گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ تازه چهار سال گذشته است. چهار سال از فتنه اشرافیت بر جمهوریت گذشته است. چهار سال پیش بود که خیابان های تهران، البته نه همه خیابان ها، خیابان های مرکزی شهر تهران، به آتش و دود پیوند زده شده بود. مادری را هنگامی که فرزندش را از مهد کودک برمی گرداند، کشتند، بانک ها را آتش زدند، اتوبوس ها را در میانه خیابان به آتش کشیدند و سطل های زباله که دیگر هدف همیشگی شان بود. شب ها بر فراز پشت بام های خانه هایشان «الله اکبر» می گفتند و «بی. بی. سی» فارسی نگاه می کردند و از انعکاس وحشی گری شان در خیابان های تهران لذت می بردند. بچه پولدارهای سعادت آباد و شهرک غرب، ونک نشینان و اهالی خیابان فرشته، بچه های ستاد قیطریه و اعزامی های اردوگاه اشرف، همه و همه در برابر اراده ملت ایستاده بودند و می خواستند رای مردم را وتو کنند.
عده ای از بچه های شاه عبدالعظیم و یافت آباد و میدان شهدا و خراسان هم این طرف ماجرا هر روز به خیابان می آمدند تا جلوی وحشی گری های منافقین را بگیرند، آنهایی که «حرف حقی» نمی زدند، فحش می دادند و اهانت می کردند و حرفی را نمی شنیدند.
خیلی ها مثل حسین غلام کبیری، در دانشگاه اصلی قبول شدند و به شهادت رسیدند، برخی هم هتک حرمت شدند مثل آن بسیجی که سبزک ها روز عاشورا برهنه اش کردند. برخی هم زخم هایی بر تنشان به یادگار ماند مثل علیرضا ستاری.
سیدعلیرضا ستاری، مهندس عمرانی که در روز عاشورای سال 1388 توسط فتنهگران، به قصد کشت، مورد شکنجه شدید قرار گرفت و مضروب شد و به مقام جانبازی 70 درصد نایل گردید پس از چهار سال دست و پنجه نرم کردن با آثار جراحت خویش، در سن 31 سالگی به شهادت رسید؛ در حالی که یک دختر و یک پسر خردسال از وی برجا مانده است.
روز عاشورا با میله آهنی بر سرش کوبیدند، جمجمه اش از سه نقطه شکستند، اما حالا به عروج شهادت گونه اش در روزهای فجر انقلاب، آرام گرفته است.
روزهای فجر انقلاب، در جایی بالاتر از خانه علیرضا ستاری در میدان شهدا، در سینماهای تهران، اما جشنواره ای برپاست به نام فجر انقلاب، جشنواره فیلم فجر.
چهار سال پیش هر چه تهمت زدند و اهانت کردند، با رأفت برخورد شد، اما امسال، ورق برگشته است، جذب حداکثری فتنه گران در دستور کار سینمای انقلاب! است.
برادرم، علیرضا!
کاش ما هم مثل تو نبودیم تا ببینیم کسی را که هر چه خواست به نظام و انقلاب و مردم بست و درصدد تهیه فیلم علیه جمهوری اسلامی در خانه اش برآمد و دادگاه او را محکوم کرد و بعد هم از هیات اروپایی دستخوشش را گرفت، حالا در روزهای فجر انقلاب، در جشنواره انقلاب، در سالن اصلی قدم می زند و به همه مباهات می کند!
کاش ما هم قصه های تو را از سال 88 می خواندیم و گوش می دادیم، که تو خود در میانه معرکه بودی، نه حرف های تخیلی خانم کارگردان از ذهن مشوش خود را که در آن جامعه فلاکت و بدبختی و بی تدبیری و یاس جای همه چیز را گرفته است و کاش نمی شنیدیم که بگوید کسی از مادر زاییده نشده جلوی من را بگیرد، که این همان خوی طاغوتی است که در این ها جا مانده است.
علیرضا!
به یاد داری خانه ات را به آتش کشیده بودند؟ یادت هست تو را در میان خیابان می زدند؟ نیستی ببینی که شازده ای در فیلمش می گوید که ما (جنبش سبز) اهل منطقیم و استدلال و نه اهل دعوا، ما مثل آنها [بسیجیها] نیستیم، آنها ما را می زنند، ما نباید مثل آنها باشیم!
علیرضا!
راستی تو هم ریش داشتی؟ نه؟ در همین فیلم بود که به من و تو گفتند طالبان! آری در جشنواره فیلم انقلاب! البته همین فیلم را چند روز بعد در جشنواره سیاسی برلین هم نمایش می دهند. امروز «بی. بی. سی» فارسی نوشته بود.
تو در این مملکت ماندی و در خاک خودت به خدایت پیوستی، اما امروز در جشنواره فیلم انقلاب می گویند، ایران جای زندگی نیست و «هی میگی درست میشه درست میشه، هر روزم داره بدتر میشه»!
علیرضای عزیز!
خوب شد رفتی ندیدی که جشنواره فیلم انقلاب و برلین با هم یکی شده! خوب شد با میله آهنی به سرت زدند و رفتی و نماندی تا هر روز با میله های دیگر مثل سینما به سرت بکوبند و فحشت بدهند و آرمان نظام را جلوی چشمانت تمسخر کنند و به تو بگویند طالبان، آن هم در جشنواره فیلم انقلاب!
نمی دانم شاید بر سر مدیران ما هم میله ای کوبیده و گیجشان کرده اند که این گونه در دفاع از انقلاب درمانده اند که فتنه گران آزادانه هر کاری می کنند و هل من مبارز می گویند و حریف می طلبند!
هنوز چهار سال از فتنه گذشته است و این ها را می بینیم، با این اوضاع اگر فرزندت بعدها به تو بگوید خشونت طلب و طالبان و دزد و ... تقصیری ندارد، چون در مهمترین اتفاقات فرهنگ ساز، فرهنگمان را به دروغ بسته اند و به یغما می برند.
علیرضا ستاری عزیز!
خوب شد نیستی و روزهای تلخ ما را در روزهای فجر انقلاب در جشنواره فیلم انقلاب را نمی بینی!
مخصوصا در فرهنگ با انتصاب نا بجاي اقاي وزير فرهنگ که اينقدر گرايش سياسي چپي داره
ميشه اسم اين فيلم رو بگين؟
بسم رب الحسين..اشفع صدر الحسين به ظهورالحجه..
ما گوش به فرمان ولايتيم و هيچ ذلتي هم نمي پذيريم..
کار اينها تعجبي نيست دشمن،دشمنيشا ميکنه منافق و فتنه گران هم همينطور...
تعجب آنجاست که بچه حزب اللهي ها کجاند بچه هاي خط امام و رهبري کجاند؟؟؟؟
تو در آنجا مارا شفاعت کن...
دوستان من، اين رو بدونيد که هميشه تاريخ حق مظلوم بوده، حتي زماني که بر مسند قدرت نشسته
مثل امام علي که حتي در دوران خلافت در اوج مظلوميت بودند...
اما وظيفه مسلمان اينست: فاستقم کما امرت
صبح در راه است
جنوب،کل زندگيم دگرگون شد.يعني آدم شدم،خودم را پيدا کردم.تصميم گرفتم امسال بشم خادم شهدا .اما فکر مي کنيد چطوري با يک جواني که اينقدر عاشق شهدا و راهشان هست برخورد مي کنند.همين مسئوليني که سازماندهي خادمين رابرعهده دارند.هر روزيک سازي مي زنند.يک روز ميگند خودتان منطقه را انتخاب کنيد،يک روز تمام پاي سايت نشستم ولي سايتشون باز نشد آخر شب اس ام اس زدن که قرعه کشي مي کنيم. بگذريم از اول ثبت نام که کلي دوندگي تو ادارات داشتم. اينها با اين رفتارشان بيشتر از دشمن به انقلاب ضربه مي زنند.
خدا لعنت کنه هر چي فتنه گر رو.......
خدايا يه كم بيداري به همه مون مخصوصا مخالفين نظام بده تا واقعيت ها رو ببينن...