گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»-محمد زند؛ در هفته های گذشته اشاره شد که عقل برهانی چون برای عالم مبدا و معادی قائل است، پس هر چه در عالم رخ بدهد از دو حال بیرون نیست: یا کار خداست و یا قول خدا.
عقل به عنوان منبع معرفتی بشر چنانچه به طور روشمند به ادراک یقینی یا اطمینان آور چیزی برسد یا به فهم آنچه خدا کرده نائل آمده است یا به فهم آنچه خدا گفته رسیده. بنابراین عقل و نقل با یکدیگر دو منبع معرفت شناسی دین را تامین می کنند. این هفته به بعضی از آیات قرآنی که عقل را در برابر نقل قرار می دهد اشاره می کنیم و روش جمع بین تعارضات عقل و نقل را طرح خواهیم کرد. بحث حاضر خلاصه ای از کتاب «منزلت عقل در هندسه معرفت دینی» ،اثر علامه جوادی آملی می باشد.
عقل از دیدگاه قرآن
خداوند متعال در سوره مبارکه انبیا آیه 23 می فرماید: «لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ وَ هُمْ یُسْئَلُون»، یعنی ذات اقدس الهی مسئول نیست و مردم مورد سوال قرار می گیرند. در اینجا سوال مورد نظر از جنس استیضاح و انتقاد کردن است. مسئول نبودن خداوند نسبت به بیرون از حوزه خلقت سالبه به انتفاع موضوع است؛ چرا که در این حوزه هیچکس نیست که بخواهد او را استیضاح کند و درباره مسئول نبودن خداوند نسبت به درون این حوزه، خداوند خواهد گفت من کاری نکرده ام تا زیر سوال بروم.
اگر چیزی بخواهد و بتواند خداوند را زیر سوال ببرد عقل برهانی است، لذا خداوند می فرماید «من برای همه امتها پیامبر فرستادم و راز اقدام به ارسال رسل آن است که: لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ» (نساء، 165). یعنی اگر انبیا را نمی فرستادم عقل مرا در قیامت زیر سوال می برد و می گفت تو که میدانستی آغاز و انجام عالم و آدم چگونه است، چرا راهنما نفرستادی تا به وسیله وی هدایت شویم و در چنین روزی زیر سوال نرویم.» عقلی که می تواند خداوند را در منطقه فعل زیر سوال ببرد و حجت و برهانش از منظر قرآن کریم معتبر است و خداوند برای دفع آن محذور عقلی، انبیاء را ارسال کرده، اگر در مواردی با همان مبانی متقن مطلبی را بفهمد که خداوند متعال چنین قرار داده است، فهم او مانند نقل معتبر می شود.
چگونگی حلِّ تعارضات عقل و نقل
نتیجه طبیعی و منطقی قرارگرفتن عقل درون هندسه معرفت دینی آن است که معرفت نسبت به دین و شناخت از اسلام زمانی شکل می گیرد که همه منابع معرفتی آن در کنار هم و با هم ملحوظ شوند. بنابراین کسی مجاز نیست به صرف مراجعه به همه قرآن، مدعی شود که در مسئله ای دین و قرآن چنین می گوید، چه رسد به اینکه با انتخاب یک یا دو آیه بخواهد نظر اسلام را در باره مطلبی بیان کند.
همان گونه که در درون ادله نقلی، به وفور با موارد تعارض و تخصیص و تقیید رو به رو هستیم، میان ادله عقلی با ادله نقلی نیز این امور اتفاق می افتد. در موارد فراوانی که به حسب ظاهر عقل با نقل معارض به نظر می رسد، تعارض بدئی است و راه جمع عرفی و عقلایی میان آن دو باز است، اما در مواردی که عقل و نقل متباین اند و تعارض آنها بدئی نیست، چاره ای جز رجوع به قطع و ظن یا اظهر و اقوی وجود ندارد.
بر این اساس هر یک از عقل و نقل که قوت بیشتری داشت به آن اخذ شده و دیگری تاویل می شود. برای مثال زمانی که به دلیل صریح عقلی برای ما مسلم شد که خداوند جسمانی نیست آن دسته از آیاتی که خداوند را به گونه ای جسمانی توصیف می کنند به محل صحیحی تاویل می بریم و تعارض ظاهری عقل و نقل را بر طرف می سازیم.