافات پاک گردان. کثافات دو نوع هستند:
دسته اول: کثافات ظاهری یا بدنی که با رفتن به حمام آنها پاک می گردند و برای پاک شدن از آنها نیازی به دعا کردن نیست.
دسته دوم: کثافات گناه هستند که بر روح و جان انسان اثر میگذارند. گناه هم دارای بوی بد است و انسان گناهکار بوی بد میدهد. اما انسان مؤمن خوشبوست.
اویس قرنی، تصمیم گرفت که به زیارت پیامبر خدا(ص) بیاید، مادرش گفت: اگر به مدینه رفتی و پیامبرخدا(ص) در آنجا تشریف نداشتند، دیگر منتظر او نمان و برگرد.
اویس به مدینه آمد، اما پیامبرخدا(ص) بیرون مدینه بودند، اویس دیگر منتظر آن حضرت نشد و به خانه بازگشت، وقتی پیامبر(ص) وارد مدینه وخانهشان شدند، فرمودند: «انی اشم رائحه الرحمان من طرف الیمن»؛ من بوی اویس را میشنوم. اصحاب گفتند: بله، شخصی به نام اویس فرنی به اینجا آمده بود.
اطاعت از مادر واجب است. بعضیها خشکه مقدسند. بیاینکه به پدر و مادرشان خبر دهند، شب به مسجد جمکران میروند و آنها تا صبح چشم به راه فرزندشان میمانند، این چه جمکران رفتنی است؟
پدر و مادرتان را از خودتان راضی نگهدارید. یا زن بدون اجازه شوهر با کاروانها به جمکران و مشهد میرود، باید مردم مسائل شرعیشان را یاد بگیرند و بدانند که تکلیف شرعیشان چیست.