دو سه سال است که اقتصاد ایران با تحریم دستوپنجه نرم میکند، ولی در پس این اتفاقات، بهجای اینکه بر توان و تولید داخلی تکیهی بیشتری شود، روزبهروز بازار دلالی و سوداگری داغتر و بازار تولید کمرونقتر! اما در این میان، کدام نهاد مقصر اصلی است؟ چگونه میتوان بدن بیمار اقتصاد را از این بیماری نجات داد؟
گروه اقتصادی «خبرگزاری دانشجو» - ارسلان ظاهری بیرگانی؛ دو سه سال است که اقتصاد ایران با تحریم دستوپنجه نرم میکند، ولی در پس این اتفاقات، بهجای اینکه بر توان و تولید داخلی تکیهی بیشتری شود، روزبهروز بازار دلالی و سوداگری داغتر و بازار تولید کمرونقتر! اما در این میان، کدام نهاد مقصر اصلی است؟ چگونه میتوان بدن بیمار اقتصاد را از این بیماری نجات داد؟
نگاه اول
خودتان را در اورژانس یک بیمارستان فرض کنید. شخصی که بر اثر یک شوک و ضربهی خارجی دچار جراحت شده، در بخش اورژانس بستری است. پزشکان مدام در حال رفتوآمد بر بالین اویند و تمام تلاششان این است که علائم حیاتی او را بهبود ببخشند!
عکسبرداری و سیتیاسکن بیمار هم نشان میدهد که بدن او از درون دچار خونریزی است. پزشک اورژانس به خانوادهی بیمار میگوید آزمایشها نشان میدهد بیمار شما به دلیل ضعف و مشکلات جسمانی که قبل از این حادثه از آن رنج میبرده، نتوانسته است آنگونه که انتظار میرفت در مقابل این شوک مقاومت کند و ما در حال تلاش برای پایدار کردن سیستم تنفسی بیمار هستیم و بلافاصله پس از آماده شدن شرایط، او را به اتاق عمل میبریم تا با یک جراحی سریع جلوی این «خونریزی درونی» را بگیریم.
اقدامات اولیه و ضروری که بر روی بیمار صورت میگیرد، او را برای ادامهی درمان به بخش مراقبتهای ویژه (ICU) منتقل میکنند تا در اولین فرصت، این عمل جراحی انجام بشود.
نگاه دوم
اگر «نظام اقتصادی» را به ارگانیسم بدن یک انسان تشبیه کنیم، «نقدینگی در اقتصاد» همان نقشی را ایفا میکند که «خون در بدن». اهمیت خون کاملاً مشخص است. در نتیجه، «مکانیزم توزیع خون» که از طریق «رگهای بدن» صورت میپذیرد، دارای اهمیتی است دوچندان. «کارکرد نظام بانکی» در اقتصاد، دقیقاً بهمانند همان «کارکرد رگهای بدن انسان» است. نظام بانکی این وظیفهی حیاتی را بهعهده دارد که خون را در رگهای تولید به جریان بیندازد.
نگاه سوم
کیست که نداند اقتصاد ایران امروز با مشکلات عدیدهای دستوپنجه نرم میکند؛ اقتصاد بیماری که وابستگیاش به نفت باعث شد که سالیان متمادی، دردها و ضعفهای اساسیاش در پسِ دلارهای نفتی پنهان بماند و البته اصلیترین کارکرد تحریمهای اخیر این بود که واقعیتهای پنهان اقتصادمان را به ما نشان داد!
اما واقعیتهای اقتصاد ما چه بود؟
وی در برهان نوشت: اولین واقعیت این بود که ما بالأخره پس از سالها وابستگی به نفت، میبایست فکری برای رهایی از نفت میکردیم! کدام انسان عاقلی است که نداد گذاشتن همهی تخممرغهای اقتصاد در «سبد نفت» یک سوءتدبیر کُشنده است، اما با کمال تأسف، ما سالیان متمادی به این رویه ادامه دادیم و علیرغم تذکرات جدی رهبر انقلاب، هر سال به میزان وابستگی اقتصادمان به نفت افزوده شد. تا آنجا که ایشان فرمودند: «من هفده هجده سال قبل به دولتی که در آن زمان سر کار بود و به مسئولان گفتم کاری کنید که ما هر وقت اراده کردیم، بتوانیم درِ چاههای نفت را ببندیم. آقایانِ به قول خودشان تکنوکرات، لبخند انکار زدند که مگر میشود؟! بله، میشود. باید دنبال کرد، باید اقدام کرد، باید برنامهریزی کرد. وقتی برنامهی اقتصادی یک کشور به یک نقطهی خاص متصل و وابسته باشد، دشمنان روی آن نقطهی خاص تمرکز پیدا میکنند.»
واقعیت دوم اقتصاد ایران این بود که همواره از «فقدان یک راهبرد مشخص» رنج میبُرد؛ خلأیی که البته با تدبیر رهبر انقلاب بهخوبی پوشش داده شد؛ استراتژی مشخص و راهبرد اصلی اقتصاد ایران اکنون حرکت مبتنی بر «سیاستهای اقتصاد مقاومتی» است.
سومین واقعیت غیرقابلانکار اقتصاد ایران، که به علت همان واقعیتهای پیشگفته، یعنی وابستگی به نفت و تکیه بر این مادهی خام و نداشتن راهبرد مشخص، اساساً «تولید ملی» در کشور ما هیچگاه بهدرستی شکل نگرفت! و البته این جمله را رهبر انقلاب همین امسال فرمودند که «ستون فقرات اقتصاد مقاومتی، تولید داخلی است.»
نظام بانکی مانع بزرگ بر سر راه تولید
بانکها بهجای حمایت از بخش تولید، در نقطهی مقابل، به تقویت «دلالی و سوداگری» کمک میکنند! واقعیت این است که بانکهای ما، امروز خود به بزرگترین دلال و اصلیترین رقیب «بخش تولید ما» تبدیل شدهاند! این واقعیتی بود که ما از برکت تحریم اخیر به آن پی بردیم.
خلاصه آنچه گفته شد این است که اگر میخواهیم دردهای اقتصادمان را درمان و برای آن نسخهپیچی صحیح کنیم، میبایست مبتنی بر راهبرد اقتصاد مقاومتی قدم برداریم. وقتی عالیترین مقام نظام میگویند ستون فقرات اقتصاد مقاومتی تولید داخلی است، یعنی باید همهی ظرفیتها را برای حمایت از تولید ملی و برداشتن موانع اصلی بر سر راه تولید ملی بسیج کرد! تولید داخلی و تولید ملی ما امروز یک مانع بزرگ بر سر راه خود دارند و آن هم کسی نیست جز «نظام بانکی» ما!
اساساً فلسفهی وجودی بانک در اقتصاد این است که منابع مالی و سپردهی سپردهگذاران را بگیرد و با سپردن آن به بخش تولید، به «رونق اقتصاد» کمک کند و نهایتاً سود حاصل از این رونق را در بین سپردهگذاران توزیع کند!
اما با کمال تأسف، باید گفت بانکهای ما نه تنها این نقش را بهدرستی ایفا نکرده و نمیکنند، بلکه بهجای حمایت از بخش تولید، در نقطهی مقابل، به تقویت «دلالی و سوداگری» کمک میکنند!
نه، نه! بگذارید همینجا به «واقعیت چهارم» اقتصاد ایران اشاره کنم. واقعیت این است که بانکهای ما امروز خود به بزرگترین دلال و اصلیترین رقیب «بخش تولید ما» تبدیل شدهاند! این واقعیتی بود که ما از برکت تحریم اخیر به آن پی بردیم، اما چگونه؟
وقتی تحریمها بهعنوان یک شوک به اقتصاد ما تحمیل شد، دیدیم که در پی این شوک، قیمت دلار و سکه بهشدت افزایش یافت و این یعنی آماده شدن شرایط برای رونق بازار دلالها! و در مقابل، سقوط بازار تولید!
اگر بانک میخواست و میتوانست نقش خود را در مواجهه با تحریم بهدرستی ایفا کند، میبایست در حمایت از تولید ملی به صحنه میآمد و با بسیج امکانات و هدایت منابع مالی خود، مانع از زمین خوردن تولید و ورود اقتصاد به «شرایط اورژانسی رکود تورمی» میشد! اما متأسفانه نه تنها بانکها منابع مالیشان را برای سرپا نگه داشتن پیکرِ نیمهجان بخش تولید تخصیص نداند، بلکه در سایهی این شلوغیها و نابسامانیها و در کمال ناباوری، شروع کردند به خرید و فروش سکه، طلا، دلار و مسکن! و این یعنی بزرگترین دلالی!
نگاه چهارم
حکایت این روزها و سالهای اقتصاد ما، حکایت همان بیمار است که بر اثر یک شوک و ضربهی خارجی به نام «تحریم»، به حالت اورژانسی فرورفت و البته اصلیترین علت اثرگذار بودن این تحریم، «مشکلات ساختاری و درونی» خود اقتصاد ما بود. یکی از مشکلات اساسی و ساختاری اقتصاد ما، «ساختار ناکارآمد نظام بانکی» ما بود!
نتیجهی این ساختار ناکارآمد این بود که بر اثر شوک تحریم، سیستم اقتصاد ما دچار یک «خونریزی درونی» شد! بدین معنی که بانکها که میبایست در آن وضعیت خطیر «نقش مثبت» ایفا میکردند و به پشتیبانی از «بخش تولید» برمیآمدند، دقیقاً در نقطهی مقابل عمل کرده و با ایفای «نقش منفی»، مانع از هدایت نقدینگی به بخش تولید شدند!
البته پزشکانی که در این مدت بر بالین این اقتصاد بیمار حاضر شدند و برای بهبود هرچه سریعتر او نسخهپیچی کردند نیز آنگونه که باید موفق نبودند و به همین دلیل، «وضعیت اورژانسی اقتصاد» قدری به طول انجامید...
نگاه پنجم
نگارنده معتقد است امروز پس از گذشت سه سال از تحریمهای غرب، اقتصاد ما در یک شرایط تقریباً پایداری است (یعنی دولت توانسته تورم را تا حدودی مهار کند و تأیید رهبر انقلاب در دیدار اخیر هیئت دولت مبنی بر موفقیت دولت در کنترل تورم، گواهی است بر این مدعا). اما «خونریزی درونی اقتصاد» همچنان به قوت خود باقی است و اینک زمان جراحی فرارسیده است! و البته هرگونه غفلت و تأخیر در انجام این «جراحی ضروری» میتواند پیامدهای ناگواری به دنبال داشته باشد.
«ساختار موجود و نامناسب نظام بانکی» بهگونهای است که هر لحظه بر میزان این ناکارآمدی میافزاید. ما هرقدر هم بخواهیم با نیت عمل به فرامین اقتصاد مقاومتی و در پشتیبانی از بخش تولید، نقدینگی را به این بخش سرازیر کنیم، موفق نخواهیم بود! مگر اینکه با یک جراحی اساسی این ساختار نامناسب را اصلاح کنیم.
نگاه ششم
همین چند روز قبل بود که مسعود نیلی، مشاور اقتصادی رئیسجمهور گفت: «وضعیت اقتصادی ما اکنون مانند بیماری است که تصادف کرده، پزشک برای وی نسخه مینویسد، ولی داروهای آن یافت نمیشود. ضمن اینکه به دلیل وضعیت اورژانسی این بیمار، کار دولت، نجات از مرگ است.»
لذا در همینجا باید گفت: اصلیترین ایرادی که میتوان به «بستهی خروج از رکود دولت» وارد کرد، این است که متأسفانه توجهی به «رفع ایرادهای ساختاری» اقتصاد نداشته است و در کمال ناباوری، نسخههایی را برای این بیمار میپیچد که به اعتراف خودشان، داروهای آن هم یافت نمیشود!
اینکه چگونه باید ساختار نظام بانکی را جراحی و اصلاح کرد، یک موضوع اساسی است که اقتصاددانهای باراندیده و عالم، نسخهی آن را بهخوبی میدانند.
تمرکز دولت بر اخذ مالیات از مشاغلی که بشدت تحت تاثیر رکود حاکم هستند و باز هم حذف نهادها وسازمانهای خاص از پرداخت مالیات حاکی از تداوم آگاهانه بی عدالتی است.
عدم معرفی بدهکاران بزرگ بانکی و حامیان دولتی و حکومتی آنها حاکی از تداوم آگاهانه بی عدالتی است.
عدم معرفی بدهکاران بزرگ بانکی و حامیان دولتی و حکومتی آنها حاکی از تداوم آگاهانه بی عدالتی است.
ايران 2-3 ساله ك داره با تحريم دست و پنجه نرم ميكنه؟؟؟
واقعا؟؟؟؟
جل الخالق!