گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»- عبدالعلی مهدی؛ روز جمعه ابن تیمیه را بر منبر مسجد جامع دمشق دیدم که میگفت: «خداوند بر آسمان دنیا فرود میآید، چنان که من فرود میآیم؛ و سپس یک پله پایین آمد. این عمل با اعتراض فقیه مالکی مواجه شده؛ ولی مردم او را کتک زدند. (1) ابن بطوطه جهان گرد غیر شیعی دلیلی برای دروغ گفتن ندارد هرچند که افزون بر ابن بطوطه ابن کثیر شاگرد ابن تیمیه نیز این واقعه را نقل کرده است.
ابن تیمیه شیخ وهابیت اعتقادش درباره، باری تعالی تشبیه و تجسیم است. کسانی که کوشیدهاند ابن تیمیه را از تشبیه و تجسیم منزه کنند، به هیچ وجه نتوانستهاند عقیده وی را در باره فوقیت خداوند و نشستن او بر عرش توجیه کنند.
گفتارهای ابن تیمیه آنچنان تشبیه و تجسیم را تداعی میکند که وقتی «محمد ابوزهره» نگارنده کتابی در مدح ابن تیمیه، با سخنان ابن تیمیه درباره خداوند روبرو میشود ناگزیر وی را شخصی مشبهه و مجسمه میبیند و میگوید: «عقول ما درک نمی کند که چگونه می توان میان اشاره حسی با انگشتان به خداوند و اقرار به اینکه خداوند در آسمان است و بر عرش نشسته است و میان قول به تنزیه خداوند و جسمانیت و تشبیه، جمع کرد؟ اگر عقل ابن تیمیه به جمع میان این دو امر می رسد، عقول مردم چنین چیزی را نمی تواند درک کند»(2)
خروج ابن تیمیه و پیروانش از توحید
ابن تیمیه اعتقادش در توحید به هیچ وجه با تنزیه پروردگار مطابق نیست. او و پیروانش از توحید خارج شده و به سمت تشبیه و تجسیم پروردگار رفتهاند. تجسیمی که نزد اغلب فرقههای اسلامی باطل و مذموم است. عقل سلیم هیچ گاه معترف به خدایی در قیود جسم و مادیات نمیشود؛ اما ابن تیمیه موسس مکتبی شد که مهمترین اصل اسلام را این گونه وارونه فهمیدند و از نعمت توحید محروم ماندند. این انحراف ابن تیمیه باعث شد تا پیروان او تا به امروز نیز این چنین اعتقادی شنیع و شرک آلود داشته باشند.
انحراف او فقط در تجسیم و تشبیه و مشرک شدن نبود، بلکه او در مسائل بسیار مهمی دچار انحراف شد و فرزندان امروز وهابی او متعصبانه و بدون تفکر و تعقل از اشتباهات او با چشمی بسته پیروی میکنند. متاسفانه اشتباهات او صرف اشتباه علمی و اتخاذ مبنای اشتباه در مباحث علمی نبوده است. او کینه توزانه به شیعه حمله میکند و با استناد به مسائل غیر واقعی که بعضا توسط خود او ساخته و پرداخته شده است به مبارزه با شیعه پرداخته است.
کینه توزی ابن تیمیه رهبر وهابیت
وی همه حریمهای علمی و اخلاقی را شکسته است و در فصلی به نام «حماقات الشیعه» بی ادبانه مسائلی را مطرح میکند که اصلا شیعه به آن معتقد نیست؛ مانند حرام دانستن خوردن توت شامی، نحس دانستن عدد ده به علت حدیث عشره مبشره، کندن موی گوسفند سرخ موی برای مخالفت با عایشه که به وی حمیرا میگفتند؛ پاره کردن مشک پر از روغن و نوشیدن آن به نیت اینکه مشک شکم عمر است و روغن، خون اوست، شکنجه الاغهایی که در آسیاب مشغول کار هستند به نیت آزار ابوبکر و عمر، و اعتقاد به خیانت جبرئیل (نستیجر بالله) در انزال وحی به پیامبر (ص) به جای حضرت علی علیه السلام. چنین گفتههایی، بی شک نه تنها ریشه علمی ندارند، بلکه با تأملی کوتاه در مییابیم تا چه اندازه سخیف و بی مایهاند و هیچ یک جزو آموزههای شیعه نیستند.
مهمترین لغزش گاه ابن تیمیه
یکی از مهمترین لغزشگاههای ابن تیمیه نگاه وی به حضرت امیر المومنین علی علیه السلام است. گویی دشمنی و عناد با حق و حقیقت آنچنان بر ابن تیمیه مستولی است که دامنه آن به ساحت مقدس امیر المومنین علیه السلام نیز کشیده شده است. وی در این کینه توزی نخست به انکار فضایل حضرت علی علیه السلام پرداخته است. او آیات و روایاتی که درشأن و فضیلت امیر المومنین است را منکر شده. سپس همانند سلف اموی خویش معاویه فرزند هند جگرخوار به تنقیص و تحقیر آن حضرت پرداخته است.
به عنوان مثال وی حدیث مواخاه یا برادری بین علی علیه السلام و پیامبر را رد میکند و میگوید: «و اما الحدیث المواخاه فباطل»(3) و النبی لم یواخ علیا (4) حدیث برادری حضرت علی با پیامبر دروغ است و پیامبر با حضرت علی علیه السلام عقد برادری نخوانده است این در حالی است که از اصحاب سنن، ترمذی (5) و بغوی (6) و حاکم (7) آن را نقل کردهاند.
عناد ذاتی ابن تیمیه و دشمنی وهابیت با اهل بیت
عناد ذاتی وی با اهل بیت باعث شده است که او به تنقیص و توهین به مقام بالای علی علیه السلام بپردازد؛ و از امویان خاصه یزید لعنه الله علیه به شدت دفاع کند.
عصام العماد که پس از سالها تحصیل در مدارس وهابیان به تشیع گرویده است، درباره جایگاه کتاب ابن تیمیه و علت دشمنی وهابیان با علی علیه السلام به شبکه سلام میگوید: وهابیها در فرهنگشان منهاج السنه که نوشته ابن تیمیه است؛ کتابی مقدس میدانند و طبیعی است که یک نفر در چنین فرهنگی چنان دیدی هم به امام علی پیدا کند.
ما پس از خواندن این کتاب، جلسات متعدد در پایتخت عربستان داشتیم و به گفتارهای ابن تیمیه به عنوان راهنما نگاه میکردیم و به عنوان طلبههای وهابی، چنین دیدی به کتاب منهاج السنه داشتیم. در واقع این کتاب یک کتاب دشمن شناسی درباره امام علی علیه السلام بود. در مسأله سب این فقط من نبودم، بلکه یک جریان بود؛ یعنی هرکس کتاب منهاج السنه را بخواند و شیعه نباشد از امام علی متنفر میشود؛ ما هم این گونه بودیم و میگفتیم: امام علی و شیعیانش ستون پنجم در اسلام بودند که اگر آنها نمیبودند، اسلام دچار این همه ضرر و آسیب نمیشد. (8)
ابن تیمیه جسورانه از بنی امیه بالاخص معاویه و یزید دفاع میکند و تمام سعی خویش را میکند تا دامن آلوده یزید را تطهیر کند وی درباره یزید میگوید: «گناه یزید بیشتر از گناه بنی اسرائیل نبود، بنی اسرائیل پیامبران خود را میکشتند و کشتن حسین علیه السلام نیز بزرگ تر از کشتن پیامبران نبود»(9) وی کوشیده است با توجیهی چنین سخیف، دامن خون آلود یزید را از همه کارهای زشتش پاک کند.
واقعه حره که در آن بسیاری از صحابه به دست لشکریان یزید به شهادت رسیدند و به هزار دختر باکره تجاوز شد (10) نزد ابن تیمیه بخشودنی است و چندان مهم نیست. وی برای دفاع از یزید مجبور میشود شهادت امام حسین علیه السلام را چنین توجیه کند که به دلیل خروج نامشروع او، خونش مباح و به گردن خودش است. (11)
از تکفیر مسلمانان تا تعظیم یزید
به راستی چگونه است که ابن تیمیه به دلیل زیارت مرقد پیامبر یا توسل به او، مسلمانان را تکفیر میکند، اما با وجود اعمال زشت و پلید شخصی مثل یزید، او را منزه و پاک میشمارد؛ در مقابل، شخصیتی مانند علی علیه السلام که مناقبش عالم گیر است، نادیده میگیرد و وی را فردی قدرت طلب معرفی میکند؟
بهترین کلام در شناخت ابن تیمیه و پیروان وهابی آدم کش او همان معیاری است که پیامبر به آن اشاره فرمودند: «یا علی لا یحبک الا مومن و لا یبغضک الا منافق»(12)؛ ای علی تو را دوست نمیدارد مگر مومن و تو را مبغض نمیدارد مگر منافق.
انگیزه ابن تیمیه از شرک خواندن زیارت چیست؟
حقیقتا این منافق که شرک و تجسیم مسلک اوست بغض امیر المومنین علی علیه السلام مرام وی و محبت و دوستی بنی امیه و یزید زمزمه قلب اوست؛ چرا زیارت قبر پیامبر را شرک میداند؟ چرا بنای قبور ائمه را نشانی از کفر میداند؟ او که خود بویی از توحید نبرده است؛ چرا اینگونه گستاخانه دعوی توحید دارد؟
پر واضح است که او منافقانه در پشت پرده توحید پنهان شده است تا به راحتی بتواند ارکان توحید را منهدم بنماید. اگر معاویه نتوانست به قبور اهل بیت آسیب برساند به علت اینکه مقبره امیر المومنین نیز سالها مخفی بود و حضرتش مخفیانه دفن شد تا سگان بنی امیه به قبر ایشان جسارت نکنند.
امروز ابن تیمیه و شاگردان مکتب بی بنیاد او کارهای نکرده معاویه را تدارک میکنند. دیروز تخریب بقاع متبرکه بقیع و حمله به حرم سید الشهدا و تخریب بارگاه با عظمت اباعبد الله و غارت کربلا، و امروز تخریب قبور شیعیان حضرت علی علیه السلام و نبش قبر صحابی جلیل القدر پیامبر و یار با وفای حضرت علی علیه السلام حجربن عدی و کشتار بی رحمانه انسانهای بیگناه در سوریه ادامه راه بنی امیه و یهود است کما اینکه خداوند متعال در کتاب خویش فرمود: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَکُوا...» (مائده 14)
هر چند تخریب بقاع نورانی بقیع دردی جانکاه بر قلوب شیعیان و محبین اهل بیت گذاشت که تنها و تنها با ظهور حضرت ولی عصر این درد مداوا میشود. لکن تخریب بقیع پرده از چهره منافقانه وهابیت برداشت. تخریب بقیع یعنی اینکه وهابیت خارج از جهان اسلام است. تخریب بقیع یعنی زیر پا گذاشتن دستور قرآن مبنی بر مودت اهل بیت. تخریب بقیع یعنی اینکه وهابیت منافقانه بغض اهل بیت را در دل میپرورانند و تخریب بقیع یعنی ضرورت هوشیاری و بیداری همه فرق اسلامی. همه فرقه اسلامی با هر نوع گرایشی که دارند علی الخصوص فرقههای غیر شیعه که در ایران شیعی زندگی میکنند امروز وظیفه دارند که از کور دلان و بی دینان وهابی ابراز برائت کنند و خط خویش را از وهابیت هم قسم با یهود جدا سازند.
تنها اثر تاریخی که توسط وهابیت تخریب نشد
به راستی کدام مسلمان حاضر است که متحد با یهود و مشرکان بر علیه مسلمانان بی دفاع جنگی خانمان سوز راه بیاندازد؟ به راستی چرا وهابیت تمام آثار نبوت را در مکه و مدینه از بین برد و حتی به درختهای خرمایی که پیامبر با دست مبارک خویش این درختان را کاشته بود نیز رحم نکرد؟ همه و همه و هر چیزی که بویی از پیامبر و اهل بیتش میداد را تخریب و نابود کرد مگر یک اثر تاریخی؟
به راستی ارتباط وهابیت با این اثر تاریخی چیست؟ چرا این اثر تاریخی از زیر دست تخریب کنند گان بقیع سالم مانده است؟ آیا وهابیت با این اثر تاریخی ارتباطی دیرینه ای دارند؟ آیا حسب و نسب ایشان مرتبط به این اثر تاریخی است یا کیش و آیینشان ارتباطی وثیق با این اثر تاریخی تخریب نشده دارد؟ چرا هنوز حصن و قلعه کعب بن اشرف بزرگ یهودیان مدینه را حفظ کردند و هیچ آسیبی به آن نرساندهاند؟
آیا نمیرساند که وهابیت نتیجه تلقیح شوم بنی امیه با یهود است؟ در حقیقت ابن تیمیه و وهابیت فرزند ناخلف بنی امیه و یهود است که امروز بزرگترین بلابر ای جهان اسلام میباشد. شیعیان هیچ گاه از این دشمن شوم و حملهها و یورشهای نظامی آن نهراسیدهاند، بلکه همیشه بزرگترین خطری که شیعه را تهدید میکند عدم آشنایی جوانان شیعه با معارف زلال و حقه اهل بیت علیهم السلام است، بنابراین تنها وظیفه امروز هر شیعه ای آمادگی برای جنگ علمی و فرهنگی با این بازماندگان یهود و بنی امیه است.
پی نوشت ها:
1- محمدبن عبد الله ابن بطوطه، الرحله ص 95 وابن حجر عسقلانی، «الدرر الکامنه»، ج 1، ص 154
2- محمد ابوزهره، «ابن تیمیه ،حیاته وعصره و آرائه و فقهه» ص 170
3- احمدبن عبد الحلیم ابن تیمیه، منهاج السنه ج 3 ص 119
4- همان ص 75 و 96
5- محمد ترمذی الجامع المختصر من السنن عن رسول الله صلی الله علیه و آله (سنن ترمذی) ج 5 ص 636
6- حسین بن مسعود بغوی، «مصابیح السنه» ص 173
7- حاکم نیسابوری، «المستدرک علی الصحیحین»، ج 3، ص 14
8- سید مهدی علی زاده موسوی، سلفی گزی و وهابیت تبارشناسی، ج 1 ص 220
9- احمدبن عبد الحلیم ابن تیمیه، منهاج السنه ج 2 ص 247
10- جلال الدین سیوطی، تاریخ الخلفا، ص 195
11- صائب عبد الحمید، «ابن تیمیه حیاته و عقائده» ص 371 تا 428
12- احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج 2 ص 563
و به يه عده دانشجويان دانشگاهمون که وهابي هستند بفهمونيم که شما از اينا تقليد مي کنيد.
درضمن خانم ها در خلوت کولر روشن نکنند چون که زيرا.
حالا تخريب اماکن بماند، تخريب اذهان را چگونه ميتوان علاج کد؟! جز با بالا بردن معرفت جوانان نسبت به متاعن دشمنان ديروز و امروز اهل بيت. حيف که ....