گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»؛ سال هاست از نامه رهبری به جمعی از اندیشمندان حوزه مبنی بر امر به تشکیل و برگزاری کرسی های آزاداندیشی در حوزه و دانشگاه میگذرد و این در حالی است که پس از گذشت یک دهه هنوز حرکت چشمگیری در این حوزه شکل نگرفته و کرسی آزاداندیشی به معنی واقعی به رکود و رخوت افتاده است.
در همین راستا و با هدف بررسی مشکلات پیش روی برگزاری کرسی ها در دانشگاه به سراغ شهریار زرشناس، عضو هیأت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی رفتیم. آنچه از نظر می گذرانید بخش دوم این گفتگو است.
«خبرگزاری دانشجو»- جدا از این که الان کرسی آزاد اندیشی های موجود را آزاد اندیشی نمی دانیم و اصلا وارد مرحله گفتمانی نشده ایم، اصلا مراحلی که وارد این فاز گفتمانی شویم چیست؟
متولی کرسی های آزاد اندیشی باید بچه های اصیل مخلص خودی باشند
زرشناس: ما اول باید یک نهاد متولی را در اینجا طراحی و سازماندهی کنیم، یعنی در ابتدا باید تعریف کنیم که نهادی متولی وجود دارد و این نهاد باید مشخص شود، که اولا نهادی نیست که از دل بوروکراسی دانشگاهی در آید و فعالیت آن فقط در دانشگاه باشد، این فعالیت را در بسیاری از مکان های دیگر هم می توان وارد کرد.
نکته دوم این که متولی آن باید حتما بچه های اصیل مخلص خودی باشند و بصیرت هم باید داشته باشند وگرنه ذره ای نتوانند فضا را کنترل کنند و نشناسند ضربات بسیار سختی را خواهند زد؛
مقام معظم رهبری قصد دارند با کرسی های آزاد اندیشی فضائی را به منظور باروری و شکوفائی فرهنگی ما ایجاد کنند
نکته سوم که باید به آن توجه کرد این است که در اینجا بحث ها اصلا قرار نیست سیاسی باشد بحث ها نظری و تئوریک است، یعنی بچه های خانواده های انقلاب با گرایش های موجود در انقلاب، به منظور باروری فرهنگ انقلاب و اندیشه انقلابی با هم چالش های نظری خواهند کرد.
چالش های نظری چارچوب هائی دارد که به نظر من باید به صورت آئین نامه حداقلی تدوین شود و در آن باید اخلاق رعایت شود؛ به نظر من مقام معظم رهبری قصد دارند با کرسی های آزاد اندیشی فضائی را به منظور باروری و شکوفائی فرهنگی ما ایجاد کنند.
دانشگاه های ما در مساله تولید علم عقیم هستند
این راه به تولید علم می رسد و راهی بسیار خوب برای تولید علم است، چون دانشگاه های ما در مساله تولید علم عقیم هستند؛ نظام دانشگاهی کنونی ما که میراث نظام دانشگاهی رضاشاهی از سال 1313 تاکنون است، نمی تواند جواب دهد و صادقانه ترین شکل آن فقط گل به خودی زدن است، غیر صادقانه هم در آن زیاد است.
بحث های سیاسی که مشکلات سیاسی تحت عنوان جنبش دانشجوئی را زیاد می کند به کنار، همان حرکتش نیز یکسره به دنبال ترویج مشهورات مدرنیستی در علوم انسانی است، البته من حساب علوم انسانی را با علوم طبیعی و فنی جدا میسازم چون در شرایط فعلی باید حساب علوم انسانی از علوم طبیعی و ریاضی و فنی مقداری متفاوت باش چون برای چالش هایمان باید الویت قائل شویم و آن ها را طبقه بندی کنیم.
تهاجم فرهنگی در نظام ما دو محور دارد یکی روشنفکران و دیگری دانشگاهیان
چالش های کنونی ما حقیقتا خیلی علوم طبیعی، فنی و ریاضی نیست؛ اگر چه آن ها هم مسائل بسیاری دارند اما الان اصلا اولویت ما آن ها نیستند و تصرف گری ما در این علوم امکان پذیرتر است؛ در صورتی که آن چه که الان مساله ماست و به عنوان یک محور تهاجم فرهنگی بدترین ضربات را دارد به ما وارد می کند علوم انسانی است؛ تهاجم فرهنگی در نظام ما دو محور دارد.
یک محور آن روشنفکران هستند و فضائی که در مطبوعات و بازار کتاب و... ایجاد می کنند یعنی جنگ نرم را پیش می برند، محور دیگر هم دانشگاهیان هستند، یعنی در واقع روشنفکران دانشگاهی و خارج دانشگاهی که گاهی این دو با هم ترکیب می شوند؛ این ها قلب تهاجم فرهنگی ما هستند و نظام دانشگاهی ما خواسته یا ناخواسته در حوزه علوم انسانی ما دارد خدمتگزاری به این ها می کند.
پس از این نظام دانشگاهی نمی شود به سمت تولید علم رفت و تولید علم را باید در جای دیگری جستجو کرد که آن جا می تواند همان بحث کرسی آزاد اندیشی باشد منتهی کرسی ای که نهاد متولی مشخص، شرح وظایف و آئین نامه داشته و ترکیب نیروی انسانی که دارد باید هم مخلص و مومن و معتقد باشد هم بصیر و هوشیار و ترکیب نیروهایی با گرایش درون انقلاب و گرایش معتقد به ولایت مقام معظم رهبری باشد.
نباید فضا را به نامدارها داد
به نظر من فضای آن نباید فقط دانشگاه قرار داده شود و فضای بیرون مثل کتابخانه ها، پارک ها و ... هم می تواند باشد؛ در چنین متنی ما می توانیم حرکت های اولیه کوچک و محدود را داشته باشیم اما به تدریج استعدادهای زیادی شناخته می شوند و آدم های تازه ای رشد می یابند؛ این را هم در نظر بگیریم که در اینجا نباید فضا را به نامدار ها داد.
باید اجازه داد جوان ها و افرادی که هنوز فرصت مطرح شدن را نیافته اند زمینه ظهور و رشد پیدا کنند و به آن ها میدان داده شود تا مطرح شوند و خود را بیان کنند یعنی ما باید محدودیت های بوروکراتیک و برخاسته از عنوان و نام را حتی المقدور برداریم.
دراین حال که از طریق همان چارچوب بندی اصول انقلابی کاملا آن را مکانیزه و منضبط می کنیم، جریان پرشور نیرومند پرسشگر حقیقت جو و متمایل به اندیشه و نظر را تقویت کنیم و آن را گسترش دهیم و این چیزی است که به نظر من در کل باید محور توجه ما در کرسی های آزاد اندیشی باشد.
سیستم و بدنه بوروکراتیک وزارت علوم برای خلاقیت کشی طراحی شده
وزارت علوم همیشه تابع سیاست های دولت ها است و نکته مهم تر این است فرض کنیم وزیر علوم و مدیران و معاونان وزرات علوم خالص و صددرصد انقلابی باشند، اصلا سیستم و بدنه بوروکراتیک که آن ها در آن قرار دارند و نظامی که آنها در رأس آن هستند برای خلاقیت کشی و برای این که قابلیت اندیشیدن را مهار کند، طراحی شده است، اندیشیدن نقادانه به سیستمی که خود نماینده آن است.
وزارت علوم جزئی است از سیستم بوروکراتیکی که فرماسیون غربزدگی شبه مدرن در دوران رژیم پهلوی تاسیس کرد
ما این را نمی توانیم نادیده بگیریم که وزارت علوم جزئی است از سیستم بوروکراتیکی که فرماسیون غربزدگی شبه مدرن در دوران رژیم پهلوی تاسیس کرد؛ فرماسیون غربزدگی شبه مدرن تاسیس شده بود که در واقع هویت و کلیت و موجودیت دینی و معنوی ما را منهدم کند و ما را به کشوری غربزده و شبه مدرن پیرامونی در نظام سرمایه داری جهانی تبدیل کند.
تمام ارکان این سیستم به این منظور طراحی شده بودند و کارکردشان به صورت یک عضو و نیز یک مجموعه در خدمت این اهداف بود؛ ما نمی توانیم از چنین سیستم و بدنه ای که بعد از انقلاب هم تغییر چندانی نکرده است انتظار داشته باشیم حالا در خدمت آمالی قرار گیرد که نقطه مقابل آن چه هست که این سیستم برای آن به وجود آمده است.
در اینجا معلوم است تضاد و تناقض ایجاد می شود، این سیستم ها اصلا برای جریان دادن به این روندهای خلاق فکری ساخته نشده اند؛ این سیستم ها زمانی پدید آمدند که در خود غرب مدرن هم جریان اندیشه روشنفکری در نوعی تکنوکراتیسم و بوروکراتیسم مستحیل شده.
چرا در ایران دانشگاه کانون اصلی تفکر نبوده است؟
یعنی آن جا هم وقتی تفکر تقریبا به تمامیت رسیده و به سطح پژوهش و به آن چه که می شود به نوعی تکنیک فرهنگی نامید، تقلیل یافته است این نوع ساختار ها به وجود آمده اند که این وجه متنزل و تقلیل یافته را که در واقع دیگر چندان نسبتی با تفکر ندارد نهادینه کنند و آن را گسترش دهند، در همان مسیر این گونه سیستم ها در ایران ما هم پدید آمده است.
به همین علت است که دانشگاه در ایران هیچگاه کانون اصلی تفکر در جامعه نبوده است؛ کدام متفکر اصیل و جدی ما و اندیشمندان و تئوریسین های ما، با آنهایی که با قدرت رسانه به نام متفکر شناخته می شوند تفاوت دارند، متفکر منظور من یعنی کسی که مؤسس باشد و بتواند جریان هائی را در هم بیامیزد. از ظاهر به باطن برود و بتواند روح یک دوره تاریخی را در خود ظاهر کند یا سخنگو یا معتقد اصلی یک روح و دوره تاریخی باشد نوعی ظهور متفکرانه، یعنی از ظاهر به باطن رفتن یعنی از عالم پندار به عالم دیدار رفتن در واقع یعنی تعبیر حقایق باطنی را از ورای ظواهر متکثر کردن، در این معنا متفکرند و از دانشگاه در آمده اند.
حوزه های ما در چند صد سال و حتی قبل از آن که حوزه های شیعی شکل گیرند توانسته اند که به طور مثال ملاصدرا و سهروردی و ابن سینا بیرون دهند، اما نظام دانشگاهی ما نتوانسته یک متفکر بدهد؛ ما مقلد و شارح اندیشه های مدرن و مترجم و بازگو کننده آن ها بسیار داریم اما این ها تکنسین فرهنگ هستند؛ نظام دانشگاهی غرب به هر حال توانسته متفکر بدهد، اما نظام دانشگاهی ما هیچگاه نتوانسته متفکر به جامعه بدهد.
نظام دانشگاهی ابتر نمی تواند برای ما مسیر تولید علم را پیش ببرد
پس ما باید به این مساله فکر کنیم که چنین نظام ابتر و سترونی نمی تواند برای ما مسیر تولید علم را پیش ببرد پس قرار دادن این کرسی های آزاد اندیشی و این حرکت ها در ذیل وزارت علوم کاملا غلط و اشتباه است؛ با ماهیت بوروکراتیک وزارت علوم و با ماهیت نظام دانشگاهی در ایران که اساسا مسیر حرکت آن مسیر بسط و ترویج مشهورات مدرنیستی است تناقض دارد.
چون ما در اینجا بحث می کنیم که کرسی های آزاد اندیشی محلی باشند برای نقد. نقد مشهوراتی که 200 سال است بر ما حاکم هستند و مکانی برای بروز آزاد اندیشانه گرایش های درون خانواده و اندیشه انقلاب باشند؛ این سیستم دانشگاهی که مستحیل در ساختار منجمد بوروکراسی مدرنیستی است و کارکرد و حرکتش به منظور ترویج جهان بینی علوم انسانی مدرن و مشهورات آن است طبیعی است که نمی تواند در این مسیر حرکت کند.