کد خبر:۲۹۲۴۴۷
نگاهی به فیلم سینمایی «خانه پدری»

خانه‌ای سرشار از خشونت علیه زنان

خانواده‌ای که اینگونه مذهبی و متشرع است که در تعزیه امام حسین‌علیه‌السلام شرکت دارد، چگونه می‌تواند دختری را بدون اثبات گناهش به مرگ محکوم کند

به گزارش گروه فضای مجازی «خبرگزاری دانشجو»،  عیاری در تازه‌ترین اثر خود 5 اپیزود را برای روایت برگزیده که اکثرا دوربین در زیرزمین، جایی که تک‌تک اعضای خانه آن را قبرستان می‌دانند حضور دارد. دوربین هیچگاه به خارج از خانه نمی‌رود و تنها در سکانس‌های محدودی به حیاط خانه و طبقه اول عزیمت می‌کند. در این فیلم عیاری در ابتدا تماشاگر را با یک شوک مواجه می‌کند. ملوک دختری با روبند از بیرون به خانه می‌آید و در اضطراب و نگرانی است. پدر او را به زیرزمین هدایت می‌کند و در زیرزمین می‌بیند که محتشم (برادرش) در حال کندن زمین است. او متوجه می‌شود که پدر چه خوابی برای او دیده، دستپاچه مانع حضور پدر و برادر در زیرزمین شده و در نهایت آنها با قساوت هرچه تمام‌تر دختر را با سنگ می‌کشند. عیاری با یک شوک عظیم و تاثیرگذار مخاطب را با خود همراه می‌کند اما منطق این کشتن آن هم به طرزی فجیع از کجا می‌آید. در شرایطی که دختر به پدر گوشزد می‌کند که او فرد دینداری است و در دیالوگی می‌گوید «تو وقتی روبه‌روی خدا می‌ایستی چه می‌گویی» (نقل به مضمون) اما پدر فرصت توضیح نمی‌دهد و او را به زیرزمین می‌کشاند.

 

پدر (مهران رجبی) مردی سنتی و مذهبی است. او چگونه و با چه استدلالی می‌تواند آنگونه که در فیلم روایت شده و با خشونت هرچه تمام‌تر دخترش را به جرم مرتکب شده یا نشده- که تا انتها نمی‌توانیم بفهمیم که این بی‌آبرویی چه بوده که دختر مستوجب چنین مرگی است- بکشد. جنایتی که نسل به نسل در خانواده واگو می‌شود. پدر مردی سنتی و مذهبی است، چگونه و با چه توجیهی در دین می‌تواند دخترش را بدون توجه به آداب دفن در گوشه‌ای از خانه دفن کند؟ دختر در خانواده‌های شرقی علاقه زیادی به پدر دارد و این رابطه کاملا متقابل است. پدر بعد از کشتن دخترش به زندگی عادی ادامه می‌دهد اما یکبار برسر مزار او نمی‌رود و تا زمانی که مادرش (فریبا کامران) زنده است مرگ او را کتمان می‌کند. پس از کشتن دختر، عمویش برای اطمینان از مرگ دختر، پسرش را مامور می‌کند تا از مرگ دختر مطمئن شود. او هم با شمشیر تعزیه که در یکی از صندوق‌های زیرزمین می‌یابد سراغ قبر رفته و با شمشیر تعزیه از مرگ دخترعمویش مطمئن می‌شود و شمشیر تعزیه به خون دختر آغشته می‌شود. خانواده‌ای که اینگونه مذهبی و متشرع است که در تعزیه امام حسین‌علیه‌السلام شرکت دارد، چگونه می‌تواند دختری را بدون اثبات گناهش به مرگ محکوم کند و اصرار به پاک کردن این بی‌آبرویی- که تا انتهای فیلم مشخص نمی‌شود این چه بی‌آبرویی است- دارد و مردان متشرع دختر را تا پایان فیلم مستحق چنین مجازاتی می‌دانند. از سوی دیگر پدر کارش رفوگری فرش‌ها است و این هنر در خانه رواج دارد و ملوک (دختر کشته شده) و محتشم هم به‌خوبی این هنر را می‌شناسند. چگونه پدری که طبع هنرمندانه دارد می‌تواند چنین جنایتی را انجام دهد و دخترش را به قتل برساند؟

 

اگر هیچ پیش‌فرضی را برای «خانه پدری» در نظر نگیریم و هیچ نشانه‌ای را در فیلم جست‌وجو نکنیم و این خانه را به ایران تعمیم ندهیم که نگارنده قصد چنین کاری را ندارد اما این نکته حائز اهمیت است که «خانه پدری» برای همه دختران که قرار است روزگاری آن را ترک کنند و به خانه شوهر بروند مکان امن و مامن است بویژه برای خانواده‌های مذهبی. چگونه برای یک خانواده مذهبی این خانه به محلی مخوف و به قولی قبرستان بدل شده است، حتی در شرایطی که دختر از کتک زدن‌های همسرش علیرضا خسته شده و به خانه پدر پناه آورده است، به دلیل کشتن دختر به دست پدر، محتشم (ناصر هاشمی) برادر دختر نمی‌تواند جلوی علیرضا، شوهر خواهرش را بگیرد زیرا این ننگ بر پیشانی او است که پدرش ملوک را کشته است و شوهر خواهرش نمی‌خواهد زن و فرزندانش در آن قبرستان حضور داشته باشند و از خانه خارج می‌شوند. خشونت پدر به پسر هم ارث می‌رسد و در تمام فیلم مردهای مذهبی و سنتی دست بزن دارند، زورگویی می‌کنند به حدی که دختر برای فرار از این استبداد و علاقه نداشتن به شوهری که یک سال از پدرش کوچک‌تر است حاضر به خودکشی با تریاک می‌شود. از نگاه فیلمساز 5 نسل می‌گذرد، در یک مقطع محل دفن به محل خشک شدن انگور بدل می‌شود و مکان مرگ مادر. نسل بعد، خواهر ملوک است که از مرگ خواهرش به دست پدر آگاهی ندارد، او در آن محل سکنی می‌گزیند اما بعد از فهمیدن آن محل را ترک می‌کند. در بخشی از داستان در قتلگاه بسته می‌شود اما توسط دختر محتشم به دلیل استفاده از محل برای آموزش قالیبافی باز می‌شود، آن هم درست در روزی که پدربزرگ از دنیا رفته است(!) و در نهایت جلوی در را با کاهگل و گچ مسدود می‌کنند اما در انتهای قصه محتشم مجبور می‌شود خانه را تخریب کند و بالاجبار با ناصر (شهاب حسینی) به آن محل می‌آید و قصد دارند استخوان‌های جسد را به جای دیگری منتقل کنند تا بتوانند به راحتی آن خانه را ویران کرده و از نو بسازند. در این شرایط نامزد ناصر، مریم (مینا ساداتی) هم از مرگ ملوک و دفن آن در زیرزمین مطلع می‌شود اما برای او که دانشجو و آرمانخواه است هم این استخوان‌ها اهمیتی ندارد و موقعیت زندگی و مکان آن برایش بیشتر از استخوان‌های یک همجنس اهمیت دارد. در زیرزمین 2 بار صحنه ادرار کردن تکرار می‌شود، یکی در شرایطی که ملوک از ترس ادرار می‌کند و دیگری در حالی که دختر برای باز کردن قفل در اتاق مورد مواخذه قرار می‌گیرد که دومی توجیه مناسبی ندارد زیرا دختر به مطیعی و ترسویی ملوک نیست. او خود تصمیم گرفته کارگاهی راه بیندازد و خواهرش هم تشویقش می‌کند که قفل را بشکند. برای بار دوم ادرار توجیه منطقی ندارد. به نظر می‌رسد فیلمساز در طراحی این صحنه قصد دارد به مخاطب القا کند که این دخترها به نوعی سنت را بالا می‌آورند و این شرایط برای آنها دردآور است.

 

فضاسازی در فیلم به‌گونه‌ای صورت گرفته است که تاثیر آن در مخاطب بویژه مخاطب بین‌الملل، خشونت علیه زنان در جامعه ایران است. در تمام دوران از قاجاریه تا امروز (روایت فیلم از 1308 تا 1379 است) کیانوش عیاری در خانه پدری روی انسان‌های مذهبی و سنتی زوم کرده است که در بطن خود به دلیل متشرع بودن جایی برای این همه جنایت و خشونت ندارند و گره‌های بعدی داستان هم براساس آن زاده می‌شود. اصرار این جماعت بر پنهانکاری و طفره رفتن از واگویی حقیقت نیز از دل داستان می‌آید. پنهانکاری در تمام فیلم جاری و ساری است. این در شرایطی است که ایده اولیه فیلم و رفتن به سراغ افراد مذهبی و سنتی- که در زیرزمین خانه وسایل تعزیه نگهداری می‌کنند- و داستان را از دل آنها بیان کردن دور از انصاف و غلط است. در صحنه‌های ابتدایی به قدری صحنه کشته شدن و در گونی قراردادن سر دختر شوک‌دهنده است که مخاطب لحظه‌ای با ریتم ساده‌ای که برای فیلم در نظر گرفته شده چشم از پرده برنمی‌دارد. اینها مهارت کارگردان و شناخت او از شرایط و موقعیت قصه را می‌رساند اما این خشونت در خانه‌ای در پایتخت که در سال 1308 درشکه تزئین شده از جلوی در خانه عبور می‌کند و گلوله‌های آماده ذغال برای خانه می‌آورند دور از ذهن است. خانه پدری به لحاظ کارگردانی، جزئیات بسیار دقیق و حساب شده دارد و روایت فرمی آن بشدت زیباست. کل داستان در خانه می‌گذرد و عیاری کوشیده با شوک اولیه مخاطب را با فیلم درگیر کند و هیچ صحنه‌ای را از دست ندهد.


منبع: وطن امروز

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات بینندگان
بهارک
-
۲۳ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۲:۲۶
بي انصافي تا کجا؟
1
0
پربازدیدترین آخرین اخبار